نویسنده: ابومسلم خراسانی
مذاکرات چندلایه و پیچیدهی صلح افغانستان، زمانی به گونه جدی شروع شد که امریکاییها به عنوانی بازیگر اصلی این روند، سهسال پیش – ۲۰۱۸- زلمی خلیلزاد، دیپلمات کارکشتهی افغانیالاصل خود را به عنوان نماینده ویژه در امور صلح افغانستان گماشتند؛ تا مذاکرات جدی را با نمایندگان طالبان در قطر آغاز کند. با گذشت سه سال از آغاز این روند و به تعقیب آن آزادی پنج هزار زندانی طالبان با پادرمیانی امریکا و توافقنامهی دوحه که طالبان آن را سند شکست امریکا از افغانستان میدانند؛ تغییری در میدانهای جنگ، خشونتهای دوامدار و ترورهای هدفمند نیامده است. شاید تبدیل شدن طالبان به متحدان امریکا به گونهای که در یک سال گذشته این گروه از پاسگاههای ناتو در افغانستان حافظت کردند، تنها دستآورد این روند پنداشته شود که آنهم هیج تغییری برای مردم افغانستان نداشته است.
با این پیشنهی بینتیجه، حالا نمایندگان طالبان در قطر، گفته اند که روند مذاکرات صلح را به گونهی جدی آغاز میکنند و از سویی هم اشرف غنی، ریسجمهور افغانستان، به عنوان چراغسبز، گفته است که اگر آزادی هفت هزار زندانی طالبان منجر به یک توافق سیاسی شود؛ حاضر است دروازههای زندان را به روی آنها بگشاید؛ نشانههایی از دور جدی مذاکرات صلح است که ممکن با گذشته تفاوت جدی داشته باشد. اگر فرض را بر این بگیریم که این بار دولت افغانستان، رهبران سیاسی و طالبان به یک توافق سیاسی دست مییابند؛ اما خطر دیگری که افغانستان را تهدید میکند، تروریزم جهانی، پیکارجویان جهادی غیربومی و جنگجویان خارجی متحد طالبان در افغانستان است که میتوانند به یک بحران اساسی پساتوافق صلح طالبان – دولت افغانستان تبدیل شوند. جنگجویان بیسرزمینیکه هیچ جای برای سکونت و هیج فکر جز خشونت در سر نداشته و با اندیشهی گسترش جهاد به افغانستان آمده اند؛ تا از این پایگاه مستعد زایش خشونت به کشورهای دیگر نفوذ کنند.
گرچه طالبان در فقرهی سوم بخش دوم توافقنامهی فبروری ۲۰۲۰ که تحت عنوان «موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان» امضا شده، تعهد کردند که جلو سربازگیری، آموزش و تمویل گروههای مخل امنیت امریکا و متحدان منطقهایاش را گرفته و همچنان با پیکارجویان خارجی و اعضای القاعده قطع رابطه میکنند؛ اما این آشکار است که طالبان به این بند توافق عمل نکرده و به اسکان، رابطه، تمویل و همآغوشی با تروریزم جهانی و القاعده ادامه دادند. امروزه هزاران خانوادهی جنگجویان بومی از بدخشان و ننگرهار شروع تا کندهار و فاریاب در کنار طالبان زندگی کرده و بخشی از چرخهی خشونت که اینروزها داغتر و جهیدهتر شده را پیش میبرند. اینگروهها و پیکارجویان جهادی بدون حمایت فرماندهان میانرتبهی طالبان در روستاها و مناطق زیر کنترل طالبان، زندگی کرده نمیتواننند. آنها به هم وابسته بوده و از حضور آنها حمایت صورت میگیرد. همین اکنون نزدیک به ۸۰۰ جنگجوی اویغور که عضویت گروه ترکستان شرقی را دارند در بدخشان زندگی کرده و در نبردها با طالبان همکاری همهجانبه دارند.
از دو جهت طالبان نمیتوانند با این گروهها قطع رابطه کنند؛ نخست آن که از لحاظ معرفتشناسی دینی، جهانبینی و تکتیک مبارزهی طالبان و پیکارجویان خارجی چنان به هم وابسته اند که مرزکشی بین آنها در سطح میانه و جنگی طالبان، کار دشوار است. شاید رهبران طالبان در قطر و شورای کویته ادعا کنند یا حتی به صورت واقعی تصمیم بگیرند که با این گروهها قطع رابطه کنند؛ اما این اقدام در سطح میانه و فرماندهان جنگی طالبان در خوشبینانهترین حالتش دشوار و حتا ناممکن به نظر میرسد. بخش بزرگی از جنگجویان خارجی، اعضای القاعده و فرماندهان میانرتبهی این گروهها با دختران فرماندهان طالبان ازدواج کرده و نسلی را به وجود آوردند که از پدر خارجی و دختر افغانی زاده شده است. مسئله به این آسانی نیست که فرماندهان ارشد طالبان و رهبران این گروه در شیخنشینهای عرب ادعای قطع رابطه با این گروهها را کنند. در بستر جغرافیای جنگی افغانستان ادغام و حضور این گروهها یکشبه نبوده که قطع رابطه با آنها یکشبه صورت بگیرد.
تروریزم جهانی نزدیک به نیم قرن بعد از حضور نظامیان روسی در سال ۱۹۷۹ تا امروز در افغانستان حضور دارد. هرچند لشکرکشی امریکا برای مهار این گروهها در افغانستان صورت گرفت؛ اما واقعیت آن است که جنگجویان خارجی و پیکارجویان القاعده با خروج نیروهای خارجی از افغانستان خود را پیروز فرض میکنند. در واقع خروج نیروهای خارجی از افغانستان برای جهادیهای جهانی روحیه بیشتر، هماهنگی منظمتر و زمینههای فعالیتهای بیشتر را مساعد کرده است؛ تا در آینده با انگیزهی تقویتشده نبردها را شعلهور کرده و حتا اقدام برای بهدستآوردن جغرافیای خاصی را کنند.
اگر فرض را بر این بگیریم که طالبان حاضر به توافق سیاسی میشوند، بازهم نگرانی از خشونت باقی است و بخشی از جنگجویان ناراضی طالبان با تروریزم جهانی یکجا نبردها را ادامه خواهند داد. جامعهی جهانی باید بداند که توافق صلح با طالبان به معنای قطع خشونتها در افغانستان نیست و اگر همکاری همهجانبه با دولت افغانستان و نیروهای امنیتی-دفاعی صورت نگیرد، شاهد گسترش موج تروریزم به کشورهای منطقه و جهان خواهیم بود که میتواند امنیت منطقه را تهدید کرده و زمینههای حوادث خطرناک را مهیا کند.
تروریزمجهانی با سرکردگی القاعده و داعش در حال گسترش است. گرچه تا فعلا طالبان به گونهی جدی با این گروهها همکاری میکنند؛ اما فرض را بر این بگیریم که اگر طالبان با این گروهها قطع رابطه کند که بعید به نظر میرسد، باز هم خطر بالقوهی آنها به گونهی جدی و بزرگتر از قبل وجود دارد. برای این که بخشی از بدنهی نظامی طالبان و جنگجویان نظامی این گروه با مذاکرات صلح موافق نیست و چنددستگی آنها باعث بروز گروههایی درونگروهی در بدنهی نظامی طالبان خواهند شد. هرچند طالبان این موضوع را به گونهی جدی پنهان میکنند اما آنچه مسلم است، اختلافات شدید بین این گروه در سطح نظامی است که زمینههای قدرتگیری بیشتر تروریزم جهانی را مهیا میکند. تروریزم جهانی افغانستان را به گونه جدی تهدید میکند و جامعهی جهانی باید در این نبرد نفسگیر، در کنار افغانستان بیستد.