
بخش چهاردهم:
طالبان؛ تعطیلی بازار کار و اشتغال و تضعیف شدید اقتصاد افغانستان
نان فقیر را بگیر، جانش را گرفتهای. این مثل معروف زبان فارسی است. عطار نیشاپوری در منطقالطیر روایت زیبایی دارد از قحطی مصر: در مصر قحطسالی شد؛ مردم نان نان میگفتند و از گرسنگی بسیاری مرده بودند؛ آنهایی هم که نیمجانی داشتند به خوردن مردهها مشغول بودند. دیوانهای این مردن مردم و نبودن نان را که دید، گفت: «ای خداوند دین و دنیا! وقتی که به اندازهی کافی روزی نداری، کمتر بیافرین!»
«ای دارندهی دنیا و دین
چون نداری رزق، کمتر آفرین!»
همچنین بازهم عطار در بارهی قحطی نیشاپور روایتی گیراتر از این را زیر نام «اسم اعظم خدا» آورده است؛ مردی از دیوانهای پرسید: «اسم اعظم خدا را میدانی؟» دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است؛ اما این را جایی نمیتوان گفت.» مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا نان است؟» دیوانه گفت: «در قحطی نیشاپور چهل شبانهروز میگشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه در هیچ مسجدی را باز دیدم؛ از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایهی اتحاد مردم نان است.»
در این قسمت از این نوشته میپردازیم به تعطیلی بازار کار و اشتغال و تضعیف شدید اقتصاد افغانستان توسط گروه طالبان. این چهاردهمین بخش از این نوشته است. تا حالا جنبههای زیادی از ضربههای گروه طالبان بر پیکر افغانستان را مرور کرده ایم.
تعطیلی بازار کار و اشتغال و تضعیف شدید اقتصاد افغانستان توسط طالبان.
علم اقتصاد، مطالعهی تخصیص منابع محدود به خواستهای نامحدود انسان است. طالبان در زمان حاکمیت شان کنترل سرزمینی را داشتند، بدون این که اندکترین دانش اقتصادی برای رفع نیازهای انسانی داشته باشند.
آنها فقط تورم، بیکاری، پایینآوردن ارزش پول افغانی و فرار سرمایهها از کشور را؛ به شمول تخریب تقریبا همه زیرساختهای اقتصادی افغانستان به بار آوردند. طالبان کشور سرشار از منابع طبیعی و زیستمحیطی افغانستان را به فقیرترین کشور جهان بدل کردند. در زیر حاکمیت طالبان، نرخ بیکاری به اوج خود رسید، اقتصاد به کلی نابود شد و تعداد آدمهایی که در کنار سرکها دست به تمنا بلند کردند به اوجش رسید. طالبان در حالی شعار میدادند که نظام اسلامی برپا داشته اند و میخواهند چنین نظامی بر مبنای شریعت اسلام بهوجود آورند که کاملا مخالف آموزههای اقتصادی اسلام عمل کردند و میکنند.
نظام اسلام از بدو پیدایش در پی تعالی فکری و روحی انسان از طریق مرفوعکردن نیازهای انسان به واسطهی تجارت، زراعت، کار و کوشش بوده است و تنبلی و بیکاری را زشت و مذموم شمرده است؛ اما طالبان تقریبا تمام روابط تجاری کشور با بیرون را از بین بردند، سرکها را تخریب کردند و همهروزه تخریب میکنند؛ باغها و مزارع را به آتش کشیدند و میکشند، درختهای مثمر را قطع و یا از ریشه در آوردند و در میآورند و مال مردم را به زور غارت کردند و میکنند.
طالبان هزینههای فرصت اقتصادی برای جامعهی افغانستان را چنان بالا بردند که دیگر هیچ چیزی جز تاوان برای تاجر و دهقان باقی نماند. در جهان مکتبهای مختلف اقتصادی تجربه شده است؛ یکی آن مکتب اقتصادی اسلام است. طالبان حتا عملا با همه آموزههای اقتصادی اسلام دشمنی کردند و فقط آنچه که از مکتب اقتصادی اسلام به کار بردند، غارتکردن مال و اموال مردم زیر نام «عشر» بوده است. آنچه که طالبان انجام دادند و هنوز انجام میدهند، هیچ همخوانی با آموزههای اقتصادی اسلام ندارد.
مهمترین موضوع در اقتصاد، بازار است؛ بازار است که چرخ اقتصاد را میچرخاند. کالاها و میزان عرضه و تقاضای کالاها در بازار تعیین و تغییر میخورد. در زمان حاکمیت طالبان هیچ بازاری از شر زورگیریهای طالبان در امان نبود؛ تاجرها و سوداگران کسب و کارهای شان را ترک کردند و سرمایههای شان یا غارت شد و یا به خارج از کشور منتقل کردند. بعد از عصر حجر در هر مکان و اجتماعی دارایی شخصی و ملک افراد از تعرض مصون بوده است؛ اما طالبان حتا به داراییهای عامه رحم نکردند و همه را یا به آتش کشیدند و یا مواد و امکانات فروختنی آن را به بیگانگان فروختند.
طالبان که همه نیازهای شان از درک غارت و یا پولهای بادآورده از ممالک عربی تامین میکردند، از یاد برده بودند که زندگی بقیه انسانهای این سرزمین نیز هزینه دارد و مواد اولیه و امکانات نیاز است تا افراد زندگی شان را بچرخانند. اگرچه اندیشهی آنها بدوی بود و حتا به بدویت قبل از اسلام رجعت کرده بودند؛ اما چرخ جامعه باید میچرخید، انسانها باید غذا میخورند، کودکان باید مکتب میرفتند و مردها باید کار میکردند. آنها تولید را نمیفهمند، عوامل و منابع تولید را نمیشناسند، نیروی انسانی را ارج نمیگذارند، هیچ درکی از سرمایه ندارند؛ در مخیلهی آنها این که تکنولوژی عامل تولید است نمیگنجد و حتا استفاده از آن را گناه میپندارند.
رهبران گروه طالبان هیچ درکی از تولید ناخالص داخلی، درآمد ملی، نحوههای محاسبه و قیمتهای جاری و ثابت ندارند و به آگاهان امور هم اندکترین اجازه و فرصت برای این که کار و تلاش کنند و روی این مفاهیم کار کنند ندادند و نمیدهند. رهبران طالبان هنوز به فکر معامله جنسبهجنس و نمک در برابر گوشت و گندم در برابر روغن استند.
آنها شاید نیاموخته باشند و حتا یک بار به گوش شان هم خطور نکرده باشد که پیامبر تجارت میکرد، صحابه زحمت میکشیدند، کار میکردند، خلفای راشدین فقط از حاصل دسترنج خود شان یا به میزان مساوی با دیگران از بیتالمال سهم میگرفتند.
آخر کسی که کنج مدرسه خوابیده و به بهانهی این که چهار کلمه ضرب زید خوانده یا به توهم این که حافظ قرآن میشود، نان مفت خورده و ندیده که مخارج از کجا میآید و به کجا میرود، چطور باید به این درک برسد که برای زیستن باید کار کرد، برای صیقلدادن روح و روان آدمی، او باید شغل شرافتمندانهای داشته باشد. این چیزها را آنها هرگز تجربه نکرده اند و با حاکمیت دوبارهی شان باید چارهای سنجیده شود یا به فکر چنین مجرای معیشتی باشید.
اگر چاره سنجیده نشود کل جامعه به فقر مطلق مبتلا خواهد شد، همه در زیر خط فقر نزول خواهد کرد؛ همچنان که در زمان حاکمیت طالبان خط فقر قریب به ۹۵% کل نفوس جامعه بالا رفته بود. طالبان که معیشت شان از قبیل پولهای بادآوردهی القاعده از کشورهای عربی خصوصا کشورهای حاشیهی خلیج فارس تامین بود، هیچ درکی از این که مردم چه نیازهایی دارند نداشتند. طالبان حتا چشم بینا نداشتند که ببیند افراد قادر به تامین نیازهای اولیهی شان؛ مثل خوراک، پوشاک، مسکن، صحت و آموزش کودکان نیستند.
ما هم زیاد انتظارات مان بالا رفته و به صورت ضمنی میخواهیم که طالبان چنین چیزهایی را ببینند. طالبان برای این ساخته نشده اند و نیامده اند که ببینند؛ شما برای زنده ماندن یا برای رشد چه نیازی دارید. طالبان به زندگی انسان این جامعه هیچ پابند نیستند، چه رسد به شرایط زندگی شان فکر کنند. طالبان برای این به وجود آمده و برای این میجنگند که ما را بکشند، خوار و خفیف و فقیر و بیچاره کنند. هدف طالب نابودی یا به بردگی و تسلیمیکشاندن افغانستان به بادارش است. طالبانی که در قطر جمع شده و میخواهند نظام اسلامی بر مبنای شریعت غرای محمدی در افغانستان پیاده کنند، به این چیزها اهمیت نمیدهند. طالبان وقت ندارند که به این چیزها فکر کنند.
آنها هیچ درکی از سیاستهای کاهش فقر و نابرابری ندارند. طالبان از سیاست فقط دروغ گفتن را آموخته اند، همانطور که شاید مثل صدها ملا و مولوی دیگر از قرآن فقط نماز و روزه و زکات را برداشته اند و مغزهای شان دیگر پوچ و خالی است. آنان به تعبیر زیبا و شگرف حضرت مولانا جلالالدین محمد بلخی (ره) از قرآن پوست را برداشته اند و این سخن مولانا چه عجیب بر آنان صادق است: ما ز قرآن مغز را برداشتیم/پوست را بهر خران بگذاشتیم. طالبان از مغزها و جمجمههای شهروندان افغانستان کلهمنار ساختن را بلدند.
طالبان دشمن کار شرافتمندانه و تولید اند. منابع طبیعی، سرمایه، تکنولوژی و انسان چهار منبع عظیم تولید در اقتصاد است. طالبان با همهی این منابع تولید اقتصادی در افغانستان دشمنی دارند. منابع طبیعی ما را به مفت تحویل بیگانگان دادند، سرمایههای اقتصادی افغانستان را به نرخ آهنپاره به کشورهای همسایه فروختند، تکنولوژی که در تفکر طالبان نماد کفر و الحاد است.
با این همه اما به اندازهای که طالبان دشمن نیروهای انسانی افغانستان اند، با هیچ یک از منابع اقتصادی افغانستان به این اندازه دشمنی ندارند. آمار به صورت تقریبی نشان میدهند که جمعیت افغانستان چیزی اطراف بیستوچند میلیون نفر در دوران حاکمیت طالبان بوده است. جمعیت فعال کار اگر ۵۰ درصد بوده باشد، به احتمال قوی ۹۰ درصد آنها در زمان رژیم طالبان بیکار بودند: چون طالبان هیچ زمینهی کاری برای جامعه باقی نگذاشته بودند. بگذریم از انواع بیکاریهای پنهان و فصلی که همیشه در افغانستان یک مسالهی کلان است و احتمالا تا دیرها باقی خواهد ماند.
طالبان که از پولهای سیاه و بادآورده و پول مواد مخدر و کمکهای استخبارات بیگانه تغذیه میکردند، هیچ درکی از پول نداشتند و هنوز رهبران شان از این بابت چیزی یاد نگرفته اند. اگر اندکی حافظه داشته باشید به یاد میآورید که ارزش پول افغانی را چنان پایین آوردند که ده هزار افغانی برابر یک کلدار پاکستانی بود. اگر کمی ننگ و شعور داشته باشید، باید این حرف کمی به دماغ تان بر بخورد. طالبان هیچ درکی از نقدینگی، تورم و سیاستهای پولی ندارند. آنها بانکها را تعطیل کردند، اعتبار اسناد و نظام بانکی افغانستان را به سقوط مواجه کردند. طالبان از عواید فقط زورگیری و «عشر» را یاد دارند و درکی از بودجه و هزینههای دولت ندارند.
حرف برای گفتن از زیانهای اقتصادی گروه طالبان بر پیکر جامعهی افغانستان، زیاد است؛ بیایید جمعش کنیم و نگاهی به وضعیت امروز بازار کار افغانستان بیندازیم. امروزه میزان مشارکت مردان در بازار کار افغانستان ۸۵ درصد و مشارکت زنان ۲۶٫۷ درصد برآورد شده است؛ اما از هر سه مرد یکی و از هر دو زن یک نفر نمیتوانند وظیفه پیدا کنند.
از میان ۷٫۲ میلیون نفر نیروی کار افغانستان فقط ۱٫۳ میلیون آن زنان اند و در مجموع ۴۰ درصد از نیروی کار مشغول کشاورزی اند. از سوی دیگر نرخ بیکاری در سال ۲۰۱۶ به چهل درصد رسیده و گفته شده که ۲۰ میلیون نفر از نفوس افغانستان با روز ۱٫۵ دالر مجبور به گذران زندگی استند. بر اساس معلومات وزارت اقتصاد در سال ۱۳۹۸ خورشیدی ۵۲ درصد از نفوس افغانستان در فقر همهجانبه به سر میبردند؛ ولی تفاوت زیادی میان کابل ولایات وجود داشته است؛ طوری که در کابل ۱۵% و در ولایت بادغیس میزان فقر همهجانبه ۸۵% گفته شده است. نداشتن امنیت غذایی نیز همان ۴۴ درصد گفته شده بود. دسترسی به آب آشامیدنی صحی ۶۱ درصد گفته شده است و ۴۴ درصد از جمعیت شهری در خانهای زندگی میکنند که در یک اتاق بیشتر از سه نفر هستند.
وضعیت امروز شاید به نسبت یک سال قبل چیزی بدتر از این باشد. اگر میگویید چرا با وجود میلیاردها دالر کمک جامعهی جهانی باز هم وضع بهتر نشد، کمی سر تان را به عقب برگردانید و از چاه برهوتی که طالبان در زمان حاکمیت شان برای افغانستان کنده بودند این جامعه بیرون آمد، نگاهی بیندازید؛ اگر آنقدر حافظه داشته باشید که چیزی به یاد تان مانده باشد.
اگر از آن زمان یاد تان نمانده و فقط چیزهایی از همین بیست سال یاد تان است و یا فقط مشاهده میکنید و صدها دلیل و اما و اگر مطرح میکنید، که شاید به جا و مناسب باشد؛ ولی باز هم اندکی عمیقتر نگاه کنید. این طالبان اند که عامل چنین وضعیت اسفباری اند.
اگر شهرها به زبالهدانی بزرگ شبیه است؛ اگر فقر بیداد میکند؛ اگر کار نیست؛ اگر صدها پرسش و دلیل در مسالهی اقتصاد افغانستان وجود دارد، فقط یک جواب قاطعانه وجود دارد؛ گروه طالبان. اگر شک دارید بگذارید طالبان آنطور که دلخود شان و باداران شان میخواهند، بیایند و آن زمان خواهید دید، این حرف را تجربه خواهید کرد: طالبان دشمن مردم، رفاه، خوشبختی و سعادت اند. فقط کافی است دست زیر الاشه بنشینید، کافی است کاری که میتوانید را نکنید، به یقین خواهید فهمید که طالبان دشمن کار و اشتغال شرافتمندانه و پیشرفت اند.
وضعیت آیندهی اقتصادی افغانستان، با آمدن طالبان به قدرت چگونه خواهد بود؟ رشد نسبی را میخواهید ادامه یابد؟ سهولتهای اندک موجود را چطور؟ توسعه و رشد اقتصادی کشورها امر یکشبه یا یکساله یا حتا دهساله نیست. شاید بتوان یک جامعه را در پنج یا ده یا بیست سال خراب کرد، همانطور که طالبان طی پنج سال حاکمیت شان تمام زیربناهای اقتصادی افغانستان را که از جنگهای گذشته باقی مانده بود ویران کردند؛ ولی ساختن و احیای دوباره زمان بسیار طولانیتر از این را نیاز دارد.
رشد و توسعه ویژگیها و شرایطی دارد که باید اول آنها ایجاد شوند، تا رشد و توسعه ممکن شود. همچنین معیارهایی در کار است تا اعمال شوند؛ یکی از این شرایط و معیارها تجارت بینالمللی، اهمیتدهی به مزیت نسبی و تخصصگرایی است.
خوب چه باید کرد؟ چه میتوانید غیر از فرار و تسلیمشدن بکنید؟ هر آنچه که میتوانید، انجامش بدهید پیش از آن که بسیار دیر شود. اگر خلاف این باور دارید یا نمیخواهید کاری بکنید، شما نیز عضو گروه طالبان استید.