ریشه‌یابی اندیشه‌ی جمهوری‌خواهی در افغانستان

صبح کابل
ریشه‌یابی اندیشه‌ی جمهوری‌خواهی در افغانستان

نویسنده: ابومسلم خراسانی

در سال ۱۳۵۲ محمد داوود خان دیکتاتور وطن‌دوست؛ حکومتِ شاهی مشروطه محمدظاهر شاه را با یک کودتای سفید ساقط کرد و در نخستین سخنرانی خود که از رادیو کابل طنین می‌انداخت در توجیه کودتا گفت که دموکراسی به انارشی تبدیل و شاهی مشروطه به «حکومت مطلقه» تبدیل شده بود، حالا او به تعبیر خودش آمده بود که سایه‌ی مصیبت‌بار نظام‌های انارشی و مطلقه را از سپهر سیاسی افغانستان برچیده و نظم را دوباره بر جامعه برگرداند. از همین مقطع زمانی بود که «نظام جمهوری» وارد سیاست رسمی افغانستان شد و به گونه رسمی یک دولت که از برآیند یک کودتا بیرون شده بود؛ خود را «نظام جمهوری» نامید.
محمد صدیق فرهنگ تاریخ‌پژوه و نویسنده، جمهوری داوود را «جمهوری شاهانه» نامیده است که بعدها سرآغاز آبستن تحولات مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر افغانستان شد. تجربه جمهوری شاهانه داوود خان تا جمهوری پس از «بن» دارای کاستی‌ها و نارسایی‌ها متعددی بوده است که کمتر موردبررسی پژوهشگران سیاست و فرهنگ قرار گرفته است تا از لحاظ اندیشه غنی و از لحاظ عملکرد راست شود.

«جمهوری و دشمنان آن؛ وضعیت جمهوری در افغانستان»، تازه‌ترین پژوهش انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان در کابل است که از سوی دکتر عمر صدر، دانش‌آموخته علوم سیاسی و استاد دانشگاه آمریکایی افغانستان به تبیین فلسفی نظام جمهوری، ریشه‌های تاریخی و وضعیت جمهوری‌خواهی در افغانستان پرداخته شده است. اهمیت این اثر از آن‌جا ناشی می‌شود که در یک سال گذشته تنش بر سر جمهوری‌خواهی و امارت‌باوری و تقابل آن‌ها به دو گفتمان غالب در افغانستان مبدل شده است.

یک‌سو دولت خویش‌خور و فسادپیشه افغانستان پایه‌های جمهوری‌خواهی را متزلزل کرده و از سوی دیگر امارت طالبان شمشیرها را از نیام برکشیده‌اند که جریان جمهوری‌خواهی و نظام مبتنی بر جمهوری را براندازند و بعد از دو دهه تلاش دولت- ملت‌سازی سنت دیرینه براندازی و انسداد و گسست را تکرار کنند. مزید بر این پژوهش‌های جدی درباره چیستی اندیشه جمهوری‌خواهی، پیشه‌شناسی جمهوری در بستر سیاسی افغانستان، تبیین بنیادهای فکری و اندیشه‌ای برای جمهوری و کنکاش و تحقیق درباره این نظام نشده است که اهمیت این پژوهش را چند برابر می‌کند.
صدر با استفاده از ادبیات فلسفی- سیاسی و داده‌های تاریخی موجود در افغانستان جریان‌ها و دولت‌های جمهوری‌خواه و وضعیت جمهوری فعلی را به کنکاش گرفته است. فرض پژوهش این است که جمهوری سومِ پسابن در افغانستان از ارزش‌های جمهوری‌ انحراف کرده و از آن به نام «جمهوری شریر» یاد می‌کند. به باورند نگارنده «جمهوری و دشمنان آن» افغانستان سه نظام جمهوری را تجربه کرده که عبارت از جمهوری شاهانه داوود، جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی و جمهوری سومِ پسابن.
پژوهش داکتر صدر از یک مقدمه و سه بخش عمده شامل نظریه‌ی سیاسی جمهوری غربی، بازاندیشی جمهوری اسلامی و جمهوری شریر در افغانستان تشکیل شده است. بخش نخست آن به بنیادهای فکری و اندیشه‌ای جمهوری غربی پرداخته و باورمند به این است که نظام جمهوری با دموکراسی و لیبرالیسم تفاوت‌های ظریف و نازک دارد که باید تفکیک شود. دموکراسی، آزادی را به قدرت فرد در اعمال قواعد بر خود و نپذیرفتن قواعد ساخته دیگران بر خود تعریف می‌کند. در حالی‌که جمهوری‌خواهی؛ آزادی را در عدم وابستگی به اداره خودسرانه‌ی یک فر د یا گروه از افراد در نظر می‌گیرد.
به باور صدر جمهوری‌خواهی در غرب از سه دوره تاریخی گذشته است که عبارت از دوره کلاسیک باستانی: یونان و روم، ایتالیا و عصر رنسانس؛ امریکای قرن هژدهم و انقلاب فرانسه و مرحله آخری اواخر قرن بیستم: بازگشت به جمهوری؛ بنابراین جمهوری ازنظر اندیشه‌ی غربی به نظامی گفته می‌شود که از طرف مردم انتخاب شده و داری ویژگی‌های شهروند مدنی، عدم سلطه، فضیلت شهروندی، قیود قانون اساسی، مشارکت فعال سیاسی و دموکراسی مناظره باشد. بدون این مؤلفه‌ها و ویژگی‌های جمهوری‌خواهی معنای و مفهوم خود را از دست داده و به یک نظام بی‌مسما بدل می‌شود.
بنا بر نبود منابع مکتوب در تاریخ سیاسی – اجتماعی افغانستان؛ هیچ سند تاریخی مبنی بر این‌که زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ورود جمهوری‌خواهی در افغانستان چه بوده است؟ وجود ندارد.
گرچه صدر تأکید می‌کند که جمهوری‌خواهی در افغانستان پشتیبانی اندیشه‌ای ندارد اما با تأیید این حرف، پرسش این است که از نگاه تاریخی چطور به ذهن داوود خان رسیده که نظام قلمرو حاکم بر آن را جمهوری بنامد؛ واکنش مردم به این نظام چه بود؟ چه ‌چیز داوود خان را واداشت که نظام جمهوری را وارد افغانستان کند؟ آیا عوامل خارجی در این زمینه وجود داشت؟ آیا کشور بود که از اندیشه‌ جمهوری‌خواهی حمایت کرده و زمینه حضور جمهوری‌خواهی در افغانستان را مساعد کرده باشد؟ روحانیت به‌عنوان یک قشر تأثیرگذار که حالا در برابر جمهوری‌ پسابن شمشیر را از نیام برکشیدند، چه واکنشی نسبت به جمهوری شاهانه داوود و خود واژه جمهوری داشتند؟ همه‌ این‌ها پرسش‌های است در پژوهش داکتر صدر به‌تفصیل پرداخته نشده است. با آن‌هم صدر باور دارد که جمهوری‌خواهی از دل جریان دموکراسی خواهی در افغانستان بیرون شده و ازلحاظ اندیشه‌ای هیچ پشتیان فکری ندارد. داوود خان بدون هیچ ضوابط‌فکری و چارچوب اندیشه‌ای به یک‌شبه نظام جمهوری را وارد افغانستان کرد که هیچ شباهت با جمهوری به معنای غربی‌اش نداشت.
جمهوری شریر
صدر جمهوری پسابن را «جمهوری شریر» می‌داند، او بر مبنای ویژگی‌های قیود قانون اساسی، دموکراسی مناظره‌ای، فضیلت مدنی و شهروندی فعال که از مؤلفه‌های اصلی نظام جمهوری پنداشته می‌شود، جریان جمهوری‌خواهی پسابن و نظام حاضر را جمهوری شریر می‌داند. از یک‌سو در زمان جمهوری پسابن قیود قانون اساس و تفکیک قوا وجود ندارد و قانون اساسی به‌طور نظام‌مند در افغانستان نقض می‌شود. ایجاد ساختارهای موازی و خلاف قانون اساسی و اعمال حاکمیت بی‌چون‌وچرای کرزی و غنی نشان می‌دهد که تفکیک قوا و قیود قانون اساسی نقش کمرنگ داشته است.
صدر البته ‌به نقل از پیت استدلال می‌کند که بعد دوم نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی مناظره‌ای است و دموکراسی مناظره‌ای تنها انتخاب از طریق رأی نیست، بلکه تصمیم مبتنی بر مناظره، کنترل دموکراتیک و اعتماد میان دولت و شهروند است، مؤلفه‌ای که هیچ‌وقت در جمهوری‌های افغانستان دیده نشده و تعبیر بارفلید یک تضاد تاریخی بین ملت و دولت در افغانستان وجود داشته است، سوم فضیلت شهروندی است که در جمهوری‌ها بسیار مهم و اساسی است.
درواقع فرق جمهوری با لیبرالیسم در همین است که نظام‌های جمهوری دارای شهروندان با فضیلت و فعال است. نظریه‌پردازان جمهوری‌خواهی باور دارند که از طریق نهادهای اجتماعی پرورش می‌یابند. صدر می‌نویسد: «آن‌چه که در افغانستانِ پس از ۱۳۸۰ وجود داشته؛ جمهوری‌خواهی مدنی نه بل یک دموکراسی کم‌مایه مبتنی بر انتخابات بوده که به جزء انفعال و بی‌حسی؛ چیزی در شهروندان ایجاد نکرده است.»
به‌صورت کلی آن‌چه که از دل زد و بندهای سیاسی نشست بن بیرون شد، جمهوری اسلامی است که از چهار بعد: اندیشه‌ای، ساختاری، کارکردی و هنجاری با آسیب‌های و چالش‌های بزرگ روبرو است و از همین جهت است که طالبان به‌عنوان مخالفان اصلی نظامی فعلی به‌آسانی می‌توانند این نظام را به چالش کشیده و پایه‌های مشروعیت آن را سست کند.
در بعد اندیشه‌ای هیچ نظریه‌پردازی جدی و متن تاریخی-فلسفی درباره پایه‌های مفهوم «جمهوری اسلامی» تولید نشده است. صدر توضیح می‌دهد که اصلاً پسوند اسلامی در جمهوری افغانستان به‌صورت آنی و بدون هیچ کنکاش و بحث اندیشه‌ای وارد شده است. گرچه در کشورهای دیگر ازجمله ایران درباره رابطه جمهوری و اسلام کارهای شده اما در افغانستان هیچ توجه به این مهم نشده و به‌صورت کاپی و بدون پشتوانه اندیشه‌ای این نظام وارد افغانستان شده است.
در بعد ساختاری جمهوری اسلامی افغانستان با ضعف قیود قانون اساسی روبرو است و از همین جهت است که رییس‌جمهوری در موارد بسیار می‌تواند قانون اساسی را نقض کرده و تصمیم خودسرانه بگیرد و در بعد کارکردی خویش‌خوری، فساد و وابسته‌پروری جمهوری را دچار ضعف کرده و نبود فضیلت مدنی، افراط‌گرایی و قوم‌گرایی مبانی هنجاری جمهوری را متزلزل کرده است. به باور صدر تمام این مؤلفه‌ها باعث شده است که جمهوری اسلامی افغانستان به جمهوری شریر و بی‌مسما بدل شده و از مسیر اصلی جمهوری‌خواهی منحرف شود.