ایمان نوری؛ دانشجوی روابط بین الملل
جو بایدن در گفتوگویی با شبکه خبری «سیبیاس» گفته است که امریکا برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره، تحریمها را لغو نخواهد کرد.
همچنان چند روز پیش، شبکه ۱۲ اسراییل مدعی شد که بلندپایگان ایران و مقامهای دولت بایدن، گفتوگوهای سری را بر سر بازگشت به توافق هستهای انجام دادهاند. دولت اسراییل، بهمحض تثبیت درستی این خبر، بیدرنگ لابیگری خود را در درون کاخ سفید آغاز کرد و ذهن مقامهای امریکایی، ازجمله آنتونی بلینکن وزیر خارجه و جک سالیوان مشاور امنیت ملی امریکا را در برابر ایران تغییر داد.
بزرگترین نگرانی اسراییل تنها موضوع موشکی ایران نیست؛ بلکه از سوی مقامهای امریکایی، آشکارا ابراز شده است که ایران تا چند هفتهی دیگر گنجایش و فناوری تولید سلاح هستهای را به دست میآورد و امریکا باید دست بهکار شود.
جو بایدن، درباره خاورمیانه با یک ماموریت درازمدت و ناتمام-کمازکم در دوره ریاست جمهوری خودش- روبهرو است. ایرانیها با میزبانیشان از طالبان و ایجاد ارتباط شبکهای با روسیه و چین بر سر مسئله صلح افغانستان، پیام روشن و صریحی را به امریکاییها رساندند؛ آنهم اینکه: تمام مسئلهی خاورمیانه، دیگر صرفاً برنامه هستهای ایران نیست و امریکا چه بخواهد چه نخواهد، قدرت در خاورمیانه در حال تقسیم شدن و گسترش است.
نگاهها اما در اسراییل فرق میکند. این کشور پس از عادیسازی روابط خود با کشورهای حوزه خلیج، به نحوی از انحا، به امریکا و بایدن فهماند که بازگشت امریکا به توافق برجام با ایران، خط سرخ سیاست خارجی اسراییل است و این به معنای قدرت دادن بیحدوحصر به ایران است. ایرانیها نیز دقیقاً بر این نکته واقفاند.
اگر واقعبینانه ریشهیابی شود، برجام از زمان خروج رسمی امریکا از این سازشنامه- ماه می ۲۰۱۸- به خطر نیافتاد؛ بلکه در حقیقت نقطه بیبازگشت و راه یکطرفه در مذاکرات با ایران، هنگامی روی داد که حمله دقیق و ماهرانهای به تأسیسات نفت «آرامکو»ی عربستان شکل گرفت. حملهای که حتا دستگاههای رادار امریکا و اسراییل نیز نتوانستند سرچشمه و بانی آن را بیابند.
با کشتن پدر هستهای ایران-محسن فخریزاده- خاورمیانه زنگ خطرش را برای آقای بایدن به صدا درآورد. باور نگارنده بر این است که خاورمیانه، همان خاورمیانه زمان بهار عربی نیست؛ چون بر علاوه تغییر ذهنیتها، نگاهها و اطلاعات پیچیدهتر از پیش شده است.
بهترین راه غرض شناخت خاورمیانه نوین، این است که آنچه در نیمهشب ۱۴ سپتامبر سال ۲۰۱۹ اتفاق داد را بهدقت مطالعه و بررسی کنیم. شبی که ۲۰ پهپاد ایرانی و موشکهای کروز فوق دقیق ساخت ایران، تأسیسات نفتی آرامکو در «بقیق» عربستان را آماج قرار داد. بهعبارت سادهتر؛ این واقعه در ذات خود نقطهی شکلگیری خاورمیانه تازهای بود که امریکا را غافلگیر کرد.
پهپادها و موشکهای کروز ایرانی بهقدری در سطح پایین و موازی با ارتفاعِ داده شده پرواز کردند که نهتنها بلند شدن آنها از روی سکوها در دیدرس نبود؛ بلکه تا لحظهی اصابت به اهداف موردنظر، از سوی رادارهای سعودی و امریکایی نیز رهگیری نشد.
در مقابل حملات ایران، امریکا در ماه اکتوبر، ۳ هزار نیروی نظامی و چند سیستم ضد موشکی به عربستان فرستاد تا نیروی پدافند هوایی این کشور را تقویت کند. جالب اینجاست که ترامپ در یک کنفرانس خبری گفته بود: «عربستان سعودی موافقت کرده که هزینه این اعزام و تجهیزات را پرداخت کند.» این خودش دلسردی آشکار امریکا از جنجال خاورمیانه بود.
پیام ترامپ با آنکه در لفافه بیان شد، اما بسیار واضح بود: ملک سلمان عزیز! امریکا اکنون خود بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز شیل و دارنده بازار قدرتمند پولی در جهان است. ما در حال ترک منطقه خاورمیانه هستیم. البته با خشنودی کامل میخواهم اذعان کنم که اگر هر چه اسلحه بخواهید ما در ازای پول نقد به شما خواهیم فروخت؛ اما از ما انتظار نداشته باشید که به نیابت از شما با رقیبتان بجنگیم؛ بنابراین اگر خواستار اعزام نیروهای نظامی هستید، باید سر کیسه را باز کنید.
واکنش محمد بن سلمان در مورد این پیام غیرمستقیم امریکا به حدی شدید بود که ولیعهد عربستان برای امریکا با اعتمادبهنفس بالایی گفت: «اگر روزی عربستان در مسابقات نفت و گاز با جهان داخل جنگ شود، بهراحتی و بدون کمک امریکا میتواند با روسیه و اروپا دوئل را آغاز کند و برنده نیز شود.»
اسراییل مضطرب، در پی عادیسازی روابطش با حوزه خلیج و آفریقا،
توافقنامههای امضاشده از سوی اسراییل با امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش ماحصل همین تغییر سیاست امریکا در خاورمیانه است.
بهعبارتدیگر، اکنون عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیجفارس به این فکرند که بهجای تکیه به امریکا برای تأمین امنیت آنها در منطقه، باید خودشان مدیریت مسایل را به دست بگیرند و با یکدیگر بهویژه با اسراییل، ائتلافی نظامی-امنیتی تشکیل دهند تا بتوانند در برابر تهدید ایران که حالا فراتر از برنامهی هستهای، به فناوری تولید موشکهای بسیار دقیق و نقطهزن رسیده است، مقابله کنند. ایران، هماکنون دارای موشکهای نقطه زن و موشک کروز است.
گسترش همکاریهای اطلاعاتی میان عربستان و اسراییل هم حاصل همین رویداد است. ضمناً سفر مخفیانه نتانیاهو به عربستان، بهزودی به روابط علنی میان ریاض و تلآویو خواهد انجامید. ایران نیز چاره را از پیش سنجیده است. ترکیه و قطر از همین حالا برای ایران چراغ سبز نشان دادند؛ یعنی در برابر کشورهای عربی و اسراییل، ایران کشورهای روسیه، چین، ترکیه و قطر را با خود دارد.
آیا گروههای تحت حمایت ایران دوباره جان میگیرند؟
در ۵ سالی که گذشت، اسراییل همزمان با جنگ داخلی سوریه؛ در نبردهای موقتی اما مداوم، بهدنبال ممانعت از رسیدن دولت ایران به هدف خود در تقویت نیروهای نیابتیاش در لبنان، عراق، سوریه، یمن و غزه است. تلاشی که عربستان هم بهطور مشابهی در یمن انجام میدهد تا مانع قدرت گرفتن نیروهای حوثی موردحمایت ایران در آنجا شود. حوثیها تاکنون با استفاده از موشکهای ساخت ایران، میدانهای هوایی عربستان را هدف قرار دادهاند. بر طبق اطلاعات «موساد»، این موشکهای ایرانی بسیار کارا و ویرانگرند.
در سوی دیگر، اسراییل و کشورهای متحدش در حوزه خلیج راضی به این نیستند که امریکا با بازگشتاش به برجام، امتیازات بزرگ و بینالمللی خود در زمینه برنامه هستهای ایران و تحریمها علیه این کشور را پیش از آنکه تهران تعهدی درباره توقف صادرات این موشکها بدهد، از دست بدهد. این در حالی است که ایران گفته بود؛ هیچگونه مذاکرهای درباره موشکهایش نمیکند.
اکنون، مسئلهی ایران پیچیدهتر از گذشته شده و ترور سلیمانی و فخریزاده نیز عبور کرده است.
امریکاییها به این باور هستند که مهمترین نقد به برجام این است که توسعه برنامه موشکی ایران را محدود و بسته نمیکند. همچنان بسیار دور از تصور است که ایران با گسترش توافقنامه برجام به برنامه موشکی خود موافقت کند؛ چون موشکهای کروز نقطهزن ایران، اکنون یک توان بزرگ جدید هوایی به این کشور بخشیده است. ایران از روش شبیهسازی هند و پاکستان استفاده کرده است
هیچگاه به بازرسان آژانس انرژی هستهای، دسترسی به دستکم یکی از مراکز نظامی- هستهای که احتمالاً سه مرکز هستند بهطور آزاد و کامل داده نشده است. هند، پاکستان و کوریای شمالی هم تا پیش از آزمایش هستهای واقعی خود از همین روشهای شبیهسازی استفاده کردند.
اکنون ایران ۱۲ برابر حد مجاز مطابق توافقنامه برجام اورانیوم غنیشده دارد که بخشی از آن بهطور خالص ۴.۵ درصد است. گرچه این مقدار تا اندازه ۹۰ درصدی که برای تولید بمب اتم لازم است، هنوز فاصله زیادی دارد؛ اما به لحاظ معیارهایی که در برجام درج شده بود، برنامه هستهای ایران را بسیار روبهجلو قرار میدهد.
اهداف نظامی ایران چیست؟
ایران قادر به انجام عملیاتهای بسیار دقیق با استفاده از موشکهای مسلح شده بالستیک و کروز خود است. آنچه در حمله به تأسیسات نفتی عربستان روی داده بود، میتواند برای تمامی تأسیسات مهم نظامی و غیرنظامی در منطقه روی دهد.
همچنان این کشور موشک ضد هوایی «اس ۳۰۰» از روسیه خریداری کرده و حالا هم صحبت از خرید «اس ۴۰۰» میکند.
با به پایان رسیدن تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد علیه ایران، اکنون چین و روسیه میتوانند اسلحه به ایران بفروشند.
ایران یکی از امضاکنندگان پیمان منع گسترش سلاحهای شیمیایی است؛ اما تا به حال هیچ منبع رسمی از وضعیت و میزان ذخایر سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک این کشور اطلاع نداده است.
کم شدن حضور امریکا در افغانستان و عراق، چه فرصتی را به ایران خواهد داد؟
حضور امریکا در عراق بهشدت رو به تحلیل و تقلیل است. بهویژه بعد از شکست داعش و حملات حشد شعبی-بسیج مردمی عراق. تضعیف حضور امریکا در عراق میتواند فرصت حضور بیشتر ایران را تقویت کند. امریکا و اداره بایدن باید در این زمینه بسیار هوشیار باشند.
اینطرف در افغانستان، اگر مطابق برنامه دوحه، امریکا تا ماه می سال ۲۰۲۱ این کشور را ترک کند، آنوقت ایران از طریق مرزهای شرقی خود فرصت نفوذ بیشتری در افغانستان از طریق گروه فاطمیون پیدا خواهد کرد و از طریق افغانستان راه بهطرف جنوب آسیا تحت چتر سازمان همکاری شانگهای برایش بازخواهد شد.
اداره جدید امریکا میخواهد اینبار با سیاست تساهل و مدارا تمام مخاطبان آسیایی خود را نرم بسازد. هرچند مشاورین کلیدی بایدن-بلینکن و سالیوان-گفتهاند که باید از نفوذ رقیبان سنتی امریکا در منطقه جلوگیری شود؛ اما رویارویی مستقیم و غیرمستقیم در این برههی زمانی، کارساز نخواهد بود.