
منبع عکس: پژواک
ذهنیتها، پراکنده استند و فقط زمانی میتوان به درک یکدست از آنها رسید که این پراکندهها – ذهنیتها – در زمینهی مشترکی که دارند با هم به گفتوگو بپردازند.
گفتوگوی مورد بحث ما، فقط ارتباط کلامی نیست؛ این گفتوگو شامل بسیاری از نمادها و نشانهها است. در واقع، آنچه از آن به عنوان زمینهی مشترک یاد کردیم، همان متنی است که ذهنیتهای مختلف در آن با هم ارتباط گرفته و با هم به گفتوگو میپردازند.
این گفتوگو به نتیجهای خواهد رسید که با آن، به یک تصور جمعی از پندارهای گردآمده خواهیم رسید؛ همین که یک دایرهی گفتوگویی خلق شود؛ یعنی پراکندهها، دارای یک شکل ذهنی – گردهمآیی نمادها و نشانهها در یک نظم – برای خود شده اند.
شکل ذهنی آمده از تجمع نظاممند ذهنیتها – پراکندهها-، آغاز تجسمیافتن یا واقعیشدن یک پدیدهی مفهومی است که آن را دورهی ابتدایی حضور مینامیم؛ دورهای که پدیدهی مفهومی در آن از حالت انتزاعی بیرون میشود.
البته زمانی که چیزی به مرحلهی تغییر میرسد، نیز مشابه با دورهی ابتدایی حضور، همان شکل مقدماتیِ عبور از حالت انتزاعی را به خود میگیرد. دورهی ابتدایی حضور، زمانی است که چیزی هرچند قابل درک، اما صرفا در ذهن و در حد یک ذهنیت قرار دارد؛ پس هر تغییری، به مثابهی یک آغاز است؛ آغازی برای شکلیافتن و این شکلگیری، دورهای دارد که به آن دورهی تجسم میگوییم؛ دورهای که تصور بنا بر تحکم رابطههای گفتوگویی به تجسم میرسد.
بسیاری از مفاهیمی که امروز دچار آن استیم برای ما قابل درک نیستند؛ چرا که این مفاهیم، نتوانسته اند از تصور به تجسم درآیند یا در دایرهی گفتوگویی شان باقی بمانند.
تجسمیافتگی زمانی ممکن میشود که مفاهیم مورد نظر ما، در یک شکل اجتماعی به عنوان نیروهای موجود با هم در ارتباط دوامدار و مقاوم قرار بگیرند.
بحث دوام و قوام ارتباط، در این مقوله بسیار اهمیت دارد؛ زیرا زمانی که یک پدیده مفهوم مشخص از زاویههای مختلف و ذهنیتهای مختلف را به خود میگیرد؛ پراکندگی پیدا کرده و زمینهی فهم جمعی را دچار مشکل میکند. بیشترین چنین مشکلی به دلیل سست عنصری ذهنیتها (خاصیت محوشوندهی ذهنیت) است که بسیار زود، از حالتی که دارند خارج میشوند.
پس از قوام و دوام رابطه، ساختار پدید میآید؛ ساختاری که متشکل از حجرههای کوچک (ساختها یا ذهنیتهای تکی به نظم رسیده) است؛ این حجرهها، فرایند در حال اجرا در سطح کلان اکنون را پیشتر در خود گذرانده و اکنون در حال گسترش آن بین دیگر حجرههای همسطح استند.
تکراری که از بازآفرینی فرایند قبلی به وجود آمده؛ چیزی جز همان دوام و قوامی نیست که از آن به عنوان مبحث بسیار مهم مقولهی خود یاد کردیم؛ این تکرار، گسترش فرایند وجودی حجرههای درون یک پدیدهی مفهومی است؛
گسترشی که سبب درک ساختاری از زمینهی مشترک موجود (همان پدیدهی مفهومی و تصوری)، میان حجرههای فراوان دیگر میشود. چنین درکی (درک ساختاری) را بافتار میگوییم؛ بافتاری که در نتیجهی یک ارتباط با دیگری پدیدآمده و مقصدش رسیدن به یک ساختارمندی کلی از ترکیب همهی حجرههای مشترک گردآمده در یک متن(زمینه) است.
با رسیدن به چنین ساختاری است که ما قادر به درک قابل لمس از یک پدیدهی ذهنی میشویم؛ درکی که صرفا یک دانایی نیست؛ بلکه دانایی شکلیافته و اجراشدنی است؛ چیزی است که به تمام معنا، شکلیافته و به واقعیت رسیده است؛ در غیر این صورت با ناواقعیت روبهرو استیم.
چنین شکلیافتنی، بدون تبیین مفاهیم در قیاس نیروهای انسانی و ساختارمند ساختن آن در میان گروهها، ممکن نیست؛ یعنی هیچ اجتماعی، بدون چنین تبیینی از پدیدهها نمیتواند هویت واقعیای از آنچه انجام میدهد ارایه دهد.
از مفاهیمی که در جامعهی ما، هنوز هم در مرحلهی ابتدایی حضور یا در ناواقعیت قرار دارد؛ مفهوم حق اعتراض در ساختار تظاهرات است. این مفهوم، هنوز به تصور جمعی هم نرسیده است چه که به تجسمی در جامعه رسیده باشد.
چند روز پیش، اعضا و طرفداران حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، وارد خیابان شدند؛ هرچند این ورود؛ مثل سالهای قبل – همراه با خشونت و کشتار – نبود؛ اما نشانههایی خلق کرد که در صورت خواندن آنها، شکل دیگری از «حمله» به خیابان را از حرکت این حزب، دریافت میکنیم.
عکسی که میبینیم، یک فیگور مشخص دارد؛ فیگور حمله. میتوانیم با محورسازی همین فیگور، حاشیههای ناخوانای این متن (عکس) را بخوانیم.
فردی که مشتش را برای زدن بلند کرده، میداند که دشمنش در برابر او نیست. او نمیخواهد کسی را بزند؛ دارد نمایش زدن و نمایش حمله را اجرا میکند؛ افرادی که در اطراف او استند و هر کدام مبایلی در دست دارند؛ در حین حال که جزئی از اجراکنندگان نمایش استند؛ ناشر آن هم استند؛ عدهای هم، پرچمهای حزب اسلامی را بالا برده اند؛ یعنی نماد اصلی این تجمع را که برای آن به خیابان آمده اند.
این سه مورد، سازندهی مثلث «نمایش قدرت حزب اسلامی در خیابانهای کابل» است؛
نمایش حملهای به نام اعتراض مدنی یا تظاهرات؛ تظاهرات، عمل واقعی این «متظاهران» نیست؛ چرا که آنان، نه با مفاهیم امروز که با گذشتهی خود معنا میشوند؛ این گذشته نیز، نه از سوی ما که از سوی خود شان به بازخوانی گذاشته شده است. آنان برای مبارزه با دشمن تاریخی شان «حزب وطن» به خیابان آمده اند؛ آنهم با پرچمهای سبزی که فقط از خود شان نمایندگی میکند.
آنان به جای همهی مردم افغانستان، درخواستی دارند که بخش بزرگی از مردم با آن مخالف اند؛ آیا چنین رفتاری را میتوان تظاهرات نامید؟
مشخص است که این عمل بیشتر به تظاهر میماند تا عملی واقعی با معنای راستین؛ حزب اسلامی با این درخواست و چنین فیگوری، نمایش قدرت میدهد؛ قدرتی که سخت مستبدانه و تکروانه است.
تعبیر حزب اسلامی از حق اعتراض با زورگوییای که در این عکس و آن مشت برافراشتهشده نمایان شده، مفهوم بسیار دور از واقعیتهای جامعهی امروز افغانستان است؛ این عکس، خوانشی به وجود میآورد که هم روزنهای را رو به گذشته و هم رو به آینده باز میکند.
حرکت به اصطلاح مدنی حزب اسلامی، تشابه زیادی به این گفتهی طالبان که میگویند: رویکردهای سیاسی مان عوض شده، دارد. اگر قرار باشد، هر کدام از گروههای افراطی سابق و اکنون، اینگونه تغییر کنند؛ پس همهی پدیدههای مفهومی رایجشده در جامعهی نوین افغانستان، رو به تخریب است.
با وجود چنین ذهنیتهایی از فعالیت مدنی، آن تصور جمعیای که در جنبشهای برابریطلبی چون «روشنایی»، «گذار» و… اتفاق افتاده بودند؛ فرصت تجسمیافتن و در نهایت شکلگیری را برای همیشه از دست خواهند داد.
این ذهنیت نو – ذهنیت تندروانه از فعالیت مدنی -، تغییری است که در ابتدای بحث ما به عنوان مرحلهای به مثابهی آغاز دیگر یاد کردیم. چنین آغازی با احزاب جهادی، نشان میدهد که چه شکلی از گردهمآییهای سیاسی و اعتراضی، در صورت طی کردن مراحل دوام و قوام ساختهای فکری آنان به وجود خواهد آمد.
در صورتی که ساخت(حجره)های فکریای چون حزب اسلامی و شورای احزاب جهادی در کشور، دوباره به خورد مردم داده شود؛ تکرار و بازآفرینی فرایند قبلی – همان گردهمآیی نشانهها و نمادهای سالهای جهاد که با زمینهی مشترک مبارزه با انحراف از دین، پا به مرحلهی تجسمیابی و ساختارمندی گذاشته بود -، به احیا و بازسازی خود خواهد پرداخت.
ذهنیتهای تندروانه از فعالیت مدنی؛ این وصلهی ناجور، تصور جمعی نسل نو افغانستان از مدنیت – این نطفهی بیشکل – را پیش از قوام انساج آن؛ در مرحلهی تصور و محوشونده اش از هم خواهد پراکند.