
نظم در شهرها یکی از مهمترین پدیدههایی است که بدون آن زندگی دشوار میشود. از آنجایی که شهر جای تجمع گستردهی انسانها است، شدیداً نیازمند وجود نظم است.
این پدیده، اما جز با دستان باشندههای شهر آمدنی نیست. همانگونه که شهر محیط مصنوع و مخلوق انسان است، پس تنها با دستان باشندگانش، منظم خواهد شد. در شهرهایی که بیشتر از حد گنجایش، نفوس دارد، از همه بیشتر نیازمند نظم است. در واقع همین نظم است که نظافت شهری را نیز تنظیم میکند. با این حساب، شهر کابل با داشتن نفوس زیاد، نظم خوبی ندارد.
از کنار پیادهرو رد میشدم که متوجه شدم، شخصی تکهی نانی را که داشت از آن میخورد، در گوشهی گلدان لب سرک گذاشته و خودش بدون هیچ اعتنایی راهش را گرفت و رفت.
چند روز بعد اول صبح، زمانی که از پلسوخته میگذشتم، متوجه شدم که دستفروشان جای بساطشان را جاروب میزنند. آنها، زبالههای دوروبرشان را یا طرف همسایه و یا در گوشهی سرک میروباندند. با دیدن آنها بهیاد زندگی در خوابگاه دانشگاه کابل افتادم. آنجا عدهای را میشناختم که با ظاهر کاملاً آراسته به صنف میرفتند؛ اما اگر چشمم به زیر تختهایشان میافتاد، انواع و اقسام زباله را آنجا میدیدم.
اگر نیم ساعتی در شهر پیادهروی کنیم، متوجه میشویم که نظافت شهر در وضعیت بدی قرار دارد. واقعیت این است که در بهمیان آمدن چنین وضعیتی، مراجع مسئول و تمام باشندگان کابل مقصر است. ما در بهترین وضعیت، میخواهیم زبالهها را پنهان کنیم. باید متوجه این باریکی باشیم که میان پاک کردن تا پنهان کردن تفاوت است.
زمینهای سفید در شهر کابل، اگر با چهاردیواری بلند احاطه نباشد، مرکز تجمع زباله میشود. در واقع هر باشندهی شهر میداند که زمین متعلق به صاحبش است، با آنهم اهمیتی ندارد؛ باشندهها فقط میخواهند، مکانی برای انداختن زباله پیدا کنند. مردم تنها میخواهند زبالهها را از خودشان دور کنند، مهم نیست در چه جایی.
انداختن زباله در کنار جاده، در میان جویچهها و یا در حویلی دیگران، راه حل این مشکل نیست. این کار باعث بروز مشکل دیگری میشود و معمولاً چون این مشکل به دست دیگری حل میشود، پس افراد به تکرار چنین اعمالی را انجام میدهند.
اگر ساعتی در کنار جاده نظارهگر همشهریهای خودمان باشیم، زیاد میبینیم که مرد نکتاییدار، تهمانده سیگارش را هرسو که دلش بخواهد میاندازد. از موترها، پلاستیکهای زباله بهبیرون پرت میشود. سخن کوتاه اینکه هر کسی در برهم زدن نظافت شهر سهمی میگیرد.
باید اعتراف کرد که ما شهروندان شهری نامنظم هستم و این بینظمی را هیچکسی بهوجود نیاورده جز خود ما. اگر جوان نکتاییدار تهماندهی سیگارش را در زبالهدانی بیاندازد و هیچکسی زبالهاش را کنار و گوشههای راهروها، جادهها و یا زمینهای خالی نیاندازند، ما شهر پاکی خواهیم داشت.
در این صورت، زبالهها فقط در نقاط مشخص جمعآوری خواهد شد و شهرداری نیز با سهولت بیشتری آن را انتقال خواهد داد. اگر شهروندان با شهرداری همکار نباشند، مشکل همچنان پابرجا خواهد ماند و ممکن است بیشتر نیز شود.
فرهنگ مشترک و توان تفکر شهروندیای سالم، زمینهی احساس تعلق به شهر را را در باشندگان شهری رشد میدهد. اگر ما هنوز شهروندان خوبی برای شهر خود نیستیم، به این معناست که ما قدرت تفکر شهروندی سالم نداریم. ما باشندگان یک شهریم بدون آنکه احساس تعلق سالم به شهر داشته باشیم.
در اندیشهی شهروندان این شهر، ملکیتهای عامه و ملکیتهای دیگری در پایینترین سیستم ارزشدهی باشندگان کابل قرار میگیرد. شعار «شهر ما خانهی ما!» در این شهر فراتر از گوش شهروندان نرفته است. این شهر مصداق واقعی «شهر ما خانهی ما نیست!» است. باشندگان کابل، خانهی خودشان را به میل خود میسازند و در اغلب موارد پاک و منظم نگه میدارند؛ اما تعهدی در مورد شهر بهعنوان مکان عمومی ندارند. این یعنی هنوز توان تفکر شهروندی ما ناقص است.
تفکر مشترک ما هنوز به این باور نرسیده که سالانه قسمت قابل توجه عمر ما در مکانهای عمومی سپری میشود. ما هنوز نمیدانیم که زندگی در هر مکانی ارزش دارد و باید با ماهیت انسانی منظمی سپری شود.
هرگاه تفکر مشترک و سالم در میان باشندههای شهر شکل بگیرد؛ احساس مسئولیت در قبال حفظ نظم شهری، تعهد مشترک و هدف مشترک در قبال شهر شکل خواهد گرفت.
جدا از تمام پیامدهای تعهد، احساس مسئولیت و هدف مشترک؛ در قسمت پاکی شهر کارساز واقع خواهد شد. در این صورت هر فردی بهجای آنکه خود بخشی از به وجودآورندهی مشکل باشد، حلکنندهی آن خواهد بود. تصور کنیم اگر هر کسی در شهر کابل احساس مسئولیت خاصی در رابطه به پاک نگهداشتن شهر داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد.
هرکسی در قبال پاکی شهر احساس تعهد خواهد کرد. ممکن است فرد در محضر هیچکسی تعهد نکرده باشد؛ اما همینکه حس مسئولیت داشته باشد، در واقع به جای تعهد بر اعمال او تأثیر خواهد گذاشت.
نگرش سالم و غالب بر باشندگان شهر، اهداف مشترکی نیز ایجاد خواهد کرد. منظور از هدف مشترک آن است که انسانها برای رسیدن به یک هدف مشترک در کنار هم فعالیت کنند (فرامرز رفیعپور، ۱۳۹۲، ص: ۱۱۲). این هدف مشترک زمانیکه با کنش متقابل افراد همراه باشد، تبدیل به هنجار -رسم اجتماعی- میشود.
کنش متقابل وقتی به وجود میآید که رفتار یا فعالیت یک شخص، فعالیت شخصی دیگری را در پی داشته باشد (همان، ص: ۱۱۲). یعنی در صورتیکه ما شهر را خانهی خود بدانیم، فردی اگر زبالهای را از روی سرک بردارد و میان آشغالدانی بیاندازد، ممکن است دیگرانی که او را میبینند، با تبسم قدردانی کنند. تبسم تنها واکنش دیگران نخواهد بود. بهاحتمال قوی، اشخاص دیگری که عمل شخص را بپسندند، در موقعیت مشابه خودشان نیز چنین کاری را انجام دهند. این رفتار، رفته رفته، به رفتاری تبدیل میشود که از سوی همه قدردانی خواهد شد.
اگر وزارت محترم اطلاعات و فرهنگ در هماهنگی با شهرداری کابل بتواند چنین جو اجتماعی را ایجاد کند، در آنصورت هرکسی همکار نیروی تنظیف شهرداری خواهد بود و مراعات نمودن نظافت شهری بههدف و ارزش مشترک باشندگان این شهر تبدیل خواهد شد. در امور اجتماعی، هرگاه پدیدهای به ارزش تبدیل شود، ضد آن پدیده بهصورت خودکار عمل منفی پنداشته میشود؛ یعنی هرگاه نظافت شهری برای شهروندان ارزش باشد، کسی که نسوارش را روی جاده میاندازد، ممکن است با نگاه تمسخرآمیز افراد اطرافش نیز کنترل شود.
واقعیت این است که دولت با هیچ نیرویی نمیتواند برای کنترل هر فرد یک پولیس و یک مامور شهرداری برای حفظ نظافت شهری بگمارد. تا زمانی که باشندگان شهر همکار پولیس و شهرداری نباشد، نه نظم در شهر حاکم میشود و نه شهر پاک خواهم داشت.
وضعیت اکنون شهر، تأسفآور است. افراد و اشخاصی که نظافت شهری را رعایت نمیکنند با واکنش منفی دیگران روبهرو نمیشوند؛ مگر در موارد معدودی. نگرش غالب بر شهروندان، حل مشکل و پاک نگهداشتن شهر نیست؛ بلکه پنهان کردن آن است. به همین دلیل، محیطی که مربوط به همه میشود، آلوده است. تنها نیروی فعال، کارمندان تنظیف شهرداری است که آنهم به سبب سطحی نگری شهرداری کابل توجه چندانی به ابعاد فرهنگی و اجتماعی مسئله نمیشود.
ظاهراً شهرداری هیچ برنامهای برای ایجاد ارتباط سالم میان کارمندان تنظیف شهرداری با شهروندان ندارد. حتا گاهی دیده میشود که نارنجی پوشان، نزدیک نانواییها به گدایی مینشینند.
کنش سالمی که فعالیت سازندهی شهروندان را در پی داشته باشد، شکل نگرفته است. با تأسف که عوامل گوناگونی، جایگاه نارنجی پوشان را بهعنوان پاککار نزد باشندگان کابل پایین آورده است. این مسئله باعث شده است، بسیاریها جایگاه آنها را در حد صفاکاری که مجبور است، زباله جمع کند، در نظر میگیرند.
بهشهروندان آگاه و شهرداری کابل باید یادآور شد که اگر به وضعیت توجه صورت نگیرد، در آینده این احتمال نیز وجود دارد که نگرش غالب از پنهان زباله به دفع صرف آن از ملکیت خود، تغییر یابد. اگر چنین شود، کابل در وضعیت خیلی بدتر از اکنون قرار خواهد گرفت.