مردم امید داشتند که پس از توافق امریکا و طالبان، خشونتها کاهش یافته و مکانیزم رسیدن به صلح از مسیر گفتوگو، با برگزاری مذاکرهی میان افغانی موفق شود؛ اما چنین نشد و امضای توافقنامهی امریکا و طالبان، فقط موجب آسودگی خیال سربازان خارجی در افغانستان شد و در عوض خواب از چشم افغانها ربود. پس از گسترش و نفوذ ویروس کرونا، این بار یک موجود میکروسکوپی شاید میتوانست طرفهای درگیر را در سیاست داخلی و جنگ، سر عقل بیاورد که بازهم بیفایده بود و حالا ماه مبارک رمضان از راه رسیده است تا شاید مردم به آرزویی که دارند برسند و یک شب آسوده سر بر بالین بگذارند. کشورهای خارجی که خود بازیگر اصلی در چگونگی شکلگیری فضای سیاسی، نظامی و جنگ در افغانستان هستند، در روی پرده از هر فرصتی برای دعوت طرفهای متخاصم به خویشتنداری استفاده کرده و میگویند، اختلافها را کنار بگذارید.
به تازگی، زلمی خلیلزاد که از چهرههای ویژه در سیاست افغانستان است، از اشرف غنی و عبدالله در اظهار نظر صریح و تا اندازهی زننده خواسته است، منافع کشور را بر منافع شخصی ترجیح دهند: «ماه رمضان به رهبران افغان، رییسجمهور غنی و عبدالله عبدالله، فرصتی را فراهم میکند تا منافع کشور را بر منافع شخصی شان ارجحیت دهند.»
این خواستها، پیشتر و در زمان شیوع کرونا برای کاهش خشونتها نیز مطرح شده بود که طالبان و نیروهای امنیتی افغان آن را رعایت کنند؛ اما هیچ کدام مفید فایده واقع نشد. تاریخ افغانستان مملو است از عهد بستن و سپس شکستن آن. این رویه بارها و در بین طیفهای گوناگون، تجربه شده است، از راستگرایان تا هواداران چپ. در زمان جنگهای ویرانگر داخلی، نیروهای متخاصم و درگیر، در جوار کعبه، تعهد و سوگند یاد کردند؛ اما به آن پابند نماندند.
جنگ افغانستان و اختلافهای سیاسی، بر خلاف باور بسیاری، ریشههای گسترده و عمیق دارد؛ بیش از چهاردهه مصیبت و خونریزی، جنگ را در کشور به اپیدمی مسلط بدل کرده که برای بسیاری جدا از انگیزههای ایدئولوژیک، محرکهای قومی-قبیلهای، درآمد و شغل است. بسیاری دار و ندار خود را از جنگ به دست آورده اند و جنگ، ضامن برو و بیا، جاه و جلال شان بوده است. وقتی حرف از صلح و آرامش یا شایستهسالاری باشد، نخستین کسانی که برابر آن ایستاده و مشکلتراشی میکنند همینها استند. کارتلهای مواد مخدر، کشت و قاچان آن که سالانه درآمد زیادی دارد، مانع دیگر است که نمیگذارد این کشور روی آرامش و صلح را ببیند. انحصارطلبی و تمرکز گرایی که بیعدالتی، استثمار و استیلای قدرت قومی را به دنبال داشته است، از ناهنجاریهای دیگری این سرزمین است که موجب میشود به این سادگی اختلافها و کشمکشها حل شدنی نباشند. کشورهای منطقه، ابرقدرتهای بزرگ و تمام کسانی که افغانستان میدان جنگهای نیابتی و عمق استراتژیک نظامی، اقتصادی و منطقهای شان است، هم به سادگی راضی به بازگشت آرامش و صلح نخواهند شد؛ چون افغانستان ناتوان و فقیر، فضای بهتری برای آنها برای تعقیب اهداف شان فراهم خواهد کرد.
امریکا که به باور بسیاری با هر دو طرف درگیر جنگ در افغانستان ارتباط داشته، -حداقل حالا با هر دو رابطه دارد- گاهی به نعل میزند و گاهی به میخ. روزی مقامهای این کشور با قطریها مذاکره میکنند، زمانی با سران طالبان در دوحه ملاقات دارند و گاهی از مقامهای حکومت افغانستان میخواهند که اختلافهای شان را کنار بگذارند. خلیلزاد از دو طرف خواسته است که رهایی زندانیان را سرعت داده، با کوید-۱۹ مبارزه کنند، مذاکرههای میان افغانی و روند صلح را در اولویت قرار دهند. او موقعیت امروز را یک فرصت تاریخی برای افغانستان دانسته و معتقد است که امریکا و متحدانش دوست دارند که رهبران افغان، کشور و مردمش را به طرف آرامش و صلح هدایت کنند. صلحی که با توجه به اختلافهای درون حکومتی و جنگ، رسیدن به آن دور و دشوار است. نگاه ابزاری طالبان به جنگ و فضای بیاعتمادی که بین دو طرف وجود دارد، کار را سخت کرده است. نه تنها طالبان و حکومت به یکدیگر اعتماد ندارند که فضای بین امریکا با این دو طرف نیز مخدوش و کدر است. طالبان امریکا را متهم به نقض مفاد توافقنامه میکند، امریکا طالبان را به شورشگری و عدم کاهش خشونت متهم میکند و همین فضا بین حکومت و طالبان و حکومت با امریکا نیز وجود دارد.
حکومت افغانستان طالبان را متهم میکند که با شورشگری و تشدید حملهها بر نیروهای امنیتی افغان، بر سر روند آزادی زندانیان، رفتن به طرف صلح و توافق برای کاهش خشونتها، آتشبس و صلح، مانع ایجاد میکند؛ طالبان اما میگویند، وقتی ویروس کرونا به همه جا، حتا زندانها نفوذ کرده است، چرا حکومت زندانیان ما را آزاد نمیکند؟ آنها حتا امریکا را نیز به عمل نکردن به توافقنامه متهم میکنند. این وسط آن که زجر میکشد و هر روز بیشتر از گذشته در معرض خطر و نابودی قرار میگیرد، مردم بیچاره و مظلوم افغانستان است که پس از تحمل چهاردهه مصیبت، حالا از ریسمان سیاه و سپید نیز ترسیده و امید شان را برای زندگی و زنده ماندن از دست میدهند. اکثریت دور افتاده از یکدیگر و خاموش که برای زمامداران، ابزار، پله و وسیلهی رسیدن فرصت طلبان به قدرت بوده اند. آنها حتا در این نزدیک به بیست سال هم، فقط حین نزدیک شدن انتخابات مهم بوده و پس از آن سرنوشت شان برای کسی اهمیت نداشته است. سؤالی که مردم این روزها از خود میپرسند این است که چه چیزی میتواند هیولای جنگ را متوقف کند؟ کرونا، رمضان و یا هیچ کدام! چه زمانی دو رییسجمهور از خطر شیطان پایین شده و اختلافهای شان را کنار میگذارند؟