نیاز امریکا برای حضور نظامی در افغانستان

ابوبکر صدیق
نیاز امریکا برای حضور نظامی در افغانستان

برگردان: ابوبکر صدیق 

جولیان و امین ترازی/ منبع: دیپلمات

ایالات متحده‌ی امریکا، منافع قابل ملاحظه‌ای در جنوب آسیا دارد که تحقق آن، نیازمند به حفظ شمار اندکی از نیروها در دو پایگاه نظامی در افغانستان است. هدف اصلی توافق‌نامه‌ی دوحه نیز، حفظ شمار اندک نیروهای نظامی در افغانستان بود؛ چیزی که مزیت زیاد و هزینه‌ی کم‌تر دارد و در کنار آن، دورنمای راهبردی آینده‌ی امریکا را در منطقه تعیین می‌کند.

دلیل حضور طولانی امریکار در افغانستان
مهم‌تر از همه، پس از دو دهه سرمایه‌گذاری انسانی، پول و سرمایه‌ی سیاسی؛ ایالات متحده‌ی امریکا، به دنبال تضمینی در افغانستان است تا این کشور، دوباره به دام تروریستان بین‌المللی نیفتد و این چیزی است که یکی از دلیل‌های حضور امریکا در افغانستان در سال ۲۰۰۱ را سبب شد (حمله‌ی تروریستی ۱۱ سپتامبر).
هرگاه گفت‌وگوهای میان‌افغانان به دلایلی از هم بپاشد و هسته‌ی مرکزی دولت افغانستان دچار پراکندگی شود؛ زمینه‌ی رشد دوباره‌ی شبکه‌ی تروریستی القاعده، گروه داعش (شاخه‌ی خراسان) و سایر گروه‌ها نیز مهیا خواهد شد.
درصورتی که گفت‌وگوها منجر به صلح – ثبات در افغانستان شود و نیاز به حضور نظامی امریکا احساس نشود، زمینه برای دخالت سیاسی، اقتصادی و نظامی چین، روسیه و هم‌چنان ایران مساعد می‌شود. در کنار آن، افغانستان بدون حضور نظامی امریکا، زمینه را برای روسیه -که از نفوذ چشم‌گیر در کشورهای آسیای مرکزی برخوردار است-، فراهم می‌کند تا از انتقال منابع معدنی خام «هایدروکاربونیت»، به جنوب آسیا پیش‌گیری شود؛ چیزی که برای آن در اروپا، تلاش می‌شود.
برعلاوه، افغانستان بخشی از راهبرد «یک راه و یک کمربند» (BRI) چین است. حضور نظامی امریکا در این کشور، یک مانع برشمرده می‌شود؛ زیرا چین به افغانستان، به عنوان فرصتی برای استخراج منابع زیرزمینی می‌بیند و دست‌یافتن به آن، در نبود حضور امریکا و ناتو، قابل پیش‌بینی است. هرچند، چین انرژی بیش‌تر خود را روی سرمایه‌گذاری در آسیای مرکزی و پاکستان صرف می‌کند؛ ولی حضور نظامی امریکا در افغانستان که بخشی از «یک راه و یک کمر بند» است، این کشور را نسبت به منافع اش در افغانستان نیز نگران کرده است.
چین، حضور نظامی در مرز شمال‌شرقی خود را به معنای محدودیت دست‌رسی به افغانستان می‌داند.
عمق راهبردی ایران
اگر امریکا بدون گذاشتن هیچ نظامی‌ای، افغانستان را ترک کند؛ این کشور به سرنوشت سوریه و عراق رو‌به‌رو خواهد شد. با آن ‌که تهران در منطقه نفوذ چشم‌گیری دارد؛ اما سامان‌دادن وضعیت از توان این کشور بیرون خواهد بود.
امریکا از راهبرد توسعه‌ای «ایران – چین» نیز نگرانی دارد؛ جزئیات توافق «بجینگ – تهران» مبهم است؛ شواهدی وجود دارد که راهبرد جدید ایران به معنای حفظ توازن در افغانستان است.
برنامه‌ی کابل-دهلی برای رهایی افغانستان از انحصار پاکستان، از راه بندر تجارتی چابهار که هند و افغانستان را به هم وصل می‌کند، پاکستان را غافل‌گیر کرد. افغانستان با چین نیز توافق تجارتی را امضا کرده است.
توافق امریکا – طالبان
یکی از هدف‌های «توافق‌نامه‌ی ۱۹ فبروری ۲۰۲۰ دوحه»، مشروط به توقف جنگ بود. طالبان به غیر‌نظامی شدن نیروهای جنگی خود، تعهد کرده ‌اند. در کنار آن، تضمین دادند که هیچ گروهی از خاک افغانستان، منافع امریکا و متحدانش را تهدید نمی‌کند. چنان‌چه گفته‌ شده است «پشت پرده برای کسی معلوم نیست» و این یعنی هنوز مشخص نشده که چگونه گروه چند پارچه‌ی طالبان که سال‌ها در برابر دولت افغانستان جنگیدند، چنین ضمانتی می‌دهند و چگونه، وعده‌ی غیرنظامی شدن نیروهای جنگی‌ شان را محقق می سازند؟
هدف راهبردی حضور نظامی در افغانستان
شکست افغانستان، نه تنها برای امریکا و متحدانش سنگین تمام می‌شود که حتا موقف کشورهای چین و روسیه را در همکاری با امریکا مورد پرسش قرار خواهد داد. شتاب بیرون‌شدن بدون ارزیابی دقیق، منجر به فروپاشی نظام افغانستان خواهد شد؛ در حالی‌که پس از دو دهه جنگ، افق تازه‌ی صلح به چشم می‌خورد و باید برای آن از دقت بسیار کار گرفت.
ایالات متحده‌ی امریکا، بیش‌تر از همه‌ از بدل شدن افغانستان به پایگاه نهادهای تررویستی نگرانی دارد؛ به همین دلیل، در جریان گفت‌وگوها به ابقای شمار اندکی از نظامیان خود تاکید کرده است. این پایگاه نظامی، بخش راهبردی هماهنگی با {حکومت کابل}، خواهد بود. هدف اصلی این گروه نظامی؛ آموزش و همکاری نظامی با نیروهای افغانستان نیست؛ اما در راستای همکاری استخباراتی و اطلاعاتی با نیروهای امنیتی – دفاعی، کمک می‌کنند.
هدف اصلی این گروه، پیش‌گیری از حضور تروریستان در محل‌هایی خواهد بود که دولت به آن دست‌رسی ندارد؛ امریکا توجیه لازم را برای حفظ نیروهای خود در افغانستان، با مقام‌های این کشور در میان گذاشته است. این نیروها زمانی دست به عمل خواهند زد که تهدیدها از افغانستان، متوجه امنیت بین‌المللی شود و نیروهای افغانستانی نتوانند وضعیت را موفقانه مدیریت کنند؛ در چنین وضعیتی، ایالات متحده‌ی امریکا همکاری‌های عملیاتی و استخباراتی را با نیروهای افغانستان افزایش خواهد داد.
این پایگاه‌ها، بیش‌تر مخفی ‌اند، همکاری امریکا با نظامیان افغانستان نیز، ارتباط چندانی به این مرکزها ندارد و بدون کدام هزینه‌ و چالش سیاسی و دیپلوماتیک در بخشی از توافق صلح افغانستان و بازی‌گران منطقه‌ای، تصمیم به این کار گرفته شده است.
خواست اساسی طالبان در توافق‌نامه‌ با امریکا، بیرون‌‌شدن کامل نیروهای امریکایی از افغانستان است؛ اما شاید، تفهیم مسأله‌ی باقی ماندن بخشی از این نیروها در افغانستان برای آنان آسان نباشد. در حالی‌که توافق امریکا با طالبان، مشروط به ضمانت ارضی افغانستان است تا تهدیدی از این کشور، متوجه امریکا و متحدانش نشود، تمام طرف‌ها در افغانستان – به استثنای طالبان – به ویژه کشورهای آسیای مرکزی و کشورهای عربی و هند از حضور شمار اندک نیروهای امریکا در افغانستان، استقبال خواهند کرد و این‌گونه برای طالبان و گروه‌های هم‌نظر آنان، تفهیم خواهد شد تا مزیت حضور شمار معدود نیروهای امریکایی را در افغانستان درک کنند.
تلاش ما برای حضور شمار اندک نیروهای «استخباراتی – نظامی» تنها به افغانستان محدود نیست، دلیل اصلی آن، منافعی است که ۱۹ سال روی آن هزینه پرداخت کردیم؛ حضوری که منجر به همکاری برادرانه و سال‌ها سرمایه‌گذاری شد؛ اما اکنون در برابر هدف‌های مخرب کشورهایی مانند چین، روسیه و حتا ایران، قرار دارد. روابط امریکا و متحدانش با چین و روسیه، توام با افزایش چالش‌ها در آینده خواهد بود. این یک رقابت دراز است و نیاز به طرح راه‌حل دراز‌تر دارد. آآ