
بحث گفتوگوهای صلح، بعد از ماموریت زلمی خلیلزاد، نمایندهی خاص ایالات متحدهی آمریکا برای افغانستان، به اوج رسید. این گفتوگوها در حالی به یکی از مباحث داغ سیاست افغانستان (و حتا سیاستهایی پیرامون افغانستان) بدل شد که قبل از آن شورایی برای زمینهسازی صلح در کشور وجود داشته و در راستای آن فعالیت میکرد.
ورود خلیلزاد، به عنوان نمایندهی خاص آمریکا در گفتوگو با طالبان، باعث شد موقعیت دولت افغانستان به عنوان طرف اصلی منازعه با این گروه، دچار تزلزل شود. این موضوع نه تنها در موقعیت دولت افغانستان به عنوان طرف اصلی جنگ در مقابل طالبان تاثیر منفی گذاشت؛ بلکه بر عناصر دیگری از آن از قبیل شورای عالی صلح به رهبری کریم خلیلی، نیز تاثیر داشت.
آنگونه که دیده میشود، صلح با طالبان، در میان سیاسیون افغانستانی، بیشتر از آن که تلاشی برای هرچه زودتر به نتیجه رسیدن باشد، زمینهای برای جنگ سیاسی مخالفان غنی با دولت است؛ زیرا در روزهای آغازینی که بحث گفتوگوهای صلح نمایندهی امریکا با طالبان آغاز شد، دیدیم که تعداد مشخص، از افرادی که در تقابل با سیاستهای غنی قرار داشتند به پروسه دیگری که از سوی روسیه در جهت تسهیل گفتوگوها با طالبان، ایجاد شده بود، اشتراک کردند.
این اشتراک، بیشتر از این که تاثیری در نتیجه دادن به گفتوگوهای صلح داشته باشد، آنگونه که مشاهده شد، موقعیت دولت افغانستان را به عنوان طرف اصلی گفتوگوها، تحت تاثیر قرار داد؛ طوری که باعث قدرت مخالفان سیاسی دولت و نادیده گرفتهشدن رییسجمهور با اعضای دیگر دولت در زمینهی صلح با طالبان شد.
این موضوع اشاره به این دارد که برنامههای صلح در افغانستان کمکم از کنترل دولت خارج میشود و به عدهای از سیاستگرانی تعلق میگیرد که بر اساس اهداف سیاسی نوپا، گرد هم آمدهاند.
اینک گزارشها حاکی از آن است که اشتراککنندگان قبلی نشست مسکو، دوباره در نشست دیگری به روسیه رفتهاند و بعد از سپری کردن برنامهای در رابطه با صدمین سال رابطهی دیپلماتیک افغانستان با روسیه، وارد گفتوگوهای صلح با نمایندگان طالبان به سرگروهی ملابرادر شدهاند.
طبق گزارشها، یکی از اعضای اشتراک کننده در این نشست که از کابل به مسکو رفته است، کریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان است. اشتراک آقای خلیلی در حالی صورت میگیرد که سمت ریاست شورای عالی صلح را دارد و این یعنی؛ اشتراک یک تن از عناصر دولتی در نشستی که دولت افغانستان هم در دور قبل و هم در نشست جدید آن، سهمی ندارد.
این روشن است که آقای خلیلی به نمایندگی از رهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان وارد این گفتوگوها میشود؛ ولی موقف او در دولت افغانستان نمیتواند نادیده گرفته شود؛ اشتراک خلیلی در کاروان گفتوگوهای صلح مسکو با ملابرادر، موضع پروسهی صلح را به رهبری دولت افغانستان زیر سوال میبرد؛ زیرا که رییس شورای عالی صلح، اگر خارج از برنامههای صلح، برنامههای حزبی و گروهی خودش را در این زمینه داشته باشد، تناقضی در روند دولتی آن به بار میآورد که موجب نمایشی شدن شورا خواهد شد.
این موضوع زمانی جدیتر به نظر خواهد آمد که ما، آقای خلیلی را که از طرف دولت برای گفتوگو با طالبان انتخاب شده است، در کنار ملابرادر که حاضر به گفتوگو با دولت نیست، میبینیم. این تناقض را، در شناخت از خلیلی به وجود میآورد که ناشی از گفتوگوی آقای خلیلی با طالبان، هم در تشکیلات دولتی و هم خارج از این تشکیلات است.
خاصه این که در کنفرانس خبری روز سهشنبه، از سوی گروه طالبان و سران سیاسیای که در مسکو سفر کردهاند، لحن دو طرف چنان بود که هر دو را از لحاظ بینش نسبت به اوضاع جاری کشور، در کنار هم و نزدیک نشان میداد.
در نشست، دو امکان برای آقای خلیلی وجود داشت؛ اول این که یا به نمایندگی از شورای عالی صلح که از برنامههای دولت است، سخن بگوید و یا که به عنوان یکی از رهبران حزبی و جهادی افغانستان با طالبان به گفتوگو بنشیند. به طور حتم گزینهی دوم قابل پیشبینی و عملی بود اما؛ در این صورت باید روشن میشد که آقای خلیلی در مورد صلح، چه موضعی دارد؟
اگر از این منظر ببینیم که ایشان رییس شورای صلح استند و این پست را مطابق با افکار شخصی و گروهیِ درون حزبی، در تعامل با اهداف دولت پذیرفتهاند؛ اشتراک در نشست دیروز، همهی آن نکتهنظرها را که در مورد کارابودن برنامههای شورای عالی صلح میتواند مطرح شود، مورد تردید قرار داد.
زیرا ایشان با سفرشان به روسیه، نشان میدهد که برخلاف استراتیژی دولت در قبال پروسهی صلح، موضع گرفتهاند. البته جدا از این مورد، آنچه بحث را در مورد آقای خلیلی داغتر میکند، همسویی او با مخالفان سیاسی رییسجمهور در روند صلح است و این یعنی شکست برنامههای پیرامون صلح دولت یا شورای عالی صلح، در مقابل حریفانش.
این شکست که با اشتراک خلیلی در نشست امروز به شکل استعاری اعلان میشود، در ضمنِ خودش عدم توانایی او را در ارائهی طرح کارا، برای صلح نیز بیان میکند. آقای خلیلی با شکستی که در رهبری پروسهی صلح کشور تجربه میکند، ما را بر این باور مستحکم خواهد کرد که او نمیتواند نقش اساسی در برنامههای مخالفان سیاست ریاست جمهوری و حمایتکنندگان آنان داشته باشد.
همانطور که قبلا گفتم؛ آنگونه که دیده میشود، صلح با طالبان، در میان سیاسیون افغانستانی، بیشتر از آن که موضعی در مورد شرایط صلح باشد، زمینهای برای جنگ سیاسی با دولت وحدت ملی است و ملحق شدن آقای خلیلی در جمع افراد مخالف نیز در حداقلترین فرض ممکن، به معنی تلاشی برای سر و سامان دادن به موضع مشخص در رابطه به سیاستهای دولت است.
صلح و نوع انجام آن، ساختار سیاسی آینده افغانستان را شکل میدهد؛ ولی این که این شکلدهی از سوی آمریکا صورت میگیرد و یا روسیه، بحث اصلی است. اشتراک آقای خلیلی که رهبری شورای عالی صلح را به عهده دارد، در نشستی با زمینهسازیهای روسیه، وزنه را به سمت روسیه سنگینتر کرده است.
چنین گمان میشود که صلح از راهی که روسیه به پیش گرفته است، به دلیل جذب روز به روز سران سیاسی افغانستان، رابطهی دولت را با حامیاش یعنی امریکا بهتر کند، در غیر این صورت و اگر در گفتوگوهایی که آمریکا تدارک میبیند پای دولت افغانستان در مذاکره با طالبان باز نشود، حکومت وحدت ملی به حاشیهترین قسمت این ماجرا کشیده خواهد شد.