دیروز، هفتادمین روز ربوده شدن عبدالرئوف در بلخ بود. او کودک نهسالهای است که بهخاطر پول از سوی اختطافگران در ولایت بلخ، دزدیده شده و اکنون بیشتر از دو ماه است که زیر شکنجههای روانی و شاید جسمی قرار دارد.
در ویدیویی که منتشر شده، آدمربایان، او را لخت در سرمای اتاقی نگه داشته و به دستوپایش، زنجیر و زولانه بستهاند. از عبدالرئوف خواستهشده تا در برابر دوربین، از خانوادهاش پول درخواست کند- چیزی که شاید او هنوز نمیداند واقعاً چیست- و این درخواست آدمربایان از زبان کودک ربودهشده، تمام سیستم امنیتی کشور را زیر سوال میبرد؛ زیرا عبدالرئوف نهتنها، در بند آنان است که وسیلهای برای پیامرسانی نیز شده و تمام وجودش ابزاری برای پول درآوردن دزدان است.
حکومت افغانستان با اجرای چندین عملیات، شکست خورد و نتوانست، عبدالرئوف را از نزد ربایندگان، نجات بدهد. با اینکه اعتراضات مردمی نیز در پیوند به این موضوع، شکل گرفت اما؛ پس از چندین روز بالاخره، رو به کمرنگی گذاشت و کمکم، همه را خاموشی فرا گرفت.
اکنون پرسش این است که اگر حکومت نتواند این کودک را از دست آدمربایان نجات دهد، چه خواهد کرد آیا، راه دیگری نیز برای آزادی عبدالرئوف، روی دست دارد یا خیر؟
نظر به آنچه که در طول هفتاد روز گذشته شاهد بودهایم؛ حکومت افغانستان، حتا سرنخی که امیدوارکننده باشد در اختیار ندارد و معلوم نیست برای آزادسازی عبدالرئوف چه اقدامی را روی دست گرفته است. در صورتی که ناتوانی حکومت، زمان آدمربایان را طولانی کرده و سبب آسیب بیشتر به عبدالرئوف و خانواده او شود، لازم است تا پول درخواست شده را خود حکومت به آدمربایان تسلیم داده، عبدالرئوف را نجات بدهد.
حاجی محمدنبی، پدر عبدالرئوف گفته است که آخرین باری که آدمربایان از طریق «وایبر» با او صحبت کردند، شش روز قبل بوده و دیگر ارتباطشان قطع شده است. آخرین باری که تماس گرفتهاند یک میلیونوهفتصد هزار دالر در ازای آزادی عبدالرئوف، درخواست شده است.
با اینکه طولانی شدن ماجرای ربودن کودک نهساله در بلخ، مردم همصدا با خانواده حاجی محمدنبی را، دلسرد ساخته و رفتهرفته او و پسرش را در میدان، تنها میگذارند اما؛ آزادی عبدالرئوف، یک درخواست فردی نیست و هزاران انسان را پشت هم و در کنار هم قرار داده است.
شکست حکومت در برابر آدمربایان، داغی بر دل جامعه خواهد گذاشت که ممکن است منجر به ازسرگیری اعتراضها به شکل کاملاً گسترده آن شود.
گسترش اعتراضها، آنهم در ولایتی که یکی از بندرهای تجارتی کشور آنجا موقعیت دارد، میتواند ضربه جبران ناشدنیای به اقتصاد فروپاشیده کشور وارد کند.
همه این احتمالها، بهخصوص خطر جانیای که عبدالرئوف را مورد تهدید قرار داده، باید مورد بررسی قرار بگیرد و بر اساس نتیجهی آن، تصمیم عاقلانه و بدون خطر جانی و مالی گسترده، گرفته شود.
حکومت میتواند پس از به توافق رسیدن با آدمربایان، عبدالرئوف را آزاد ساخته و سپس، وارد ماجرای تعقیب آنان شود. حال که هیچ نتیجهای از رفتوآمد هیئتهای تعیینشدهی وزارت داخله، از کابل به بلخ، به چشم نمیخورد، ناتوانی آنان، قابل توجیه نیست.
حکومت باید با به عهده گرفتن پرداخت پول تعیینشده از سوی آدمربایان، تعهد خود به حفظ جان مردم را نشان بدهد. در صورتی که داستان اختطاف عبدالرئوف، ادامه یابد، ممکن است به هر نحوی جان او در خطر افتاده و کار از کار بگذرد.
در صورت به عهده گرفتن پرداخت پول از سوی حکومت، نهتنها جان عبدالرئوف از شکنجه و حتا مرگ، نجات مییابد، بلکه خطرهای احتمالی دیگر از قبیل گسترش اعتراضها و به خشونت کشیده شدن آن نیز خنثا خواهد شد.
تهدید اعتراضهای احتمالی، بیشتر از پول تعیینشده از سوی ربایندگان، حکومت را ضربه میزند؛ بهترین راه، حفظ جان عبدالرئوف به هر قیمت ممکن است. تلاش حکومت از راههای استخباراتی و پولیسی، ناکارآمد است و بینتیجه مانده، پس بهتر است راه دیگری را انتخاب کند.