یکی از کتابهای علمی و قابل تأمل در بارهی سرگذشت ملتها در جهان، کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» از دارون عجم اوغلو و جیمزای رابینسون است. این کتاب از نکتههای بکر و دیدگاههای ژرف پیرامون این که چرا برخی کشورها توسعهمند شدند و یا برخی این ظرفیت را ندارند، سرشار است. از دید نویسندگان این کتاب، سه فرضیه برای توضیح عقبماندگی ملتها وجود دارد. فرضیهی جغرافیایی، فرضیهی فرهنگی و فرضیهی غفلت. نویسندگان کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» هر سه فرضیه را به دلایل و شواهد رد میکنند؛ آنان فرضیهای دارند به نام «کیفیت نهادهای سیاسی» که تأکید بر نهادهای اقتصادی فراگیر و نهادهای سیاسی فراگیر دارد.
این پرسش که چگونه نهادهای سیاسی با کیفیت ایجاد میشود؟ از جدیترین بخشهای این کتاب است و پاسخ چیزی است که در این مقاله روی آنان تأکید خواهد شد. نقطهی عطف، به باور این محققان، هر ملتی در تاریخ تکامل خود به نقطهای رسیده است که در بارهی چگونگی نهادهای سیاسی خود تصمیم گرفته و این همان نقطهی عطف است. به باور این کتاب، ملتهایی توسعهیافته شدند که نهادهای سیاسی باکیفیت را ساختند. اصلیترین ویژگی این نهادهای سیاسی مردمسالاری است و درعین حال این نهادها زمینهی بالندگی نهادهای اقتصادی فراگیر را مهیا ساخته و باعث میشوند تا ثروت میان مردم توزیع شود.
در تاریخ آریانا، نخستین بار ۲۵۴۱ سال قبل از امروز، آریاییها به این پرسش مواجه شدند که چه نوع نظام دولتیای را انتخاب کنند. پاسخ شان به این پرسش سرنوشت نیاکان و حتا خود ما را رقم زد. در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، سرزمین آریانا، به نقطهی عطف خود رسید و برای انتخاب نوع نظام دولتی میان هوتن «اتانس/اوتانه» بغابوخش یکم «مگابیز» و داریوش یکم مناظرهای برگزار شد. هوتن با تمام نیرو تلاش کرد تا بزرگان حاضر در جمع را قناعت دهد که مدل دمکراسی یا نظام مردمسالار بهترین نظام برای پیشبرد امور دولتی است و باعث رشد و توسعهی جامعه میشود؛ در عوض مگابیز، تأکید بر الیگارشیسم یا نظام فرادستان داشت و داریوش تأکید بر نظام شاهی. سرانجام مجلس نظر داریوش را پذیرفت و براساس همین تصمیم نظام شاهی تقربیاً ۲۵۰۰ سال در منطقه و کشور ما حاکمیت کرد. بیگمان اگر در همان نقطهی عطف نظر هوتن پذیرفته میشد، سرنوشت نیاکان ما طور دیگری رقم میخورد و شاید آن توسعهی حیرتآور یونان باستان را نیاکان ما نیز تجربه میکردند و اکنون ما نیز دستمایه و الگویی برای توسعهمند شدن میداشتیم.
افغانستان معاصر نیز یکی از کشور هایی است که شاید بیشترین دفعات رسیدن به نقطهی عطف را در تاریخ خود داشته باشد. حداقل در چهار دههی گذشته پنج مرتبه به نقطهی عطف خود رسیده است: ۲۶ سرطان ۱۳۵۲، ۷ ثور ۱۳۷۵، ۸ ثور ۱۳۷۱، ۶ میزان ۱۳۷۵ و ۲۸ عقرب ۱۳۸۰؛ اما در این پنج مرتبه رهبران سیاسی این کشور نتوانستند تصمیم درست را بگیرند و وضعیت کنونی حاکی از اتخاذ تصامیم این طایفه است؛ چرا که هر بار تصمیمی را گرفتند که نیاکان ما در ۲۵۰۰ سال قبل گرفته بودند. در این شب و روز روند صلح با گروه طالبان با شتاب پیش میرود و یک بار دیگر افغانستان به نقطهی عطف خود قرار گرفته است؛ نقطهای که سرنوشت آیندهی شهروندان این کشور را برای دههها رقم خواهد زد. این که جوانب داخلی ذیدخل در روند صلح افغانستان تصمیم هوتنی میگیرند یا داریوشی، بستگی دارد به درایت و شرافت آنان. و این که آیا دموکراسی و نظام جمهوری را حمایت میکنند یا نظام امارت اسلامی را؟ آیا برای رهبران سیاسی افغانستان حفاظت و تقویت نهادهای سیاسی مردمسالار اهمیت دارد یا نه؟ پرسشهایی اند که سرنوشت ملت افغانستان را در چند ماه آینده رقم خواهند زد. پاسخ این پرسشها در دست میوهفروش کنار خیابان و مأمور پایینرتبهی فلان ادارهی حکومت نیست، بل پاسخ این پرسشها در لابهلای تصمیمها و اقدامهای گروههای داخلی دخیل در روند صلح افغانستان است. گروههای دخیل شامل رهبری دولت افغانستان، احزاب سیاسی و جریانهای تأثیرگذار در میان مردم افغانستان میشود. اینها استند که تقدیرنامهی مردم افغانستان را خواهند نوشت و فردا نیز همینها در مقابل مردم و تاریخ این کشور مسؤول و پاسخگو خواهند بود.
نظام جمهوری اسلامی و دموکراسی نوپای افغانستان، ثمرهی تلاشهای جامعهی جهانی و ملت افغانستان است. مردم افغانستان برای قوام و حفاظت این نظام روزانه در خط اول نبرد جان میدهند و رویدادهای انتحاری و انفجاری نزدیکان شان به کام مرگ میبرد. حقوق بشر و حقوق اساسی شهروندان افغانستان از ارزشهای انکارناپذیر این مردم است و اگر گروههای دخیل در روند صلح بخواهند به خاطر تضعیف رقیبهای سیاسی خود به پای معاملهی این ارزشها بنشینند و از جیب مردم افغانستان خراباتیگری کنند، بیگمان که مورد طرد مردم و نفرین تاریخ قرار خواهند گرفت. توقع این است که گروههای دخیل در روند صلح از نهادهای سیاسی موجود که شامل سه قوهی نظام میشود، حمایت کنند و همچنان بر اصلاح و توسعهی این نهادها بر اساس شاخصههای جهانی تأکید کنند، تا افغانستان از این نقطهی عطف پیروزمندانه بیرون شود و آیندهی بهتری برای شهروندان این کشور رقم بخورد.