
نویسنده: رابرت برایان
مترجم: اسدالله جعفری «پژمان»
شرح: در ۱۴ نوامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، زمانی که به رهبری و دستور گروههای سعادتمند و سخاوتمند برای مبارزه با تروریزم به شهر کابل رفتم، یکی از همکارانم که یک فرد مسن بود، سرم فریاد زد و گفت: «تو به خاطر رضای خداوند به اینجا آمدهای»؟. گروهها و قدرتهای ضد طالبان با تبانی ائتلاف شمال افغانستان که از حمایت ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی برخوردار بودند، در حاشیهی از شهرهای افغانستان رانده شده بودند در اینحال، طالبان اساساً در مبارزه برای نابودی آنها علیه آنها تلاش میکردند.
قسمت اول:
پنج سال از ظالمانهترین استبدادِ سخت و بیدادگرانهای اخیر در افغانستان به پایان رسید. در زمان طالبان، افغانستان به یک روزنهی تاریک تبدیل شده بود که در آن طیفی گستردهای از تعصب و خرافاتپرستی میتوانست شکوفا شود. درست دو ماه قبل از حملات ۱۱ سپتامبر به شهر نیویورک و واشنگتن توسط اسامه بن لادن که به خاطر گسترش و توسعهی القاعده ترتیب و کارگردانی شده بود. در حال حاضر بدیهی است که همهی دنیا و مردم به دنبال برهان و دلایل استند. رسیدن به این برهان و دلایل چندان سخت نیست. قوه مقننهی دو رییسجمهور افغانستان، حامد کرزی و اشرف غنی، پس از دوران طالبان، به درستی انتخاب شد؛ اما نهاد آنها هرگز پایدار و مستحکم نبودند، آنها در یک چارچوب تحقیر، توهین، تنزیل و سرکوب علیه دیگران قرار داشت که در این امر موفق هم شدند.
اگر دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا به این نتیجه نمیرسید که قبل از رقابت سیاسی در سال ۲۰۲۰ میلادی، وی به یک استراتژی بینالمللی نیاز دارد، اشرف غنی در هر صورت در قلعه و قصر خود باقی میماند، ارتش و نظامیان افغانستان با همان تجهیزات و تانکهای گرانقیمت دوستان غربیشان امنیت قصر او را تأمین میکردند. او تصور میکرد که پایاندادن به یک درگیری و منازعه طولانی مدت وی میتواند که از عهده این کار برون آید؛ اما هرگز چنین چیزی وجود نداشت و نشد. تعدادی زیادی از مترجمان، قانونگذاران و قانوننویسان افغانستان را که من میشناسم، از پایان گفتگوهای ایالات متحده با پیشقدمی و ابتکار سیاسی طالبان در دوحه قطر در فبروری ۲۰۲۰ میلادی از نگرانیها و مخاطرات آن به مردم هشدار داده بودند، و اما زمانی که رییسجمهور جو بایدن به وضوح اعلام کرد که او قصد دارد به این گفتگوها پایبند باشد، نگرانیها باز هم در میان افراد دو برابر شد. به من هشدار داده شد که صرف نظر از اینکه پیشگامان در دوحه چقدر میانهرو، آرام و ساکت باهم دیگر دست میدهند؛ اما رقبای طالبان در این زمینه هیچ انگیزهای برای توجه به این حرکات ظریفانه و مکارانه احساس نمیکردند. بنابراین، این موضوع برای همه چه زود ثابت شد.
قسمت دوم:
تعهد و پایبندی به توافق و مذاکره
بلافاصله پس از آغاز خروج نیروهای امریکایی، انگلیس و سایر سربازان کشورهای خارجی، رقبای طالبان در سراسر افغانستان نقشههایش را به خاطر تصاحب و به دستآوردن قدرت شروع کردند. بعدها، گزارشهای مربوط به اعدام و کشتار زندانیان، طالبان شهرها را یکی پس از دیگری در یک فضایی از جنون و وحشت در معرض دید همگان تخریب و تصرف میکردند و تا اینکه دولت کابل خودش تسلیم شد، افسران و مقامات بلندپایهی افغانستان جهت خروج از ترمینال هوایی فرودگاه کابل پا به فرار گذاشتند و به هر سو فرار کردند. طالبان شاید به مفاد تعهدات تسکیندهندهی خود پایبند باشند. آنها تعهد داده اند که هیچ کس و هیچ افرادی را مجازات نکنند و این هم جالب است که همکاریهای مشترک بین طالبان، پولیس و ارتش راه اندازی و برقرار شود. آنها ممکن است فکر کنند که این بهترین طرح امنیتی باشد تا اینکه غرب را یک بار دیگر برای میانجیگری منازعات شان وادار نکنند.
خوب! به هرحال، این بار افغانستان تحت کنترل طالبان چگونه ملت و چگونه کشوری خواهد بود؟ ما یک دستیار منزوی داریم، آن هم در چارچوب یک بازه زمانی پنج ساله از سال ۱۹۹۶ میلادی تا کنون است. زمانی که (این موضوع دوباره در یک سوال چند روزه مطرح میشود – این روشی است که این ماجراها در افغانستان همچنان ادامه دارد و اتفاق میافتد) طالبان دولت مجاهدین میانهرو را که توسط احمدشاه مسعود بنا شده بود، علیه آن اعمال زور میکردند.
من در زمان قدرت و اقتدار طالبان، ترتیبات مناسبی از انرژی را در افغانستان سرمایهگذاری کردم و فکر میکردم که این برنامه عمیقاً شگفتانگیز است؛ اما این گونه نبود. قوانین شریعت در شدیدترین و در ظالمانهترین ساختارهای خود در همه جا و در گوشهگوشهای از افغانستان فعال بود که مردم را در ملاء عام اعدام، سنگسار و شلاق میزدند. متصرفان و پارتیزان مذهبی را در چهارراههای ترافیک اعدام میکردند و به مردانی که ساق پایشان معلوم میشدند و یا هر نوع لباس خارجی میپوشیدند، حمله میکردند. زنان احتمالاً به خاطر شانسی که از مردان اجازه و مجوز گرفته بودند، از مردم و جامعه منشعب شدند. و این بدیهی است که آنها مجبور بودند از سر تا پا چادر برقع میپوشیدند. ملا بلوچ، یکی از مولویهای طالبان در سازمان بهزیستی کابل بود، این مولوی از من گِله کرد و به سرم غر زد که سازمان جهانی صلیب سرخ درخواست او را مبنی به فرستادن متخصصان پزشکی برای قطع دست و پای مجرمان متهم رد کرده است. بنابراین، او به متخصصانی نیاز داشت که این کار را به صورت همزمان و فوری انجام میداد. با اینحال، به نظر میرسید که مولوی از این کارش بسیار قدردانی میکند و از آن لذت میبرد.
در افغانستان کارکردن در تلویزیونها یک رویای بسیار بدی بود؛ زیرا گرفتن عکس از هر حیوان زنده به صراحت و به دلایل سختگیرانهی اجتماعی تابو بود. کتابفروشیها به دلیل عکس و نقاشیهایش به طور مداوم توهین، تحقیر و تحریم میشدند، دستفروشان، کسبهکاران و کتابفروشان هر روز در جادهها شلاق میخوردند. اکثریت قریب به اتفاق در صورت امکان از شهرها فرار کردند، اکثر مغازهها بسته و اهالی شهر مات و مبهوت شدند. طالبان نمیتوانستند هزینه واردات تیل و نفت را بپردازند، بنابراین درخشانترین چراغها در هنگام شب، شمعهایی بود که مردم در پنجره خانههای خود میگذاشتند و روشن میکردند. شدیدترین غوغا و آشوب عوعو گروه از سگهای وحشی بود که توسط صاحبانشان در شهر رها شده بودند.
به ازای هر یک از شکستهای دولتهای مترقی در افغانستان و حامیان غربی آنها، شهر کابل و ساکنان شهرهای مختلف افغانستان از زمان سقوط طالبان سرشار از زندگی مرفه و تجاری شده بودند. انتظارات برای آسایش روزمره در افغانستان افزایش یافته بود. جادههای که یک زمان خالی از ماشین و وسایط نقلیه بودند، اکنون مملو از ازدحام ترافیکی است. مکاتب و مدارس به ویژه برای زنانی جوان طلوع و شکوفه کرده بود. در زمان طالبان، تحصیل برای زنان جوان با صراحت و اکیداً ممنوع بود. موسیقی که در زمان طالبان در سراسر افغانستان ممنوع بود، پس از آن در همه جاهای افغانستان پخش و نشر میشد.
ساختمان، آبادانی و سازههای جدید در همه جای از افغانستان وجود دارد. من آخرین باری که در افغانستان حضور داشتم، نتوانستم نقطهای را که در حاشیه از شهر کابل وجود داشت پیدا کنم. من و همکارم که وی خبرنگار بیبیسی بود میخواستیم که شهر کابل را قدم بزنیم؛ اما به علت ازدحام و ترافیک سنگین هردوی مان نتوانستیم آن نقطهای از شهر را پیدا کنیم. تمام مناطق شهر تغییر کرده بود و مدرن شده بود. اکثر مردم افغانستان تسلط طالبان را برای خود و همچنین برای کشورشان یک فاجعه میبینند. بررسیها و تحقیقات اساسی در حال حاضر این ست که آیا طالبان انگیزهها و برنامههای قبلی خود را دنبال خواهند کرد و افغانستان را به همان شدت و فلاکت که ۲۰ سال پیش دچار کرده بودند بازمیگردانند – و یا آنها از درسهای فاجعهبار ۲۰ سال پیش عبرت گرفته اند.
نتیجهگیری:
بدیهی است که برنامهها و آجندای طالبان در طول این سالهای گذشته هرگز تغییر نکرده است، حتا با توافقی که با امریکاییها حاصل کرده است. آنها همچنان در تلاش استند تا پناهگاه امنی برای تروریستها در کشور افغانستان ایجاد کنند و در نهایت «هر زمانی که قدرت بیشتری به دست آوردند و این قدرت منجر به به صلح جهانی خواهد شد».