نویسنده: محمدعارف کیانی
بخش دوم
تدوین استراتژی امنیتی و وابستگی متقابل افغانستان با جهان
آنگونه که در مباحث قبلی به آن اشاره کردیم، افغانستان با جهان در سه حوزه مهم وابستگی متقابل امنیتی دارد: تروریزم، افراطگرایی و مواد مخدر.
این وابستگی متقابل چندجانبه، جهان را در امر مبارزه مشترک در کنار مردم افغانستان مکلف میسازد؛ اما مکلفیت جامعه جهانی در باب همکاری با مردم افغانستان یک سلسله وجایب را متوجه حکومت و مردم افغانستان میسازد.
عدم تمکین حکومت افغانستان به وجایب محوله جامعه جهانی، سبب ایجاد تزلزل و نااستواری سیاسی و بیاعتمادی بین دولت افغانستان و جامعه جهانی شده است. این بیاعتمادی در کنفرانس جنوا بهوضوح مشاهده شد و همهی کمککنندهها، کمکهای خود را مشروط بر تسریع روند گفتوگوهای صلح دانستند.
اتخاذ استراتژی امنیتی از رهگذر ماهیتی، مربوط به وضعیت امنیتی کشورها میشود. عموماً کشورها به دو دسته تقسیم میشوند: اول؛ کشورهایی که محافظهکارند و از وضعیت امنیتی خود راضیاند و خواهان حفظ وضع موجود هستند. دوم؛ کشورهایی که از وضع موجود راضی نیستند و خواهان تغییر وضع امنیتی هستند. مثال بارز آن؛ افغانستان.
بنابراین، هر کشوری مطابق به اقتضای امنیتی خود متوسل به اتخاذ استراتژی امنیتی میشود. با توجه به وضعیت امنیتی منطقه، ظهور قدرتهای تازهنفس و نقشآفرینی این کشورها در ترتیبات امنیتی-سیاسی منطقه و تأثیرپذیری افغانستان از جو سیاسی و امنیتی منطقهای، در مجموع ۷ استراتژی، موردبحث در ساحه نظامی-امنیتی است:
۱: استراتژی دفاع نظام؛
۲: استراتژی دفاع شبهنظامی؛
۳: استراتژی دفاع غیرنظامی یا استراتژی بیطرفی؛
۴: استراتژی دفاعی با نگرش بهسوی دشمن؛
۵: استراتژی دفاعی با هدف حمایت از خود؛
۶: استراتژی دفاعی با هدف بازدارندگی دشمن؛
۷: استراتژی تهاجمی در برابر دشمن.
بر این اساس، ما سه استراتژی امنیتی را مهم شمرده و برای جغرافیای افغانستان قابل تطبیق میدانیم:
الف) استراتژی دفاع نظامی؛
ب) استراتژی دفاع غیرنظامی؛
ج) استراتژی بیطرفی امنیتی یا استراتژی دفاع شبهنظامی.
استراتژی دفاعی نظامی، یکی از استراتژیهای مهم و مؤثری است که مناسب شرایط کشورهای آسیبپذیری مثل افغانستان است. تمرکز اصلی این استراتژی از رهگذر ماهیتی، نوسازی کردن نیروهای نظامی و از لحاظ تکنالوژی عصری جهت جایگزین کردن نیروی انسانی است. روی دست گرفتن این استراتژی، نیازمند شرایط خاصی است که میبایست این شرایط در مقام عمل محقق و پیاده شود.
حکومت افغانستان با توجه به حضور سیاسی و نظامی ناتو در کشور از یکسو و وابستگی متقابل امنیتی-سیاسی جامعه جهانی با افغانستان از سوی دیگر، میتواند زمینه فنآوری نظامی را فراهم کرده و شرکای جهانی دولت را متقاعد به دادن چنین امکاناتی به نیروهای امنیتی افغانستان سازد.
از سوی دیگر، ایجاد بستر مناسب در جهت فعالسازی صنایع سلاحسازی برای تولید تسلیحات موردنیاز در داخل کشور، اصل دیگری است که شامل شاخصهای اساسی این استراتژی میشود. مسئله دیگری که میتواند موجب افزایش جذابیت این استراتژی شود، ایجاد زمینهها و بستر مناسب برای سرمایهگذاری در بخش تولید داخلی نظامی است.
افغانستان با داشتن آهن و باروت، جغرافیای مناسبی در بعد تولید تسلیحاتی دفاعی است. یکی از راهکارهای مناسب برای خودکفایی نظامی در کنار مسایل یادشده، پیوستن افغانستان به یکی از پیمانهای نظامی منطقه و جهان است.
افغانستان از رهگذر جغرافیایی، در میان پنج نظام امنیتی مهم و تأثیرگذار منطقهای قرار دارد. نفس حضور در چنین موقعیت حساس جغرافیایی، سبب تمایل پیمانهای مطرح امنیتی جهان در امر پذیرش افغانستان بهعنوان عضو و ابراز علاقه برای همکاری با افغانستان میشود. حضور سیاسی- امنیتی ناتو در افغانستان، بیانگر این ادعا است.
بدون تردید، سرمایهگذاری بالای برنامههای تسلیحاتی، پول و امکانات گزافی میطلبد؛ روی این ملحوظ، به کشورهای مشابه افغانستان که ازلحاظ اقتصادی فقیر هستند، مناسبتترین روش برای تقویت سیستم دفاعی، با درنظرداشت حساسیتهای محیطی و منطقهای، جهت تقویت سیستم دفاعی، با توجه به وابستگیهای متقابل امنیتی، پیوستن به پیمانهای تأثیرگذار امنیتی است.
اکنون که ناتو با در نظرداشت اقتضای امنیتی اعضای خود، حاضر به همکاری با قوتهای دفاعی و امنیتی افغانستان است، این بهترین فرصتی است که میبایست در پرتو استراتژی مدون دفاع نظامی، از آن استفاده کرد.
مسئله دیگری که در این استراتژی حایز اهمیت دانسته میشود؛ انتقال دانش و فن تولید تسلیحات، استفاده درست از تسلیحات و تکنالوژی در زمان جنگ و پساجنگ، نگهداری، تعمیر سلاح، تجهیزات مکانیزه نظامی و جنگی است.
گزارشهایی وجود دارد که جامعه جهانی از مجموع کمکهای وعده شده به نیروهای دفاعی-امنیتی افغانستان، سالانه یک میلیارد دالر را صرف تعمیر و ترمیم وسایط و تسلیحات نظامی میکند؛ یعنی حدود سی درصد از کمکهای جهان صرف ترمیم وسایط نظامی میشود.
این در حالی است که هزاران واسطه نظامی زرهی و دیگر تجهیزات جنگی را امریکاییها به بهانه نبود ظرفیت استفاده، به پاکستان دادند. استفاده از این استراتژی نباید موجب رقابتهای تسلیحاتی بین افغانستان و کشورهای منطقه شود.
افغانستان در دل کشورهای اتمی منطقه قرار دارد و حق دارد که برای تقویت سیستم دفاعی خود و کاهش گراف آسیبپذیریاش تلاش و برنامهریزی کند. همانطور که دیگر کشورهای جهان، داشتن سیستم دفاعی و دست یافتن به سلاح اتمی را حق خود میدانند.
مزایای استراتژی دفاع نظامی
۱: برخورد کنشی در قبال مسایل منازعه آفرین؛
۲: گرفتن ابتکار از دشمن و کاهش زمان اتخاذ آمادگی برای دفع و طرد حملات متحمل دشمن؛
۳: تقویت قوت بسیج عمومی با درنظرداشت حاکمیت بلامنازع بالای افکار عامه؛
۴: کاهش گراف آسیبپذیری بیرونی، با توسل به دریافت یارانه و کمک از پیمان متحد شده؛
۵: تسلط کامل بالای جنگ روانی.
استراتژی دفاع غیرنظامی
این استراتژی امنیتی را معمولاً کشورها در شرایطی اتخاذ میکنند که در محیطی استقرار داشته باشند. هرچند این استراتژی امر معقول و مؤثری برای رفع تهدیدهای نظامی، تلقی نمیشود؛ اما تأکید این استراتژی بر ابعاد سیاسی و اقتصادی تهدیدها و چالشها است.
اگر افغانستان از رهگذر توانایی فناورانه، به مرحلهی خوداتکایی و خودکفایی برسد، از مرحلهی بحران به مرحله ثبات نزدیک میشود. استراتژی دفاع غیرنظامی میتواند یک استراتژی مناسب در جهت تبدیل کردن افغانستان به کانون تعالی و صمیمیت منطقهای باشد.
از منظر دیگر، در این مقطع مهم، نگاه همهی کشورها به افغانستان، نگاه نظامی-امنیتی به مفهوم جنگی کلمه است. در صورت ایجاد بستر و شرایط مناسب، اتخاذ این استراتژی میتواند موجب تغییر نگاه جنگی کشورهای سلطهطلب دور و نزدیک، به نگاه اقتصادی-سیاسی به افغانستان باشد و تقابل را به تعامل مبدل کند. پیداست که این امر زمانی مقدور خواهد بود که کشورهای مداخلهگر، منافع خود را در افغانستانِ با ثبات ببینند.