تعهد امریکا برای افغانستان، صرف بر حضور و نبود حضور نیروهای آن کشور بستگی ندارد؛ امریکاییها به دنبال کسب تضمینی غیر از تضمین امنیتی در افغانستان استند. زمانی که آنها به افغانستان حمله کردند، تنها دلیل آن را امنیت ملی امریکا و تهدیدی خواندند که از جانب ما به آنها صورت میگرفت. امریکاییها اکنون نیز همان حرف را به شکل وارونهی آن به زبان میآورند؛ مایک پومپیو، وزیر خارجهی امریکا، اخیرا گفته است که؛ برنامهی خروج نیروهای این کشور از افغانستان، تنظیم شده و خروج آنها از افغانستان به معنای ناامنشدن امریکا نخواهد بود.
این نکته؛ «خروج آنها از افغانستان به معنای ناامن شدن امریکا نخواهد بود»، نشان میدهد که تا چه اندازه، جنگ افغانستان یک جنگ خارجی پنداشته شده است -جنگ امریکاییها در برابر طالبان- و میتواند با خروج نیروهای امریکایی پایان بپذیرد.
وزیر خارجهی این کشور، تاکید کرده است که هنوز هم خشونتها بر علیه مردم افغانستان از سوی طالبان جریان دارد؛ اما فقط با گفتن این که طالبان باید به تعهدهای اش به امریکا وفادار بماند، همهچیز را حلشده نشان داده است.
تعهد امریکاییها به افغانستان، بیش از هر زمانی در حال رنگباختن است. زمانی که آنها به وجود یک نظام همکار و متعهد به قوانین جهانی اتکا میکردند، به پایان رسیده است. بیش از آن که طرف حرفهای مقامهای امریکایی به سمت حکومت افغانستان که ادارهکنندهی نظام فعلی است، باشد، اشاره به طالبان و خطاب به طالبان است.
اولین چیزی که در گفتههای وزیر خارجهی امریکا برجسته میشود، نادیدهگرفتهشدن جنگ سربازان افغانستانی در برابر طالبان است. پایان جنگ افغانستان با پایان نزاع میان امریکا و طالبان، خود نشان میدهد که متعهدان این کشور دیگر آنانی نیستند که تا چند سال پیش، ادعا میشد. هدفی که آنها با خروج و ورود در افغانستان، تعقیب میکنند، نه صلح است و نه چیزی که مربوط به ما باشد. امریکاییها، خواهان منافعی اند که از طریق ما برای آنها ممکن میشود.
تازگیها، عدهای از کشورهای اروپایی از رییس شورای عالی مصالحه خواسته اند تا تشکیلات این شورا را هرچه زودتر کامل کند. تقاضای این کشورها همزمان با تاکید بر ارزش و جایگاه این شورا برای صلح افغانستان است.
نخستین برداشت از چنین درخواستی، عجلهای است که کشورهای اروپایی از خود برای به نتیجهرسیدن گفتوگوهای صلح نشان میدهند. دلیل عجله نیز بیربط به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نیست.
بارها پس از این که مقامهای امریکایی، به خروج از افغانستان ابراز آمادگی کردند، مقامهای ناتو گفتند که هر برنامهای برای خروج در هماهنگی با تمام اعضای ناتو خواهد بود.
واکنشهایی که آنها در برابر امریکا نشان دادند، یکدندگی ترامپ را برملا میکرد؛ یکدندگیای که در نهایت ناتو و کشورهای عضو را بنا داشته تا به تشکیلات شورای عالی مصالحه اتکا بکنند. اکنون که رهبری این شورا بدون داشتن ساختار کامل، به کشورهای مختلف-بیشتر اسلامی- سفر کرده است، درخواست کشورهای اروپایی، همچنانی که بر اهمیت این شورا تاکید میکند، سهمخواهی و توجه به منافع آنها را نیز یادآوری میکند.
در صورتی که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان-بدون توجه به سرنوشت نظام فعلی- انجام شود، آقای عبدالله که از لحاظ فکری به مجاهدان افغانستان وابسته است، شورای مصالحه را زمینهای برای رسیدن به آرمان چندینسالهی برادران مجاهد خود تلقی کرده و میتواند برای ایجاد دولت آرمانی مجاهدان زمینهسازی کند.
کشورهای عضو اتحادیهی اروپا گفته اند؛ شورای عالی مصالحهی ملی، عالیترین نهاد تصمیمگیری در موارد مرتبط با صلح است و باید اعضای این شورا، افزون بر رهبران سیاسی، اعضای متکثر اجتماعی، از جمله زنان، قربانیان جنگ، جوانان، جامعهی مدنی و رهبران اقلیتهای مذهبی باشند.
پیشنهاد آنها بر چگونگی تشکیلات شورای عالی مصالحهی ملی، اشاره بر همان هراسی دارد که میتوانیم از آن به عنوان «مصادرهی شورای عالی مصالحهی ملی به نفع مجاهدان» یادآور شویم.
با آغاز خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، موجی از فشارها بر سر اتحادیهی اروپا از سوی شهروندان این اتحادیه آغاز خواهد شد؛ فشارهایی که خواهان خروج یکباره با امریکاییها استند و در این صورت، امنیت کشورهای اروپایی ممکن است در خطر بیفتد.
تلاش کشورهای عضو اتحادیه، همچنانی که برای پراهمیت نشاندادن شورای مصالحه است برای جلوگیری از تشکیلات یکجانبهنگر و غیردموکراتیک نیز به شمار میرود.