دروغ در سیاست بین‌الملل

صبح کابل
دروغ در سیاست بین‌الملل

گردآورنده: رحیم الله سیغانی –قسمت آخر

۳: دروغ استور‌سازي ملي: با ظهور ملی‌گرايي در دو قرن گذشته، گروه‌هاي قومي يا ملي سراسر جهان، تلاش كردند و مي‌كنند که دولت خاص خود شان را تشكيل بدهند و يا به عبارتی، دولت- ملت شوند. در فرايند تشكيل دولت-ملت، نخبگان سياسي حاكم دست به خلق استوره‌هاي تاريخي از گذشته و حال مي‌زنند تا به گروه‌هاي ملي خود شان تصوير مثبت و به گروه‌هاي ملي رقيب، تصوير منفي ارائه دهند. اهدف اصلي اين دروغ گفتن، بيان‌گر اين است كه ما همواره درست استیم و ديگران همواره نادرست. مثال‌هاي زنده‌ی اين دروغ در برخي سياسيون افغانستان روشن و واضح است، كه اين دروغ، منجر به گفتن برخي دروغ‌ها -سرهم كردن و پنهان‌كاري- در باره‌ی پيشينه‌ی تاريخ و نيز رويدادهاي معاصر از سوی دولت‌مردان و سياست‌گران مي‌شود. به نقل از ارنست رنان «انحرافات تاريخ عامل ضروري تشكيل يك ملت به شمار مي‌رود.»

چرا نخبگان دروغ استوره‌سازي ملي مي‌کنند؟

سياست‌گذاران به دو علت در باره‌ی تاريخ كشور شان استور‌ه‌سازي مي‌كنند:

یک: استوره‌ها براي ايجاد احساس قوي ملت بودن ضروري است؛ حس ملت بودن نير براي ايجاد و حفظ يك ملت- دولت ضروري است. استوره‌ها به اعضاي يك گروه ملي اين احساس را مي‌دهد كه آن‌ها منصف به شجاعت و ايثارگري استند، كه نه تنها بايد به آن‌ها افتخار کرد، بلكه بايد جان خود را نيز فداي آن باید کرد. در واقع، مردم خود تشنه‌ی اين استوره‌ها استند و به داستان‌هاي خوش‌خال‌كننده از گذشته و حال گوش فرا می‌دهند كه در آن‌ها از عدالت و خدمت سخن گفته مي‌شود.

دو: سياسيون در باره‌ی دولت- ملت خود استوره‌سازي مي‌كنند تا مشروعيت بين‌المللي كسب كنند. بازدهي اين كار همواره اندك است؛ زيرا كلاه گذاشتن بر سر ناظران با استوره‌هايي كه با پيشينه‌ی تاريخي در تضاد اند، دشوار است.

چه زماني نخبگان درگير دروغ استوره‌سازي ملي مي‌شوند؟

اين اين استوره‌سازي تابع دو عامل است: « ۱) سطح خشونت دخالت در ايجاد دولت- ملت؛ ۲) چگونگي فاصله‌ی زماني تشكيل دولت- ملت. هر چقدر فرايند دولت‌سازي با خشونت بيش‌تر همراه باشد، رفتار ناشايسته براي پوشش دادن آن بيش‌تر خواهد بود و نخبگان دولت‌ها نياز بيش‌تر خواهند داشت در باره‌ی آنچه روي داده است، دروغ بگويند. دولت‌هاي امريكا و اسراييل مي‌تواند مثال خوبي از تأثيرات زمان باشد.

۴: دروغ ضد واقعيت: پيكره‌ی بسيار رشديافته‌ای از هنجارهاي آرمان‌گرا يا ليبرال در سياست بين‌الملل وجود دارد. اين هنجارها شکل‌های مورد قبول و غير قابل قبول رفتار دولت را در زمان صلح و جنگ منع مي‌کنند. اين هنجارها به نحوی تفكيك‌ناپذيري با نظريه‌ی جنگ عادلانه و ايدیولوژي ليبرال پيوند خورده اند و بسياري از آن‌ها در حقوق بين‌الملل مدون شده اند؛ براي مثال دولت‌ها گاهي با دولت‌هاي ديگر رفتاري خشونت‌آميز دارند و يا با دولت‌هاي مورد نفرت، دست اتحاد مي‌دهند. در طول جنگ جهاني دوم، بمب‌افگن‌هاي امريكايي نزديك به يك ميليون شهروند چاپاني را به هلاكت رساندند. خبگان معمولا در مورد اقدامات دولت خود داستان سرهم مي‌كنند كه آن‌ها را با واژه‌ی آرمان‌گرايي در فرايند دروغ بيان مي‌كنند همانند امريكا.

چرا نخبگان دروغ ضد واقعيت مي‌گويند؟

منطق اين نوع دروغ نيز همانند دروغ استوره‌سازي ملي است. سياسيون براي سرپوش گذاشتن بر رفتارهاي واقعي، دروغ مي‌گويند. اين نوع دروغ نيز يك پديده‌ی از بالا به پايين و برعكس است.

اينك پیامد فلاكت و پتانسيل انفجار چهار نوع دروغ سیاسی در سطح بين الملل بيان مي‌شود.

۱؛ پيامدهاي دروغ بين دولتي: دروغ بين دولتي ضرر و زيان مهمي ندارد. خطر انفجار در حوزه‌ی داخلي نيز وجود ندارد. بيش‌تر افراد خود درك مي‌كنند كه دولت گاهي بايد در سياست بين‌الملل دروغ بگويد؛ به ويژه زماني كه با يك دشمن خطرناك برخورد مي‌كند. دروغ چه وضعيت را بدتر و یا بهتر بسازد، بخش ضروري زندگي  در سياست به شمار مي‌آيد. بسياري از مردم به خوبي آگاه اند كه سياست بين‌الملل و سياست داخلي حوزه‌ها متفاوتي استند و دولت‌ها بر اساس قوانين متفاوت از افراد در يك جامعه عمل مي‌كنند و در حوزه‌ی بين‌الملل بقا مطرح است؛ نه اعتبار و شهرت دولت‌ها؛ چرا كه دولت‌ها هرگز نیت دولت‌های دیگر را نمی‌دانند.

به طور خلاصه دولت‌ها عمدا در هنگام برخورد با موضوعاتي كه بقاي ‌آن‌ها را در بر مي‌گيرد، رفتار گذشته را ناديده مي‌گيرند و از اين رو، شهرت و اعتبار خدشه‌دار شده معمولا چندان هزينه‌ی جدي‌ای نيست تا براي دروغ گفتن سياسي پرداخته شود.

۲؛ پيامد‌هاي دروغ هراس‌آور: اين نوع دروغ بدترين و منفي‌ترين پيامدها را در سطوح داخلي و بين‌المللي به همراه دارد. پتانسيل واقعي براي انفجار را در اين نوع دروغ مي‌توان مشاهده كرد که بر اساس بي‌احترامي و بي‌توجهي به مردم و به فرايندهاي دموكراتيك استوار است. بر اساس منطق دروغ، نخبگان نمي‌توانند براي حمايت از سياست خارجي به مردم اعتماد داشته باشند. از همين رو، ضروري است دروغ را بزرگ بگويند؛ نظير دروغ‌هايي كه اغلب در موارد متخاصم گفته می‌شوند.

مشكلي اصلي اين جا است كه بي‌توجهي رهبران به مردم، احتمال دارد به حوزه‌ی داخلي و نظام داخلي دول‌ها سرايت كند. چنانچه رهبران يك دولت به اين نتيجه مي‌رسند كه مردم موضوعات مهم سياست خارجي را درك نمي‌كنند و موضوعات بايد دست‌كاري شوند. نمي‌توان همان انديشه‌ها را در مورد موضوعات داخلي نيز به كار برد كه منجر به فاجعه در سياست خارجي مي‌شود و رهبران تلاش مي‌کنند مردم را در اين امر نزدیک کنند. سياسيون بايد از خود دفاع كنند ورنه شرايط سياست‌گذاري حكومت پيامد‌هاي ناگواري را در پي خواهد داشت.

علاوه بر اين، اگر نخبگان دروغ بگويند و در سياست راه اشتباهي را پيش بگيرند، در آن صورت سياس‌مردان حمايت مردمي خود را از دست خواهند داد. نمونه‌هاي جهاني آن مثل، مشكلات قذافي در ليبي، صدام در عراق، جورج بوش در امريكا، اردوغان در تركيه، بي‌نظير بوتو و پرويز مشرف در پاكستان و كتله‌اي از سياست‌مداران در افغانستان است.

۳؛ پيامد دروغ استوره‌سازي ملي: دروغی كه كمك مي‌كند استوره‌هاي ملي جاودانه شوند، به نظر نمي‌رسد پيامدهاي جدي و مهمي در پي داشته باشد. خطر انفجار نيز در اين نوع دروغ كم‌تر است؛ زيرا توده‌ی مردم معمولا مجذوب و شيفته‌ی استوره‌سازی‌های دولت شان استند. استوره‌ها اغلب باعث مي‌شوند دولت‌ها نسبت به دولت‌هاي ديگر رفتار تهاجمي داشته باشند و حتا مذاكره براي پايان دادن به كشمكش را رد كنند.

۴؛ پيامد دروغ ضد واقعيت: دروغ ضد واقعيت نيز پيامدهاي منفي دارد. با اين حال، اين نوع دروغ هم همانند استوره‌سازي ملي چندان خطر انفجاري را در بر دارند. دروغ ضد واقعيت بر سياست خارجي تأثير ندارد. بايد به ياد آوريم كه دولت‌ها بر اساس ديكته‌هاي رهيافت واقع‌گرايان عمل مي‌كنند؛ صرف نظر از از لفاظي‌هايي كه آن‌ها براي توجيه رفتار به كار مي‌گيرند.

در برداشت عمومي، ميزان قابل توجهي از دروغ در روابط بين الملل وجود دارد و معمولا دلايل منطقي استراتژيكي براي آن وجود دارد. با اين حال، اين امر در حوزه‌ی داخلي صدق نمي‌كند؛ چرا كه دروغ در اين حوزه همواره براي جامعه زيان‌بخش است. دوم این که ما چهار نوع دروغ را بر شمرديم كه هر كدام منطق متفاوت ولي الزام‌آور داشت. نتيجه‌گيري سوم اين كه دروغ ترس‌آور خطرناك‌ترين نوع دروغ است. این نوع دروغ، نه تنها با تقويت فرهنگ رياكاري و نادرست تهديدي به شما مي‌آيد كه به پيكره‌ی سياست داخلي آسيب مي‌رساند؛ بلكه محتمل‌ترين نوع دروغ است كه موانعي را براي سياست خارجي دولت‌ها به وجود مي‌آورد.

پيامد‌هاي دروغ سياست‌گذاران: تأثير پيامدهاي دروغ سياسي در سطح بين الملل بر  سياست‌هاي داخلي و خارجي دولت‌ها مورد بحث قرار مي‌گيرد. معمولا دروغ در داخل دولت‌ها چندان منطق زيادي ندارد. دروغ با ايجاد فرهنك عدم صداقت مي‌تواند آسيب بيش‌تري به جامعه وارد كند. دروغ در حوزه‌ی داخلي چهار پيامد خطرناك دارد به ويژه دموكراسي‌ها:

۱: دروغ مي‌تواند انتخاب آگاهانه‌ی مردم را به هنگام رأي دادن و مشاركت در روند انتخابات، و نامزدان دشوار کند؛ زيرا به خاطر اطلاعات نادرست و تجارب گذشته دست به تصميمات اشتباهي خواهند زد. وقتي دانستن حقيقت در مورد أعمال يك شخص امكان‌پذير باشد، چگونه مي‌توان به سياست‌مدار يا رهبري اعتماد كرد؟

۲: دروغ فرايند سياس‌گذاري دولت را به تحليل مي‌برد؛ دولت چه دموكرات باشد و چه نباشد.

۳: دروغ، حكومت قانون را تهديد مي‌كند؛ حكومتي كه در قلب دموكراسي قرار دارد. قانون بايد دروغ را محكوم و مجازات كند. وجود قانون در هر جامعه‌اي كارآمدي نظام قانوني را از بين خواهد برد و در نهايت، اگر دروغ به حد كافي در جامعه‌اي فراگير  و ساري شود، ممكن است مردم را در نقطه‌اي متحد کند كه حمايت سياسي شان از دموکراسی را از بین ببرد.

۴: گذشته از اين‌ها، اگر مردم جامعه‌اي به رهبران شان احترامي قائل نباشند، چه انتظاري مي‌رود كه دموكراسي در آن‌جا دوام بياورد؛ اما تأثير دروغ بر سياست خارجي يك دولت چيست؟ دولت‌مردان به اين خاطر دروغ مي‌گويند كه معتقدند دروغ گفتن به نفع منافع ملي است؛ اما دروغ از طرف ديگر مي‌تواند بخشي از زندگي در سياست جهاني باشد؛ از اين رو، دروغ گاهي نتيجه‌ی برعكس مي‌دهد و مي‌تواند وضعيت دولت را بر خلاف انتظار بدتر هم بکند. خوانندگان گرامی با توجه با رهیافیتی که در مورد ابعاد دروغ سیاست‌مردان در سطح روابط بین‌الملل ارائه شد، جامعه‌ی ما تجارب ۱۷ساله‌ی دموکراسی نوپا را با سپری کردن سه دور انتخابات با فرمان‌روایی و حکم‌رانی سیاست‌مردان و رهبران کهنه کرده. از وعده تا عمل کارکرد سیاست‌گذاران پسین و فعلی را در چهار رهیافت ادیبات دروغ سیاسی بین‌الملل مورد موشگافی و ارزیابی قرار دهید تا از یک طرف برای شما تصاویر متفاوت از گذشته خلق شود و از سوی دیگر نسل نوین بتوانند تصامیم و حرکت‌های مشارکتی سیاسی استقلال‌محور شان را با درک واقعیت‌های جامعه در سطوح مختلف اخذ کنند.