دیروز، مردم افغانستان در حسابهای کاربری خود در رسانههای اجتماعی از روزی بزرگداشت کردند که از سال ۱۹۹۹ توسط یونسکو زیر نام روز زبان مادری از آن یاد میشود.
زبان مادری و پیکارهای مجازی برای توجه به آن پس از تنشهایی که بین گویشوران زبان پارسی دری و حکومت افغانستان که در بهحاشیه راندن این زبان متهم است، بیشتر موردتوجه قرار میگیرد. پارسیزبانان و پشتوزبانان افغانستان چون نفوس بیشتری دارند، دارای کتابهای درسی در نظام آموزشی و تحصیلی کشور هستند. این مورد میتواند تا جایی گویندگان زبان ازبیکی را نیز در بر بگیرد؛ اما با اینهمه بسیاری از گویندگان زبانهای دیگر مانند، پشهای، اویغوری، پامیری و… هنوز هم ناگزیرند با یکی از دو زبان رسمی کشور در مکتب و دانشگاه صحبت کرده و درس بخوانند.
روز زبان مادری، روزی که ریشهاش به اعتراضات و کشته شدن دانشجویان بنگالی پاکستان برای به رسمیت شناختن زبان بنگالی بهعنوان زبان دوم کشورشان در سال ۱۹۵۲ برمیگردد، است. در افغانستان اما آن هویت اعتراضی را ندارد و نمیتواند امیدوارکننده باشد.
یونسکو سالها پس از اعتراضهای دانشجویان بنگالی پاکستان، در سال ۱۹۹۹ این روز را برای کمک به تنوع زبانی و فرهنگی، روز زبان مادری نامید؛ اما مشکل این است که هنوز هم بسیاری از زبانهای موجود در کشورهای مختلف ازجمله افغانستان، با خطر نابودی و فراموشی روبهرو است.
در روز زبان مادری، بیش از هر چیزی نمایش فاشیستی نسبت به هویت فرهنگی و زبانی مشهود است تا هویت رهاییبخشی که بتواند توجه به زبانهای کمنفوس در افغانستان را به خود جلب کند. دیروز شاهد این بودیم که در حسابهای کاربری مردم افغانستان در شبکههای مجازی، بهجای بحث و نظر در مورد چگونگی عادلانه ساختن نظام آموزشی برای دسترسی هر فرد با هر زبانی به نخستین حقوقش که آموزش با زبان مادری است، بحث بر سر شیرینی و تلخی دو زبان رسمی بود که گویا تنشآفرین شده و به مباحث اختلافی زیادی به بهانه آنها، دامن زده میشود.
در همین اوضاع، نگرانیهایی از نابودی و فراموشی زبانهای دیگر در افغانستان به وجود آمده که فکر نمیکنیم با فرمانروایی دو زبان رسمی و تنش دامنهدار میان سخنوران آن، بتوان فرصت اعتراض یا جلبتوجه حکومت را به سمت مردمی با زبانهای دیگر سوق داد.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، روز یکشنبه (۳ حوت)، در اعلامیهای به مناسبت روز جهانی زبان مادری، گفته است: «در افغانستان، زبانهای پامیری و اویغوری با خطر جدی روبهرویند و دسترسی به آموزش معیاری به زبان مادری، برای بسیاری از گروهها دشوار است.»
این نگرانی در حالی است که دولت افغانستان بر اساس مواد قانون اساسی کشور پایبند به پشتیبانی برای رشد زبانهای مختلف کشور و زمینهسازی آموزش با زبان مادری برای همه مردم افغانستان است.
زبانهای مختلفی که در بین مردم افغانستان از آنها استفاده میشود، نهتنها به دلیل نفوس سخنورانشان که در ضمن آن، بهدلیل ارزش فرهنگی نیز دارای اهمیت ویژهای است. توجه به عناصر فرهنگی چه زبانی و چه غیرزبانی یا چه آثار ملموس و چه غیرملموس از ضروریات مردم و تکالیف حکومت است.
با اینهمه، نکتهی بسیار مهم برای ما، ناعادلانه بودن نظام آموزشی است که درواقع سبب ایجاد تبعیض بین مردم کشور میشود. اینکه یک پشتوزبان یا پارسیزبان میتواند با زبان مادری خود آموزش دیده و تا سطح بالاتر و تحصیلات عالی برسد اما یک پامیری نمیتواند در جغرافیای زیستی خود، ابتداییترین نکات آموزشی را بدون یادگیری زبانهای پارسی دری یا پشتو، فرا بگیرد، در نفس خود و در عمل، تبعیضی آشکار است.
به نحوی میتوان مدعی شد که رسمیت زبانهای دوگانه ملی، نهتنها باعث جدلهای زیادی شده که حتا دیگر زبانها را تحت تأثیر خود قرار داده و باعث در خطر قرار گرفتن آنها شده است. کنش و واکنشهایی که بین سخنوران پارسی دری و زبان پشتو جریان دارد تا زمانی که نتواند برای همه زبانها مطرح باشد و اهمیت زبان را بهعنوان یک عنصر فرهنگی برجسته کند، یک عمل فاشیستی محض است.