آلودگی هوا و محیط زیست، امروز یک چالش جدی جهانی است؛ اما در افغانستان به اندازهای که باید، این مشکل جدی گرفته نمیشود. همه از آلودگی هوا به عنوان دشمن پنهان یاد میکنند؛ در حالی که آلودگی هوا و محیط زیست آشکارترین دشمنی است که ما هر روز شاهدش استیم که از لولهی بخاریها، کارخانهها، موترها و کوچههای خاکی به آسمان میرود. مشکل محیط زیستی و آلودگی هوای افغانستان با تمام دنیا متفاوت و به عوامل بسیاری که در کشورهای دیگر وجود ندارد، مرتبط است. کشورهای دیگر از طرح ترافیک، استفاده از وسائل عمومی، بایسکل، زوج و فرد شدن روزهای هفته، جمعآوری وسایط نقلیهی دودزا و قدیمی، کاهش مصرف سوخت وسائل موتوری، گاز سوز کردن وسایط، اجباری کردن ترمیم موترها و وسائل نقلیهی دودزا، بهینهسازی حمل و نقل عمومی داخل شهری، تبلیغات و آموزش سازمانیافته، نهادینه کردن ورزش و استفاده از بایسکل، خارج کردن صنایع آلاینده از محدودهی شهری، استفاده از انرژی تجدیدپذیر مثل انرژی خورشیدی و انرژی باد، کاشتن درخت و توسعهی فضای سبز و … برای بهبود وضعیت محیط زیست و کاهش آلودگی هوا استفاده میکنند که هیچ کدام در افغانستان قابل اجرا نیست. مشکل اساسی آلودگی محیط زیست و هوا در افغانستان، با فقر مرتبط است؛ فقر اقتصادی، فرهنگی و علمی. وقتی برق خوب و منظم نباشد، سوخت بدیل برای عدم استفاده از سوختهای فسیلی وجود نداشته باشد، مشکل آلودگی هوا از بین نخواهد رفت. برای همین، تمام کسانی که این روزها علیه آلودگی هوا مینویسند، خود شان از انرژی فسیلی گرم شده و از کنار بخاری زغالی بر ضد آلودگی قلم میزنند. در افغانستان فقر دلیل اصلی این همه آلودگی است. فقر علمی و آگاهی نیز مزید بر علت است تا سالانه ۳۵۰۰ نفر از شهروندان کابل جان شان را از دست بدهند. سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده است که آلودگی محیط زیست، مسؤول ۲۶ درصد مرگومیر در افغانستان است. گفته میشود که آلودگی تولید شده از خانههای شهروندان، سالانه جان ۲۷۰۰۰ نفر را در کشور میگیرد، در حالی که آلودگیهای تولید شده در بیرون از خانه منجر به مرگ ۱۱۰۰۰ نفر در سال میشود.
در ابتدا باید درد را شناخت تا راه درمانش را پیدا کنیم. درد اصلی، عدم تعهد مردم به سرنوشت خود و همنوعش است، مشکل اساسی عدم توجه دولت به وضعیت معیشتی و سرنوشت انسان است. یک خانوادهی فقیر که بدیل برای سوخت ندارد، چرا نباید از زغال سنگ، پلاستیک و تایر موتر استفاده کند؟ میگویند فقر که از دروازه وارد شد، ایمان از کلکین بیرون میپرد. تا زمانی که ریشه و مشکل اساسی عوامل محیط زیستی و هوای کابل و شهرهای دیگر حل نشود، توزیع ماسک و کارهای نمایشی شهرداری کابل و ادارهی محیط زیست، فقط پاک کردن صورت مسأله است. سؤال این است که وقتی مسؤولان امنیتی، شهرداری و محیط زیست، مرکزگرمیهای اماکن عمومی را میبندند، میتوانند پاسخ دهند که بدیل برای سوخت آنها چیست؟ این به معنای آن نیست که مسؤولان در صدد کاهش آلودگی محیط زیست نباشند، حرف آن است که باید برای حل دائمی اقدام کرد. کوچههای خاکی، عدم کانالیزاسیون شهری، نداشتن برق و گاز، کمبود فرهنگ شهرنشینی و امکانات اولیهی زندگی، دلایل واضح آلودگی محیطی اند؛ اما نمیتوان تنها به آن اشاره کرد. این آلودگیها ریشه در مسائل بسیاری از جمله عدالت اجتماعی، امنیت، فرهنگ قلدرمآبی و ناکارا بودن نظام آموزشی دارد. جنگ، تشنج و نبودن آرامش روانی و فیزیکی، موجب از بین رفتن رفاه اجتماعی، نظم و انظباط در زندگی فردی و اجتماعی میشود، وقتی عدم احساس مالکیت و ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی افغانستان نیز به آن اضافه شود، روحیهای شکل میگیرد که سرنوشت دیگران، حق همسایه و رعایت حقوق انسانی برای کسی ارزش نداشته باشد. چنین است که مسؤول برخی منابع مهم آلودهنندهی محیط زیست و هوای شهر کابل، افرادی اند که خود جزو مسؤولان بلندرتبه و حتا همکار محیط زیست اند. وقتی حکومت افغانستان و تاجران ملی توانایی این را ندارند تا زمینهی تصفیهی زغال سنگ را فراهم کنند، مردم فقیر مجبور اند از زغال سنگ تصفیهناشده استفاده کنند. بسیاری میدانند که استفاده از زغال سنگ چه مشکلی برای محیط زیست ایجاد میکند؛ اما در خانه و در دفتر از این سوخت استفاده میکنند. وقتی بهای یک کیلو گاز ۷۰ افغانی است، حرف زدن از محیط زیست و مضرات زغال سنگ، بیفایده است.