دموکراسی، از همان نخست، پیراهن گشادی بود که به گفتهی شاعر «گیرم که فلک جامه دهد کو اندام.» ما کشوری در قالب دموکراسی و جامعهی درخور دموکراسی نداشتم و اکنون نیز این زمینه مهیا نیست. البته به این معنا نیست که ملیتهای ساکن در افغانستان، استعداد بالقوهی برای تغییر و توانایی برای پذیرش دموکراسی نداشته باشند. استقبال مردم افغانستان از دموکراسی گاهی با بوق و کرنا بوده و گاهی با انتحاری. به گفتهی طبیبان چینی قدیم، تغییر ناگهانی رژیم غذایی به عصاب صدمه میزند و باعث وجد یا سرخوردگی وحشیانه خواهد شد. به زبان ساده، میتوانیم بگوییم که یکشبه استخوانها را به آخور میش بیندازیم و علوفه را به سگ.
اقوام و گروههای سیاسی و نظامی در کشور که سالها به مثله کردن همدیگر مشغول بودند، چطور یکباره تغییر دیدگاه بدهند و با کراوات و کرتی-پتلون ظاهر شوند و دموکرات به نظر بیایند و بعد ادعای ساختن یک کشور تهمانده در فقر و فلاکت را وعده بدهند. سخن مشهور ایمانویل کانت، فیلسوف آلمانی عصر روشنگری، چنین وضعیت نابسامان بشر را با دو کلمه به نمایش میگذارد، «صغارت خودکرده» آنچه ما در افغانستان در این هجده سال مشاهده کردیم، گیر کردن در صغارت خودکرده است که به معنای عام میتوانیم مقاومت متعصبگونه علیه تغییر تفسیر کنیم. دموکراسی، فرصتی بود که برای افغانستان کنونی مهیا شده بود، تودههای مردم به جای پذیرش آن، آن قدر علیه این پدیده مقاومت نشان دادند که اکنون در لبهی پرتگاه رسیده است.
تصور کنید، پس از معاهدهی صلح با طالبان، دموکراسی معیوب کنونی چه شکلی به خود خواهد گرفت. ما به جای اصلهای مفید و درخشان دموکراسی، تحجر، طالب و افراطیت را جاگزین داریم که در آخر از دموکراسی رویایی باقی نخواهد ماند. دانشمند امریکاییای در سال ۲۰۰۱ میلادی به حکومت بوش پیشنهاد کرده بود که در کشورهای شرقی و جنوبشرقی، دموکراسی نه بلکه آزادی را ترویج کنید؛ زیرا دموکراسی باعث رشد سریع افراطیت میشود. در حقیقت زمینهی تخریب دموکراسی در خود دموکراسی نهفته است و افراطیت هم در دامن دموکراسی به بالندگی قابل توجه خود رسید. اکنون پس از هژده سال امریکاییها پی بردند که باید از ادعای ترویج دموکراسی بگذرند؛ زیرا مخارج گزاف آن دیگر قابل تحمل نیست. بهتر است گروههای افراطی را شامل دموکراسی بسازند، که این گروههای افراطی ریشهی عمیق در سیاست خارجی پاکستان دارند. هنگامی که طالبان در طی معاهدهی صلح وارد افغانستان شوند و نام امارت را با خود یدک بکشند، یک فهرست طویل تغییرات در قانون اساسی و تغییر ساختار اجتماعی را با خود خواهند آورد. بیشک که نمیخواهند دموکراسی را از بن بر کنند؛ زیرا در پاکستان نیز دموکراسی کماکان با مرچ و مسالهی مخصوص خودش وجود دارد.
دموکراسی آیندهی افغانستان، کماکان با کمکهای مالی امریکا باقی خواهد ماند؛ اما این دموکراسی از مدل غربی امریکایی آن فاصله خواهد گرفت و به مدل دموکراسی پاکستان متمایل خواهد شد که در مدل دموکراسی پاکستانی میلیتاریزم و زندانی ساختن روزنامهنگاران یک قانون مروج نانوشته است. دو عامل اصلی این دموکراسی را در افغانستان به سوی پاکستانی شدن آن جا به جا خواهد کرد. یک؛ نفوذ و طرز دیدگاه طالبان در حکومت آینده و جابهجایی افراد وفادار به این گروهها در سکانهای بلند حکومتی و نفوذ آنان به تصمیمگیریهای بزرگ. بیشک که مدل بهتر از مدل پاکستان در عقبهی ذهنیت طالبان وجود ندارد. دوم؛ عقبنشینی غرب، به خصوص امریکا و اروپا و باز شدن فضا برای تأثیر مستقیم سیاست خارجی پاکستان بالای افغانستان که بیشک برای ترویج، تعمیم و جاگزینی الگوهای خود تلاش خواهد کرد که این خود دموکراسی مدل غربی افغانستان را نابود کرده و روند شبیهسازی پاکستانی و الگوبرداری از داشتههای پاکستان خواهد بود که از نگاه صورتبندی مسأله استقلال و حاکمیت افغانستان را در جهان زیر تأثیر خود خواهد برد و به دنیا نشان خواهد داد که افغانستان جز الحاقیهی پاکستان نیست و این کشور تحت نفوذ، تأثیر و الگوهای پاکستانی قرار دارد. پیشبینیها چنین است که ما در آینده در صورت ادغام طالبان در حکومت و امضای معادهی صلح، دموکراسی امریکایی با چاشنی پاکستانی خواهیم داشت؛ چون در هجده سال گذشته، متأسفانه تمام فرصتها را با آتش جنگ و تفرقه سوزاندیم و نتوانستیم مدلی از دموکراسی افغانستانی بسازیم که الگوی مناسب برای وضع بشری مخصوص خودمان باشد.