
سفرهای پیهم طالبان به کشورهای ایران و روسیه نمیتواند یک رخداد سیاسی تکاندهنده بهحساب بیاید. زمانی که امریکا در سال ۲۰۱۲ برای اولینبار با بازیهای پنهانی و مماشات، اجازه گشایش دفتر طالبان را در قطر صادر کرد، تمام این اتفاقات قابل پیشبینی بود. در این میان خیال خام است که اگر بگوییم؛ پس از ترامپ، طالبان منافع خود را در همسویی با امریکا نمیبیند و با کشورهای منطقهای ساختوپاختها کردهاند.
باز شدن دفتر طالبان در قطر، واضح بود که طالبان را از یک گروه تروریستی به یکی از گروههای سیاسی عملگرا در منطقه تبدیل میکند. کشورهای منطقه نیز در صدد آناند که اگر طالبان مشروعیت سیاسی در افغانستان بیابند، باید منافعشان را با حضور این گروه در سیاست افغانستان در نظر داشته باشند و با ایجاد روابط و کمکهای مالی و همزادپنداری یا دشمن مشترکتراشی، طالبان را از آن خود بسازند.
ترفند کلاسیک ایران و روسیه
یکی از ترفندهای بسیار کلاسیک ولی کارآمد، برای ایجاد رابطه، آشکارسازی دشمن مشترک است که ایران و روسیه از این ترفند برای همسوسازی طالبان استفاده کردهاند.
سیاست دودوزه ایران، همواره با افغانستان قابل تعمق و تأمل بوده است، جواد ظریف، وزیر خارجه ایران در مصاحبهای طالبان را گروه تروریستی خواند تا بتواند رابطه خود را با افغانستان بهعنوان همسایه، سالم نشان بدهد و هم برای دولت افغانستان در مبارزه با تروریزم، فاطمیون را پیشنهاد کرد که اگر دولت افغانستان بخواهد با هر گروهی درگیر شود ایران حاضر به کمکهای سیاسی و نظامی از این کشور خواهد شد.
در همین زمان سفرهای مقامات بلندپایه افغانستان روابط نزدیک دو کشور را آشکار ساخت و به نحوی افغانستان، ایران را دعوت برای از بین بردن گروههای تروریستی در این کشور کرد و به امریکا نیز نشان داد که ممکن است با دشمنان امریکا بتوانیم همسو باشیم. درواقع، یکی از اشتباهات فاحش دولت افغانستان بود و تبعات منفیاش را خواهد داشت.
در سوی دیگر پس از مدتی رهبران طالبان در هنگام گفتوگوهای صلح افغانستان ناگهانی وارد ایران میشوند و ظریف در استقبال از طالبان سنگ تمام میگذارد و علی شمخانی مشاور شورای امنیت ایران در توییتی مینویسد: طالبان را در مبارزه با امریکا جدی دیدم. در حین زمان خبرهایی به رسانهها درز میکند که طالبان از سلاحهای ایرانی در حملاتشان علیه اردوی ملی افغانستان استفاده میکنند و یک محمولهی بزرگ اسلحه ایرانی در مرزهای این کشور هنگام ورود به دست دولت افغانستان میافتد.
ایران، با این رویکرد نشان میدهد که در حرفهایش با دولت افغانستان صادق نیست و نیز از رویکرد کلاسیک برای همسو کردن طالبان با خودشان استفاده میکنند تا بتوانند در بازیهای منطقهای از هیچ بازیگری عقب نماند. ایران همسو با طرف قدرتمند در جنگ و صلح افغانستان بوده است و دنبال ایجاد روابط با دو سوی گفتوگو؛ پس از صلح یا ادامه جنگ، حفظ منافعش را در افغانستان پایدار نگهمیدارد.
حضور نظامی ایالاتمتحده امریکا و دولتی با پشتیبانی این کشور در افغانستان، همواره روسیه را نگران مرزهایش کرده است و اگر گروهی با حضور نظامی امریکا در افغانستان مشکل داشته باشد، از حمایت روسیه برخوردار خواهد بود، زیرا منافع خود را بیشتر از دولتی که حمایت امریکا با گروه علیه امریکا میبیند. از همین رو عباس استانکزی معاون دفتر سیاسی طالبان از کشور مانند روسیه با دل پر مینشیند، ریاستجمهوری افغانستان را میگوید که استعفا بدهد تا صلح در افغانستان بیاید. خواست استعفای ریاستجمهوری افغانستان از سوی عباس استانکزی در سفر به روسیه این را آشکار میسازد که گروه طالبان از حمایت روسیه برخوردار است و با حمایت قدرتمندترین کشور منطقهای میتوانند دولت افغانستان را با چالشهای بیشتری مواجه کند. روسیه نیز طالبان را برای داشتن مشترکات با خود همسو کرده و روش کلاسیک ارتباط را که خیلی هم جواب مثبت داده در رابطه با طالبان بهکار گرفته است.
احتمال سفر طالبان به چین
یکی از چالشهای دولت چین ایالت مسلماننشین سانکیانگ است که مرز مشترک با بدخشان افغانستان دارد، اگرچه این مرز بسیار دشوارگذر است، اما ترس چین از حضور طالبان در افغانستان و پناه گرفتن شورشیان سانکیانگ به دولت طالبان است. چین گمان دارد که طالبان پیش از آنکه گروه عملگرا باشد، یک گروه افراطی مسلمان است و اشتراکات مذهبیشان دلیل شده که القاعده و گروه افراطی طاهر یولداش و دگر گروههای افراطی تروریستی در افغانستان پناه به دامان این گروه بگیرند.
چین به این دلیل از سفر طالبان استقبال خواهد کرد که رهبران شورشی مسلمان سانکیانگ به دامان طالبان پناه نبرند و با حمایت از طالبان این رابطه را پیش از جوش خوردند قطع خواهد کرد، زیرا وقایع پیش از ابتلا سادهترین راه جلوگیری است.
چین میداند که اگر طالبان با رهبران مسلمان سانکیانگ همسو شود، خطر جدی متوجه چین خواهد شد که هرگز این خطر را چین بهجان نخواهد خرید و از همینرو چین در استقبال از طالبان آمادگی خواهد گرفت.
امریکا و پاکستان
برای اولینبار اداره اوباما اجازه گشایش دفتر طالبان را در قطر بهصورت غیرمستقیم صادر کرد و همین جو بایدن یکی از پروپاقرصترین طرفداران خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در اداره اوباما در سال ۲۰۰۹ بود. شاید تجربهی سیاسی و بردباری جو بایدن سبب بازبینی معاهده امریکا با طالبان شود، اما این سیاستگر باتجربه هرگز نمیخواهد، گفتوگوهای صلح افغانستان دچار شکست شود.
طالبان در زمان انتخابات ایالاتمتحده امریکا پیوسته نگران باخت ترامپ بودند و این نگرانی را چندین بار بهوضوح بیان کردند، اما طالبان با جایگاه پاکستان نزد جو بایدن، میدانند که هنوز فرصت دارند به حکومت دلخواهشان در افغانستان دست بیابند. جو بایدن در زمان مبارزات انتخاباتیاش بیان کرده بود که پاکستان پنجاه مرتبه باارزشتر از افغانستان برایش است و جو بایدن با ابقای زلمی خلیلزاد در پستش اولین چراغ سبز را برای طالبان نشان داد. از سوی دیگر آقای قریشی وزیر خارجه پاکستان از اداره جو بایدن خواسته است تا بر تعهداتش با پاکستان پابند باشد که نشان میدهد طالبان از لابیگری پاکستان برخوردار است.
در این میان اما اداره بایدن پافشاری به بررسیهای معاهده امریکا و طالبان دارد. در ضمن وزارت خزانهداری امریکا، رابطهی طالبان با القاعده را آشکار کرده است. دولت بایدن شاید یک مقدار تغییرات در روند گفتوگوهای صلح افغانستان بیاورد و بر طالبان بقبولاند که رابطهاش را با القاعده قطع کند و روند گفتوگوها نسبتاً طولانی خواهد شد، اما به معنی پشتیبانی امریکا از دولت افغانستان نیست؛ زیرا بازیگران اصلی گفتوگوهای صلح افغانستان، پاکستان و کشورهای عربی است، نه طالبان.
رویکرد دولت افغانستان
اگر دولت افغانستان، میخواهد گفتوگوهای صلح را بهنفع خود خاتمه دهد، رابطه طالبان روسیه و ایران را درشتتر نمایش دهد، ناتو را متقاعد کند که پس از گفتوگوهای صلح افغانستان، افغانستان خانهی امن القاعده خواهد شد و برای امریکا بفهماند بیشتر از القاعده، طالبان با دشمنانش در خاورمیانه و آسیای میانه همسو خواهد بود، تخطیهای طالبان را از تعهداتشان با امریکا یکییکی بشمارند، با لابیگری کشورهای مانند فرانسه، روی دولت جدید بایدن نفوذ کند تا طالبان با لابیگری باکستان، باعث تغییر نظام در افغانستان نشود و دولت نیز با ایران (دودوزهباز منطقهای) رابطه خود را کمتر کند.