
صلح مهمترین و اساسیترین نیاز و در ردیف والاترین رفتارهای جوامع بشری برشمرده میشود. واقعیت این است که دستیابی به صلح، علاوه بر اینکه یک امر منشی و انسانی است، در ذات و سرشت انسان نهفته است.
نیازهای زندگی اجتماعی، بهویژه در جهان امروز که پیچیدگی روند هستی، آینده جامعه بشری را با مخاطره روبهرو میسازد، پیشنیازهای بسیاری را میطلبد. اینجاست که رسالت بشری ایجاب میکند تا بهسوی صلح گام برداشت و صلحی را که آرزوی رسیدن به آن در سرشت و نهاد انسانی نهفته را آشکار ساخته و به آن دست یافت.
افغانستان کشوری است که چند دهه جنگ و آشوب را پشت سر گذاشته است. نسل کنونی و بهخصوص نسل نو، هیچگاه طعم شیرین صلح را به واقعیت نچشیده است. صلح آرزو و آرمانی برایشان شده که دستیابی به آن را دشوار و در دست دیگران میدانند.
در شرایط کنونی صلح بهعنوان یک خواست انسانی برای آسایش و آرامش مردم این کشور امری غیرقابلانکار و دستیابی و تحقق به آن در افغانستان امری حیاتی شمرده میشود.
برای دستیابی به این هدف، حکومت تشکیلاتی را زیر نام «شورای عالی صلح» ایجاد کرد که استاد برهانالدین ربانی در رأس آن قرار داشت. هرچند که بحث گفتوگو با طالبان هر روز داغتر میشد و حتا بلندپایگان رسمی از نام بردن طالبان بهعنوان دشمنان صلح و جنایتکاران جنگی که مردم بیگناه را به خاک و خون میکشند، خودداری میکردند؛ ولی با آنهم تاکنون هیچگونه پیشرفت و موفقیتی در روند مذاکره و مصالحه میان حکومت و طالبان مشاهده نشده است.
صلح و امنیت ازجمله نیازهای تأخیرناپذیر انسانی است و تنها در سایه آن است که میتوان به رشد و ترقی در جامعه دست یافت. بدون بهرهمندی از صلح، نمیتوان از پیشرفت و برقراری قانون رفاه برای شهروندان یک جامعه صحبت کرد. شواهد و تجارب تاریخی جهان نیز حاکی از آن است که تنها جوامعی مجال شکوفایی و بالیدن استقلال و توسعه داشتهاند که از نعمت صلح برخوردار بودهاند.
افغانستان کشوری است که بیش از هر زمان دیگر احتیاج به صلح دارد. نهتنها برای پایان دادن به اینهمه رنج و ویرانی داخلی؛ بلکه برای داشتن مناسبات مؤثر با کشورهای منطقه و جهان، نیاز به برقراری واقعی صلح احساس میشود. صلح از قدیمیترین آرمانهای بشری است و به دلیل اینکه از هر ارزش دیگری در معرض تهدید و مخاطره بوده، همواره تلاش انسانها چه ازلحاظ نظری و چه به لحاظ عملی و راهحلهای مقطعی، نمایانگر فعالیتهای انسانها برای رسیدن به صلح بوده است.
برای تأمین صلح پایدار و امنیت سرتاسری در کشور، نیاز است تا به نیروهای مخرب اجتماعی بیش از این پاداش داده نشود و در سوی دیگر به خادم ملت و مردم پاداش در نظر گرفته شود.
یکی دیگر از پیشنیازهای رسیدن به صلحی راستین، پایان دادن به معافیت از مجازات قانونی است. قانون حاکم شود و مجرمان تحت تعقیب ارگانهای عدلی و قضایی قرار بگیرند. هیچکسی بالاتر از قانون نبوده و قانون هیچگونه استثنایی را در موارد تطبیق جزا به مجرمان و جنایتکاران قایل نشود. به عقاید و نظریاتی که نقش زنان را در فرآیند امنیت و صلح ناچیز میشمارد، پایان داده، فکر منطقی را بهجای اندیشههای خرافاتی، جایگزین کرده تا یک جامعه سالم و قانونمند ایجاد گردد.
بحران امنیتی، جنگ، خشونت، فقر، محرومیت، بیکاری، مهاجرت و دهها مصیبت دیگر بهقدر کافی به این مردم آسیب رسانده است. مالکان رسانهها، گزارشگران و شبکههای اجتماعی، باید بیش از هر زمان دیگری تحلیلی از وضعیت موجود داشته باشند، روان جامعه را رعایت و احترام کنند و افکار عمومی را مخدوش نسازند.
در گام اخیر؛ چشمداشت مردم این است که در افغانستان، همدیگرپذیری، صلح همگانی و همبستگی ملی بیش از هر وقت دیگر جان بگیرد. قانون حاکم شود، آژیر جنگ، بوی دود و آتش فروکش کند، دلهای بیکینهی مردم ما صیقل، تبعیض و حس تفوق طلبی محو شود.