نشستی که در دوحه با میزبانی آلمان و دولت قطر به نام «نشست بینالافغانی صلح» برگزار شده بود، به روز دوشنبه پایان یافت. این نشست وسط دور هفت نشست امریکا با طالبان به روز یکشنبه ۱۶ سرطان برگزار شد و سومین نشست بینالافغانی دربارهی صلح افغانستان بود. جلوگیری از تلفات غیرنظامیان و حفاظت از نهادهای آموزشی-مذهبی، تاسیسات اجتماعی و حمایت از اعلامیهی نشست مسکو، مهمترین نتیجهی کار این نشست بود.
در نشستهای مسکو و لاهور، رهبران جهادی و قومی و بعضی از چهرههای تکنوکرات ـ دموکراتی که در حکومت کرزی بهعنوان وزیر، سفیر و مشاور بودند و نمایندگان احزاب جهادی، شرکت داشتند که بیشتر آنها از نظر علایق فکری و ایدیولوژیکی با طالبان وجه مشترک داشتند. در آن نشستها تنها دو زن شرکت کرده بود. در نشست اول فوزیه کوفی و حوا علم نورستانی و در نشست دوم، فوزیه کوفی و تاجور کاکر.
تفاوت نشست دوحه با نشستهای مسکو
نشست دوحه پس از ناکامی برگزاری نشستی که باید در اواخر ماه حمل امسال برگزار میشد؛ اما نشد، برگزار شد. قطر و آلمان که میزبان نشست دوحه بودند با استفاده از تجربهی گذشته، تعداد شرکتکنندگان را مشخص کردند. فهرست اشتراککنندگان طوری ترتیب شده بود که تا آخرین ساعات کسی نمیدانست چه کسانی به این نشست معرفی و دعوت شدهاند. از طرف دیگر رایزنی و آمادگیهای بهتر برای این نشست گرفته شده بود. این همه، سبب شد که نشست دوحه این بار با موفقیت برگزار شود؛ اما تفاوتهای مشخص این نشست با نشستهای مسکو در اشتراککنندگان و بعضی از نکات قطعنامهی آن بود.
در نشستهای مسکو بیشتر مخالفان حکومت در سطح رهبران قومی و چهرههای با نفوذ جنجالی که بیشتر میخواستند قدرتنمایی کنند، در تلاش نزدیکی با طالبان بودند، شرکت داشتند. بیشتر آنها رهبران سنتیِ سیاسی و قومی بودند؛ اما در نشست دوحه، در هیأت کابل چهرههایی که پس از حاکمیت طالبان در سیاست راه پیدا کردهاند و بعض آنها در حکومت، پارلمان و سازمانهای اجتماعی فعالیت میکنند، دعوت یا در فهرست شامل شده بودند. از حلقههای سیاسی مخالفِ حکومت که در نشستهای مسکو رهبران آنها، شرکت کرده بودند؛ اما در نشست دوحه به نمایندگی آنها از نظر جایگاه سیاسی افراد متوسط آن حلقهها و گروههای جهادی، حضور داشتند.
نقش نه چندان مؤثر جوانان و زنان
حضور زنان، جوانان و خبرنگاران تفاوت دیگر این نشست بود. زنانی که در هیأت کابل شامل بودند با سواد و فعال بودند؛ اما از نظر سیاسی محافظهکار و میانهرو. شاید در انتخاب آنها این ویژگی و صفات در نظر گرفته شده بود. آنها با این اوصاف در نشست دوحه نتوانستند مسألهی زنان را جدی مطرح کنند. حضور بیشتر زنان از نظر تعداد نتیجهبخش نشد. امضاکردن ده زن به پای قطعنامهی این نشست که دیدگاه طالبان در آن برجسته شده است، در آینده روند مذاکرات صلح را به نفع طالبان و مذهبگرایان سنتی جهت میدهد و حتا میتواند مبنا قرار بگیرد که تعریف روشن از حقوق زنان شکل نگیرد.
همین طور حضور جوانانی که به نمایندگی از نهادهای مدنی و خبرنگاران در هیأت گفتوگو بودند، بیشتر آنها افراد غیرسیاسی و بیتجربه بودند. حضور زنان و جوانان با این ویژهگیها در نشست دوحه، هرچند که از نظر تعداد بیشتر از نشستهای دیگر بود؛ اما آنها حداقل دربارهی نظام سیاسی، حقوق زنان، آزادی بیان و آزادیهای اجتماعی، به غیر از تعبیری که طالبان دارند کاری نتوانستند و در نتیجه موفق نشدند که موضوعات اصلی گفتوگو را به نکاتی که انتظار میرفت جهت بدهند.
نقش مثبت هیأت کابل در این نشست این بود که در قطعنامهی آن تاکید شده که تلفات غیر نظامیان و حملات مرگبار کاهش پیدا کند و نهادهای آموزشی، صحی و تاسیسات اجتماعی تخریب نشوند.
هیأت کابل به طالبان باخت
تاکید به جلوگیری از تلفات غیر نظامیان و حفظ نهادهای دولتی، نظامی، آموزشی، تاسیسات عامه و حقوق اقوام و اقلیتهای مذهبی، نکات مثبتی بود که در قطعنامهی نشست دوحه آمده است. این موارد را نمیتوان بُرد هیأت کابل در نشست دوحه تلقی کرد. به این دلیل که بعض آنها، از جمله حقوق اقوام واقلیتهای مذهبی را طالبان به نحوی در نشست مسکو پذیرفته بودند. طالبان نهادهای دولتی، آموزشی و تاسیسات اجتماعی را میخواهند. زمانی که طالبان درکابل و اکثریت ولایتهای کشور حاکمیت میکردند، دولتشان را بهوجود آوردند نیز نهادهای نظامی و دولتی را حفظ کردند؛ اما بحث بر سر حفظ نهادهای دولتی و نظامی نیست. طالبان همین حالا نیز در قلمرو خود، ساختاری شبیه با دولت و نهادهای آموزشی را دارند؛ اما مخالفت آنها با نوعیت نظام آموزشی و نظام سیاسی است. در قطعنامهی نشست دوحه گفته شده که شرکتکنندگان خواهان دولت اسلامی، حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی در چارچوب دین اسلام استند. هیأت کابل آن را پذیرفته و حتا در این قطعنامه، گفته شده شرکتکنندگان نشست دوحه اعلامیهی نشست مسکو را در ماه دلو سال گذشته، حمایت میکنند. اینها خواستهای اساسی طالبان بودند که خلاف انتظار، هیأت کابل موفق نشد در این نشست آن را تغییر بدهد. به همین دلیل این هیأت به طالبان باخت. دولت اسلامی، حقوق زنان مطابق ارزشهای اسلامی و فرهنگ افغانی، اصطلاحات گُنگ و ناروشناند. طالبان، جهادگرایان و سنتگران، در روند بعدی صلح میتوانند، با استفاده از قید مذهب و اسلام، نظام مذهبی غیر دموکراتیک را تحمیل کنند و دلیل بیاورند که در نشست دوحه، چهرههای دموکرات، جوانان و زنان، این الگوها را پذیرفته بودند. گفتوگوی صلح به معنای عقبنشینی از خواستهای اساسی و سرنوشتساز برای مردم نیست که هیأت کابل در نشست دوحه نادیده گرفت و با تایید کردن در پای قطعنامهی این نشست، به طالبان امتیاز داد.
بدون تردید طالبان از روند مذاکرات صلح از مفاد این قطعنامه بهعنوان یک سند استفاده میکنند؛ هیأت کابل این برگ برنده را به طالبان داده است. با این هم باید در روند مذاکرات صلح هیأت قدرتمند با هدف و متعهد به ارزشهای جدید بهوجود آید و بتواند از دستآوردها در بخش دولتداری، حقوق زنان و آزادهای اجتماعی، دفاع کند تا افغانستان پس از مذاکرات صلح، یک نظام دموکراتیک داشته باشد و روند پیشرفت را بپیماید.