
منبع: صدای امریکا
گفتوگوکننده: ایازگل
برگردان: مرتضا نیکزاد
زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژهی ایالات متحده برای صلح افغانستان، با اشاره به این که؛ هیچ طرف، نمیتواند از دید نظامی پیروز شود، میگوید امریکا متعهد است که به حلوفصل سیاسی میان طرفهای درگیر جنگ، برسد.
همان گونه که مهلت خروج نیروهای امریکا از افغانستان تا آخر آگست به پایان میرسد، زلمی خلیلزاد، در مصاحبهای با صدای امریکا، از مسؤولیت واشنگتن در قبال افغانستان و آن چه پس از خروج نیروهایش، بر سر کشور میآید و این که آیا طالبان همین حالا هم معاهدهی فبروری خود را با ایالات متحده نقض کرده اند، صحبت میکند.
زلمی خلیلزاد، سفیر امریکایی افغانتبار، در صحبت با ایازگل، گزارشگر صدای امریکا در اسلامآباد، از طریق زوم، با تأکید بر این که اگر طالبان افغانستان را از راه زور بگیرند، شناخت رسمی بینالمللی را به دست نخواهند آورد، گفت که افغانستان به «دولت مطرود بدل خواهد شد.»
فکر میکنید، ایالات متحده، پس از خروج نظامی از کشور، در قبال بهدستآوردن اطمینان از این که افغانستان به دامن جنگ داخلی دیگری سقوط نخواهد کرد، چنان چه به تعقیب خروج ارتش شوروی در ۱۹۸۹ اتفاق افتاد، مسؤولیت سیاسی و اخلاقی دارد؟
خب، نکتهی مهمی را پیش کشیدی؛ این نکتهای است که ما آن را در ذهن داشتیم که آن چه در دههی نود اتفاق افتاد، تکرار نشود و این که با کارکردن در کنار افغانستانیها، ما کار بزرگی انجام دادیم. با حمایت ما و پرداخت قربانی کلانی از سوی افغانستانیها، شورویها را از کشور خارج کردیم و بعد، جنگ وحشتناکی رخ داد و مشخصا بعد از یازدهم سپتمبر، چالشهایی را به میان آورد. از این رو، نمیخواهیم این مشکل را تکرار کنیم. به همین دلیل است که هرچند میتوانستیم افغانستان را ترک کنیم؛ اما، نیازی برای انجام این کار نداشتیم. ما با طالبان توافقی داریم که اصولا باید بیرون شویم. به عنوان بخشی از یک راهبرد، ما با طالبان تعهد کردیم که خروج امنی از نیروهای ایالات متحده داشته باشیم؛ اما، در کنار آن، به گشایش بستهی کلیدی شروع بکنیم که توسط آن، روند صلح، جنگِ افغانستان -جنگی خیلی خیلی طولانی- را که در آن رنج زیادی کشیده شده، به پایان میرساند. توافقنامه با طالبان، برای افغانستانیها این فرصت را فراهم کرده که با هم در دو سوی میز بنشینند –یک پیشرفت تاریخی- و به توافقنامهای برسند که در آن، روی راه حلی توافق کنند که حمایت وسیعی به افغانستان اختصاص داده میشود، حمایتهای بینالمللی را هم. متأسفانه، هر دو طرف به زودیای که ما میخواستیم، از فرصت پیشآمده استفاده نکرده اند. افغانستانیها در آرزوی صلح اند، آنها صلح را آرزو میکنند. ما همیشه دنبال راهها و امکانهایی برای شتابدادن به گفتوگوها استیم؛ زیرا، برای جنگ افغانستان راه حل سیاسی نمیبینیم. باید راه حل سیاسی باشد، توافقی سیاسی برای صلح دوامدار و روی این موضع خواهیم ایستاد و تا بهحقیقتپیوستن این هدف، روی آن ایستاده خواهیم ماند.
آیا طالبان اشتیاق و نامهای که از خود در اجلاس دوحه نشان داده اند را با تلاشهای لرزان فتح نظامی افغانستان و استفاده از خشونت و کشتار هدفمند شان در مبارزهای برای در دستگرفتن قدرت مطلق، زیر پا نمیگذارند؟
خب، توافقنامه، از طالبان میخواست و طالبان را به گفتوگو برای دولتی اسلامی و آتشبس همهجانبه در افغانستان متعهد میداشت. روی این هم، همه توافق دارند که از سوی دولت نیز چالشها و مشکلهایی در قبال پذیرفتن ایدههای دولت اسلامی جدید وجود داشته و طالبان برای مجبورکردن دولت به تندادن به حکومت اسلامی جدید و آن طور که آنها به قضیه نگاه میکنند، یک قانون اساسی جدید، از راه زور سود جسته اند. این که باید فرمول سیاسیای در میان باشد. با ارزشیابی ما، دولت، نمیتواند از شر طالبان خلاص شود و این که طالبان، نمیتواند افغانستان را در دست بگیرند و صاحب دولتی باشند که از حمایتهای بیشتر افغانستانیها و حمایت بینالمللی برخوردار باشد. شاید شماری از طالبان، فکر کنند که برای حل این مسئله راه حلی نظامی وجود دارد، هرچند به ما چیزی دیگری میگویند. طالبان هنگامی که با ما صحبت میکنند، میگویند هیچ راه حل نظامی وجود ندارد؛ اما، اگر تعدادی از رهبران نظامی آنها یا فرماندهان شان، چنین فکری دارند، درست محاسبه نمیکنند؛ زیرا، در برابر شان مقاومت خواهد شد و جهتگیری بینالمللی علیه آنها وجود خواهد داشت؛ به رسمیت شناخته نخواهند شد، همکاری بینالمللی را دریافت نخواهند کرد و به دولت مطرود تبدیل خواهد شد، که خود شان میگویند؛ خواستارش نیستند. کار خردمندانه برای هر دو طرف، این است که به صورت سریع، اضطراری و جدی به آرزوهای مردم افغانستان برای یک توافق سیاسی جواب دهند. تاریخ افغانستان در طی این ۴۵-۵۰ سال، نشان داده که هر گونه تلاشی از یک طرف برای اعمال خواستههایش، راه حلش بالای دیگران به جنگ و دخالت خواهد انجامید. امیدوارم که رهبران افغانستان این درس را یاد گرفته باشند و این که به راهحلی توافق کنند که حمایت وسیع دارد، حقوق مشروع همهی افغانستانیها را میپذیرد و این که؛ باید به این حقوق احترام گذاشته شود و مردم در این که چه طور مورد حاکمیت قرار میگیرند، نقش داشته باشند. امیدوارم این درسی باشد که یاد گرفته اند؛ هرچند وضع جاری ناامیدکننده است، با تصویرهایی که از جاهایی مثل لشکرگاه بیرون میآید، میزان خشونت و رنجی که وجود دارد، غمگینکننده است.
مقامهای افغانستان و حتا برخی از ایالات متحده، از شما برای گفتوگو در بارهی آن چه که آنها معتقدند، معاملهی بدی با طالبان است، انتقاد کرده اند؛ معاملهای که مطمئناً راه را برای خروج نظامیان امریکایی هموار کرده؛ اما در همین حال، به خشونت در کشور دامن زده و پیشرفت در گفتوگوهای صلح را عملا متوقف کرده است.
میدانم که دیدگاههای متفاوتی وجود دارد؛ اما رییسجمهور امریکا، با شروع از باراک اوباما –رییسجمهور سابق-، تصمیم گرفتند که هیچ راه حل نظامی برای مشکل افغانستان وجود ندارد و باید، راه حلی سیاسی در میان باشد. همچنین، ایالات متحده، میخواست، خود را با شرایطی که اکنون جهان در آن قرار دارد -مسئلهی تروریزم تغییر کرده، و با توجه به این که هیچ راه حل نظامی وجود ندارد و چالشهای جدیدی مانند یک رقابت قدرتمند بزرگ به وجود آمده است-، سازگار کند. این که افغانستان مرکز القاعده نیست؛ گروه تروریستیای که جهان را تهدید میکند و این که امریکا، تا زمانی که توافق بر سر خروج امریکا صورت نگرفت، نیاز به سازگارشدن داشت و این سازگاری برای جلب مذاکرهی طالبان با دولت، بوده است. این توافقنامه، همان طور که میدانید، بیشتر از یک سال پیش -۱۵،۱۶ ماه-، امضا شد و البته دولت افغانستان این را میدانست و زمان خروج مشخص بود. دولت بایدن، به این دلیل، اندکی زمان اضافه کرد. قرار بود ما تا ماه می از آن جا خارج شویم؛ اما رییسجمهور، تصمیم گرفته است که خروج تا ماه آگست کامل شود. این توافقنامه، فرصتی برای صلح داد و از طرف ایالات متحده، از دید وضع امنیتی در سراسر جهان، تعدیلهایی صورت گرفت. بنا بر این، اکنون این وظیفهی رهبران افغانستان است. دولت طالبان نیز باید تشخیص دهند که هیچ راه حل نظامی وجود ندارد؛ این که یک طرف قادر نخواهد بود که افغانستان را فتح کند و افغانستانی ثابتی داشته باشد؛ در صلح با خود و جهان بدون هیچ نوع توافق سیاسی، ازدستدادن این فرصت و عدم تکرار اشتباهات گذشته.
دولت افغانستان در این که وضعیت جاری به وضعیتی که هست رسیده، تا چه حد متهم است و واکنش شما به نحوهی رفتار نیروهای امنیتی در میدان جنگ و توانمندساختن طالبان به گرفتن قلمروهای بیشتر، چیست؟
همان طور که میدانی؛، نیروهای امنیتی افغانستان از نظر تعداد بسیار برتر از طالبان استند. آنها بیش از سه صد هزار سرباز دارند، نیروی هوایی دارند و نیروهای ویژه دارند، دارای تجهیزات سنگین و رهبری مناسب، راهبرد سیاسی، نظامی و برنامه و اجرای مناسب استند؛ نیروهای دولتی، باید بسیار بهتر از این عمل میکردند. ما به حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان ادامه میدهیم و متعهد استیم که در آینده نیز، از این نیروها حمایت کنیم. رییسجمهور از بودجهی سال آیندهی خود، سه میلیارد دالر برای حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان میخواهد. بنا بر این، مسئله، رهبری سیاسی و نظامی است؛ رهبریای که رهبران افغانستان را متحد کرده و به نیروها انگیزه میدهد که آن ها برای آرمانی عادلانه میجنگند، سپس برنامهی صحیح، تکتیکهای مناسب و اجرای مناسب را در اختیار دارند. من میدانم که رهبری افغانستان در مورد چهگونگی تعدیل رویکرد خود با توجه به تجربههای گذشته نگاه کرده است که شما به آن اشاره کردید.
آیا احساس میکنید که از طرفهای متخاصم افغانستان، ناامید شده اید؟
خب، من بیشتر نگران عدم پیشرفت استم. میدانم که شکاف زیادی در میان بوده و همچنان شکاف بزرگی بین دو طرف است؛ اما، آنها باید رهبر یا منافع کشور را در اولویت قرار دهند؛ تا منافع خود یا منافع جناحی خود را. بدون مصالحه، بدون دادوگرفت، بدون احترام به حقوق اساسی همهی زنان و مردان افغانستانی و صلاحیت افغانستانیها و در نهایت بدون خواست مردم و آن چه برای آنها اتفاق میافتد، نمیتوان صلح را برقرار کرد؛ اما، برای کوتاهمدت، اگرچه اینها مواردی استند که در بلندمدت واقعاً موارد تعیینکننده خواهند بود. مسؤولیت این امر، به رهبران برمیگردد؛ زیراپ، مردم به نوعی اتمام حجت کرده اند. هر دو طرف، استدلال میکنند که مردمِ خدا استند و برای هدف درست میجنگند. خب، هیچ چیز، از منظر اخلاقی و جز آن بدتر از این نیست که هر روز افراد بیگناه را بکشند و افراد بیگناه کشته شوند. متأسفانه، هر روز افراد بیگناه کشته میشوند و این مسؤولیت رهبران است که یکدیگر را به عنوان افغانستانی، به عنوان هموطن افغانستانی یا شهروند کشوری که مدتهاست رنج برده اند، بپذیرند و چشم مردم افغانستان واقعا به رهبران شان متمرکز شده و چشم جامعهی بینالمللی نیز. سوالی که واقعا سر برمیآورد این است که «آیا این رهبران مناسب خواهند بود و کشور خود را در اولویت قرار خواهند داد؛ یا به عنوان افرادی که منافع خود یا منافع جناح خود را در اولویت قرار میدهند، در تاریخ ثبت خواهند شد؟» و از این رهگذر، مورد قضاوت سخت مردم قرار بگیرند.
رهبران پاکستانی، میگویند که آنها همهی تلاش خود را انجام داده اند و همچنان مصمم استند که تلاش خود را برای تشویق دیپلماتیک طالبان به دنبال حلوفصل مذاکره با رقبای افغانستانی ادامه دهند. آیا از گفتههای پاکستانیها، حمایت میکنید و موافق استید؟ آیا اسلامآباد، هنوز بر طالبان تسلط دارد؟
خب، من فکر میکنم؛ پاکستان همان طور که رهبران پاکستانی، میگویند -و ما با آنها موافقیم-، ادامهی جنگ در افغانستان، پیامدهای منفی برای پاکستان خواهد داشت؛ زیرا، همسایهای که در جنگ است، تنها میتواند مشکل ایجاد کند. به عنوان مثال: پناهندگان، خشونت، ازدستدادن فرصتهای اقتصادی برای تجارت، ازدستدادن فرصت اتصال پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی به همدیگر. فرصتهای گستردهای برای همکاری منطقهای وجود دارد که جنگ آنها را در معرض خطر قرار میدهد. بنا بر این، پاکستان نقش و مسؤولیت ویژهای دارد، با توجه به این نکته که بسیاری از رهبران طالبان در پاکستان مستقر اند؛ تا بتوانند هرچه سریعتر برای تشویق صلح و حلوفصل سیاسی، تلاش کنند؛ زیرا، در مورد این که کار درست را انجام داده یا نه و این که هر کاری که میتوانسته برای ترویج حلوفصل سیاسی انجام دهد، یا خواهد داد، در سطح بینالمللی قضاوت خواهد شد.
من اما معتقدم که این به گونهی کلی پذیرفته شده که حلوفصلی سیاسی، جنگ را به پایان میرساند و اطمینان میدهد که افغانستان، تهدیدی برای هیچ کشوری در منطقه و جهان نیست؛ این که افغانستان باز هم به پناهگاه تروریستها بدل نخواهد شد و این افغانستان، افغانستانی است که برای پاکستان مطلوب مینماید و بسیاری از رهبران پاکستانی، به من میگویند که این، دقیقا همان چیزی است که آنها میخواهند و برای آن تلاش میکنند؛ اما، پاکستان نقش و مسؤولیت ویژهای در درگیری افغانستان دارد.