
از پیامدهای تلخ و سنگین جنگ سردِ قدرتهای بزرگ و جنگ مجاهدین، فروپاشی دولت و ارتش افغانستان بود. در دههی نود میلادی، تنظیمهای مجاهدین با هزاران تفنگدار مسلحِ آموزش ندیده، به کابل هجوم آوردند و عامل جنگ و ویرانگریای شدند که نتیجهی آن سقوط افغانستان به کام طالبان بهعنوان گروه افراطگرای مذهبی وابسته به پاکستان و سازمانهای تروریستی بینالمللی بود.
از زمانیکه مجاهدین در کابل، جنگ داخلی را راه انداختند و تا زمان سقوط طالبان، ارتش و پولیس افغانستان، بهعنوان نهادهای انتظامی و جنگی ، به شدت آسیب دید و متلاشی شد که پیامدهای منفی آن، قدرتگیری گروههای مسلح غیر قانونی بود. افغانستان یک دهه انارشی، زورگویی، جنایت و آدمکشی تفنگداران مسلح و بیگانه با دولتداری و مدنیت را تجربه کرد.
هجده سال پیش، افغانستان، به یاری جامعهی جهانی، صاحب دولت شد. از دستآورهای مهم این دوره، بازسازی نهادهای نظامی (ارتش و پولیس) و تربیهی کادرهای جدید نظامی است که این نیروها در این سالها، با فداکاری، از دولت و مردم افغانستان در مقابل گروههای تروریستی دفاع کرده و در نتیجهی کارکرد آنها دولتداری در افغانستان جان گرفته و برنامههای توسعهای در قلمرو دولت، قابل تطبیق شده است.
سربازان و افسرانیکه آگاهانه در نهادهای نظامی افغانستان، راه یافته و نقش خود را درک کرده باشند، تعداد آنها اندک یا ناشناخته شده است. سربازیکه آرمانهای جنگی خود را خوب شناخته باشد، افغانستان را خانهی خود بداند، تبعیض قومی و مذهبی نداشته باشد، ماهیت جنگ طالبان و سایر گروههای تروریستی را شناخته باشد و بداند که بیگانگان برای غارت منابع و دارایی کشور از گروههای تروریستی استفاده میکنند، افغانستان به آن نیاز دارد.
فرمانده و سربازی که درک کرده باشند وظیفهی آنها تنها جنگیدن در سنگر نیست، باید با زمینههایی که تروریستان از فرزندان مردم سربازگیری میکنند، مبارزه کنند، توانمندی غلبه بر جنگ تبلیغاتی دشمن را داشته باشند، آرمانهای سیاسی و مبارزاتی خود را با زبان رسا، آگاهانه به مردم برسانند، با تفنگ، قلم و زبانشان مبارزه کنند، به مردم بفهمانند که نقش نیروهای نظامی چیست و چرا باید از آنها حمایت کنند. این حمایت برای آیندهی افغانستان و سرنوشت مردم مهم است. مردم افغانستان به چنین سرباز و فرماندهای افتخار میکنند. در میان نیروهای ارتش و پولیس افغانستان، با این اوصاف داریم؛ اما ناشناخته شده و تعداد آنها اندک است.
فواد اندرابی که روزهای گذشته در عملیات نیروهای ارتش در ولسوالی دولتیار ولایت غور جان باخت، این ویژگی، اوصاف و توانمندی را داشت. برای اولینبار در هجده سال گذشته در میان نیروهای ارتش و پولیس افغانستان، چنین کسی قد بر افراشت و درخشید.
فرمانده اندرابی به غیر از توانمندی نظامی و شجاعت، با مردم سخن میگفت. ویدیویی که از این فرمانده، باقی مانده، در مسجدی در هرات، ماهیت جنگ طالبان و سایرگروههای تروریستی را توضیح میدهد، به مردم میگوید؛ نتیجهی جنگ چهل ساله در افغانستان، ویرانی و عقب ماندگی بوده است. سربازانی که آموزش دیدهاند با مردم درد و آرمان مشترک دارند. هدف مبارزهی آنها، آوردن امنیت و گسترش خدمات دولت و توسعهی افغانستان است. مردم باید به آنها اعتماد کند.
فرمانده اندرابی میگوید؛ آنها به این دلیل میجنگند که زمینهی آموزش به فرزندان مردم، فراهم شده و برنامههای توسعهای تطبیق شود. به مردم این حقیقت را میگوید؛ آنهایی که اغفال شده، طالبان و سایرگروههای تروریستی توسط آنها جادهها را ویران میکنند، وسیلهای در دست بیگانگان و اینگروهها قرار گرفتهاند. آنها، برای مردم افغانستان ویرانی و عقب ماندگی میآورند.
فرمانده اندرابی، از ضرورتِ شرایط جدید و نقش مردم برای تغییر، سخن میگوید و توضیح میدهد، باید دولتقدرتمند و ارتش قوی داشته باشیم، در غیر آن شرایطی که حالا افغانستان با آن روبهرو است، نابودی است. گروههای افراطگرای مذهبی جادهها و تاسیسات مدنی را نابود میکنند.
گفتهها و نکتههایی که فرمانده فواد اندرابی به آن تاکید میکند، نشان میدهد که او سربازی نیست که ناآگانه میجنگند؛ آرمانهایش، آرمانهای مردم افغانستان است. برای از بین بردن وضعیتی مبارزه میکند که برای او و مردم افغانستان پذیرفتی نیست. این گفتههای اندرابی ثابت میکند، او شایستگی بیشتر از یک افسر و فرمانده را داشته، نقشی که برایش داده شده بود، کمتر از شایستگی او بوده است. باید در ارتش و نهادهای نظامی افغانستان برایش نقش مهمتر داده میشد. نباید این فرمانده با چنین شایستگی و وفاداری به وطن، در جایی فرستاده میشد که خطر نابودی برایش حتمی بود.
فواد اندرابی برای افغانستان یک فرمانده جنگی نبود؛ فرماندهی نجات افغانستان بود به دلیلی که او، ماهیت جنگ و آرزویهای مردم افغانستان را درک کرده بود. از دست دادن این فرمانده، برای مردم افغانستان سنگین بود؛ اما درد بزرگتر این بود که رهبران افغانستان این فرماندهی بزرگ را درک نکردند. باید رییس جمهوری و وزیر دفاع، به استقبال تابوت این فرمانده میرفتند و پیکرش را تشییع میکردند؛ اما چنین نکردند. مراسم خاکسپاری ویژه برایش گرفته میشد که این را هم نکردند. تاریخ این بیمهری را ثبت خواهد کرد. مردم فراموش نخواهند کرد که فرمانده فواد اندرابی، یک فرماندهی جنگی نبود؛ فرماندهی نجات افغانستان بود.