
پس از این که رییسجمهور امریکا، تصمیم بیرونکردن نیروهایش از افغانستان را همگانی کرد، گروه طالبان که به باور خودش میدان را خالی یافته بود، به حملههایش در شهرها و روستاهای کشور افزایش داد و در نتیجهی این تحرکها در روزهای اخیر، شماری از ولسوالیهای کشور در ولایتهای مختلف به دست جنگجویان این گروه سقوط کرد و بدتر از آن که؛ شماری از نیروهای نظامی افغانستان، بدون هیچ مقاومتی به این گروه تسلیم شدند.
گروه طالبان، در «۱۴ ثور» ولسوالی برکهی ولایت بغلان و در «۱۶ ثور» نیز شهر کهنهی ولسوالی بغلان مرکزی در این ولایت را سقوط داد، که به اساس گفتههای رییس شورای ولایتی بغلان، ۶۰ نیروی ارتش در دو پاسگاه این شهر با همه تجهیزات و امکانات نظامیشان به گروه طالبان تسلیم شدند. همینگونه بخشهایی از فاریاب و غور نیز به دست طالبان سقوط کرد.
افزایش حملهها از سوی طالبان طبیعی است؛ زیرا این گروه در تلاش رسیدن به قدرت سیاسی در افغانستان است؛ قدرتی که تنها در انحصار این گروه باشد؛ قدرتی بلامنازع که حتا در برقراری روابط بینالمللی نیز رویکرد خودمحور دارد و حالا که نیروهای ناتو در حال خروج و در پی تأمین امنیت خودشان برای خروج استند؛ گروه طالبان فرصت آن را یافته است تا فضا را بر ارتش افغانستان تنگ کند؛ اما آنچه بیشتر جای نگرانی دارد، ضعف مدیریتی و استخباراتی ارتش افغانستان است که به طالبان فرصت آن را داده است تا از خلای نبود نیروهای ناتو در میدان نبرد، ارتش افغانستان را غافلگیر کند.
در پی این سقوطها، چهار شنبه )۲۲ ثور(، ولسوالی نرخ میدانوردک به دست جنگجویان طالب سقوط کرد. عبدالرحمان طارق، والی میدانوردک، در پیام تصویریای میگوید که این والسوالی در نتیجهی سازش به دست طالبان افتاده است. «ولسوالی نرخ از چندی به این سو با حملات طالبان روبهرو بود و نیروهای امنیتی از ولسوالی دفاع کردند؛ بدبختانه روز گذشته در نتیجهی یک سازش، طالبان این ولسوالی را گرفتند.»
از گفتههای والی میدانوردک، روشن میشود که گروه طالبان توانسته است در میان ارتش نفوذ کرده و حلقههای جاسوسی خود را کمازکم در ولایتهایی که این گروه در آن حضور گسترده دارد، ایجاد کند؛ احتمالی که تسلیمی بدون مقاومت نیروهای ارتش در شهر کهنهی بغلان مرکزی، پیوستن سرپرست فرماندهی ولسوالی المار فاریاب به گروه طالبان و همینگونه سازش در سقوطدادن ولسوالی نرخ میدانوردک، آن را به حقیقت نزدیک میکند.
با این حال، رهبری و سخنگویان نیروهای امنیتی-دفاعی افغانستان، سقوط این مناطق به دست طالبان را، عقبنشینی تکتیکی عنوان کرده اند. عقبنشینیای که به باور برخی تحلیلگران نظامی، ضعف استخباراتی و نظامی ارتش افغانستان است. ارتش افغانستان دچار ضعف مدیریتی به ویژه در بخش استخبارات است؛ چیزی که برخوردهای سیاسی –به ویژه گمارشهای سلیقهای و گرفتن استقلال عمل- با نهادهای امنیتی-استخباراتی در سالهای گذشته، باعث ریشهدارشدن این ضعف شده است. این که ولسوالیای یکشبه در کمتر از چندساعت مقاومت، سقوط میکند، بیشتر از این که عقبنشینی تکتیکی باشد، شکست در میدان جنگ است؛ شکستی که در نتیجهی ضعف ارتش افغانستان نه، بلکه ضعف مدیریتی و استخباراتی آن رقم میخورد. از لحاظ نظامی و لوژیستکی، سقوطدادن یک ولسوالی کاری نیست که در نتیجهی یک تصمیم ناگهانی و در یک آمادگی دمدستی انجام شود؛ سقوط یک ولسوالی به هفتهها، ماهها و گاهی حتا سالها برنامهریزی و نفوذ استخباراتی نیاز دارد؛ اما حالا در این مدتی که جنگجویان طالب طرح سقوطدادن ولسوالیهای آسیبپذیر را میریزند، نیروهای دفاعی نباید به جای مقابله، به عقبنشینی تکتیکی پناه ببرند.
توانایی جنگیدن نیروهای امنیتی-دفاعی افغانستان، بدون شک با جنگجویان طالب قابل مقایسه نیست و برای همه روشن است که این نیروها دست بالایی در مبارزه در برابر جنگجویان طالب و دیگر گروههای همسو با آن را دارند؛ بازپسگیری ولسوالیهای سقود کرده از سوی ارتش، نشاندهندهی توان عملیاتی این نیروها است که باید به جای این که به عقبنشینی سوق داده شوند و یا حالت دفاعی داشته باشند؛ باید به حالت تهاجمی و عملیاتی رهبری شوند.
اکنون که امریکا و دیگر قوتهای نظامی ناتو در حال بیرونشدن از افغانستان استند و امکان رسیدن به صلح با گروه طالبان هنوز در حد یک احتمال است، ارتش افغانستان بیشتر از هر زمانی، نیاز به مدیریت سالم، قدرتمند و غیرسیاسی دارد؛ البته زمانی که میگویم غیرسیاسی، هدفم بهرهگیری از ارتش در سیاستهای فردی در سطح رهبری است؛ در غیر این صورت، ارتش باید در راستای تأمین منافع کلان سیاسی ملی، بجنگد؛ چیزی که به ارتش هویت ملی میدهد.
برای مبارزه و رسیدن به پیروزی در میدان نبرد در برابر طالبان و دیگر گروههای همسو با آن که در برابر منافع ملی و حقوقبشری شهروندان در افغانستان میجنگد، ارتش افغانستان به روحیهدهی و رهبرانی نیاز دارد که این نیروها را به سوی پیروزی سوق بدهند.
به دلیل کمیت محدود نیروهای امنیتی-دفاعی افغانستان و مبارزهی آنها با بیشتر از ۲۷ گروه تروریستی -با جنگجویانی از چهارده کشور منطقه و جهان-، باید به کیفیت آن بیشتر از پیش توجه شود؛ به نحوی که در رهبری این نیروها تجدیدنظر شده و در زودترین فرصت، به فعالسازی سیستم پویای استخباراتی در بدنهی ارتش اقدام شود. نیروهای استخابارتی و جنگی، در ارتباطی دوسویه قرار دارند که از میزان کارآیی همدیگر پشیبانی میکنند. نیروهای جنگی ارتش و نیروهای استخباراتی آن، پوششدهندهی اثرگذاری بهتر همدیگر در بعد عملی کار استند. هر گاه یکی از این دو بخش دچار افت شود؛ کارآیی و اثردهی بخش دیگر آن نیز در عمل کمرنگ میشود. برندهی جنگ، کسی است که اطلاعات و امکانات نظامی دارد. امکانات و استفاده از آن، در نیروهای ارتش به قدر کافی هست؛ اما نبود استخبارات قوی و نفوذی، باعث شده است که هر از گاهی، توان این نیروها بدون استفاده بماند یا در جنگی بدون اطلاعات به مصرف برسد.