
مردم افغانستان دورههای مختلف دموکراسی، انتخابات و تغییر رعیت به شهروند را تجربه کرده اند. بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ که به نام دههی دموکراسی در کشور مشهور شد، نخستین دورهی حاکمیت مدرن و دموکراتیک در افغانستان بود. پس از طالبان، دگرگونی سیاسی گسترده در افغانستان اتفاق افتاد و جامعهی جهانی تلاش کرد تا با مکانیزم و ساختارهای پذیرفته شدهی بینالمللی، زمینه را برای نظام دموکراتیک یا مردمسالار فراهم کند. از همان زمان، نیروهای تکنوکرات و نمایندگان گروههای جهادی برای کسب قدرت تلاش کردند.
از زمانی که دموکراسی، انتخابات و مردمسالاری زمینهساز مشروعیت نظام بوده است، هیچگاه، برگزاری انتخابات و نتیجهی برخواسته از آن، بیحرف و حدیث و کمحاشیه نبوده که انتخابات امسال نیز از این قاعده مستثنا نیست. ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اتنیکی افغانستان به شکلی است که انتخابات خواسته و ناخواسته، رنگ و بوی قومی- سمتی گرفته و با مؤلفههای غیر دموکراتیک بیشتر قابل بررسی است. انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، امسال برگزار و پس از نزدیک به سه ماه، در میان کشمکش و جنجالهای بیسابقه، روز گذشته نتایج ابتدایی آن اعلام شد؛ نتیجهای که از سوی نامزدان دیگر رد و برآمده از جعل و تزویر دانسته شد. تقابل قابل پیشبینیای که ممکن است، ضمن دفن باورهای دموکراتیک و نظام مردمسالار، کشور را به سمت هرج و مرج نافرجام ببرد. امروز تمام نخبههای سیاسی افغانستان در صدد اتهام بستن به یکدیگر و تثبیت برنده شدن و یا برنده نشدن دیگری اند؛ این وسط چیزی که اهمیت ندارد، مردم و آرای آنها است. مردمی که با وجود تهدیدهای امنیتی ولو اندک، آمدند و نگذاشتند که دموکراسی نوپای این سرزمین بمیرد. مردمی که نشان دادند خواستار تحکیم دموکراسی و نظام مردمسالار اند. تغییر وضعیت سیاسی در منطقه، تغییر رویکرد کشورهای کمککننده به افغانستان، بحث آتشبس و صلح، خروج نیروهای خارجی و چالشهای انتخابات به اندازهای روی روح، روان و زندگی مردم تأثیر گذاشته است که آنها بیشتر از آن که به آیندهی سیاسی و نظام بیندیشند، به دنبال راه برونرفت از این وضعیت اند. ترس مردم از این است که زندگی شان و آیندهی این سرزمین، بار دیگر درگیر خشونتهای لجامگسیخته و بیثبات نشود. برای همین، نخبههای سیاسی افغانستان باید درک کنند که در وضعیت سیاسی امروز، ثبات نظام و کشور بیش از هر چیزی مهم است؛ آنها باید به این فهم و درک رسیده باشند که ماجرای انتخابات را با حفظ عدالت سیاسی و اجتماعی، پایان دهند. مردم افغانستان درد سالها دربهدری و نداشتن نظام را چشیده اند؛ برای همین، با وجودی که بیشتر انرژی حکومت وحدت ملی (ائتلافی)، صرف تقابل و حذف یکدیگر شد؛ اما مردم حتا داشتن یک حکومت ائتلافی را بهتر از خلای قدرت و نداشتن حکومت میدانند. این خیلی مهم است که حکومت بعدی، به لحاظ ساختاری بتواند از تمام مردم نمایندگی کند؛ چون حتا اگر انتخابات شفاف هم باشد؛ اما حکومت، قومی و تأمینکنندهی منافع گروه خاص باشد، باز هم دموکراسی و عدالت قربانی شده است. مشروعیت انتخابات و نظام آینده به همان اندازه که ناشی از آرای مردم است، به فداکاری و از خودگذری نخبههای سیاسی نیز ارتباط دارد. باورها، رویکرد و روش سیاستمداران افغانستان در سالهای پسین به گونهای بوده است که هنوز هم «جرگه»، پادرمیانی و به اصطلاح قدیم «ریش گرو گذاشتن»، نتیجهبخشتر و مهمتر از مؤلفههای دموکراتیک است. برای همین، انتظار آن است که برای عبور از این مرحلهی حساس، برای منافع عمومی و آیندهی این سرزمین، سیاستمداران افغانستان، به کشمکش و جنجال خستهکنندهی انتخابات پایان داده و بیش از این زمینهی زجرکش شدن مردم فقیر و بیچارهی کشور را فراهم نکنند. زندگی مردم در این سردرگمی طولانی و پرچالش فلج شده و صدمه دیده است. حالا زمان آن است که تا با یک استراتیژی وسیع ملی، زمینهی حکومتداری خوب فراهم شود؛ حکومتی که آیینهی تمامنمای همهی مردم افغانستان باشد.