نویسندگان: بهار مهر
بخش دوم
این نوشته بر محور ضربههای جبران ناپذیر، روندهای دوری، حلقههای بستهی منتهی به خشونت و فعالیتهای تخریبی خودتکرار طالبان به پیکر افغانستان، دولت و مردم آن میپردازد و استدلال آن این است که بنا به آنچه که طالبان انجام دادهاند، در گفتوگوهای بینالافغانی از امتیازهای آنها کاسته شود و در بخش نخست به تخریب زیربناهای اقتصادی و تخریب آثار باستانی و آبدات تاریخی افغانستان توسط طالبان پرداختیم. بحث را با دیگر ضررهای جبران ناپذیر طالبان به افغانستان ادامه میدهیم.
بسترسازی طالبان برای تروریزم بینالمللی در افغانستان. طالبان نه فقط به القاعده در افغانستان پناه دادند و باعث شکل گرفتن حوادث ۱۱ سپتمبر شدند؛ بلکه زمینهساز حضور و فعالیت گروههای تروریستی زیادی در افغانستان شدهاند. این امر که طالبان بستری را برای تروریزم و خشونت در افغانستان مساعد کردهاند، بارها مقامهای افغان به خصوص رییسجمهور محمداشرف غنی تأیید کرده است. امروز ۲۱ گروه تروریستی فعال در افغانستان در کنار طالبان حضور دارند: «تحریک طالبان افغانستان»، «شبکهی حقانی»، «جماعت الدعوه»، «داعش»، «القاعده»، «شبکهی القاعده جنوب شرق آسیا»، «حزبالمجاهدین»، «گروه طالبان به رهبری ملا نذیر»، «تحریک طالبان پاکستان»، «حرکتالجهاد اسلامی»، «حرکت الجهاد بنگلادیش»، «لشکر جنگوی»، «حرکت المجاهدین»، «جیش محمد»، «لشکر طیبه»، «گروه طارق گیدار»، «جماعت الحرار»، «جندالله»، «جنبش اسلامی ازبکستان»، «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، «اتحاد جهاد اسلامی» و «نیروی قدس»، ۲۱ گروهی هستند که به عنوان گروههای ترویستی در فهرست سیاه امریکا قرار گرفتهاند. براساس گفته ریاستعمومی امنیت ملی افغانستان، ۱۵ گروه از ۲۱ گروه تروریستی، پاکستانی هستند که در خاک افغانستان فعالیت دارند. از ۲۱ گروه تروریستی که در لیست سیاه امریکا قرار دارند، ۱۱ گروه آن به پاکستان تعلق دارند، ۲ گروه به ایران و سه گروه دیگر (القاعده، القاعده جنوب شرق آسیا، داعش) تروریستان جهانیاند که در نقاط مختلف جهان فعالیت دارند.» از مجموع ۲۱ گروه تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان، ۵ گروه آن در سال ۲۰۱۶ در فهرست سیاه قرار گرفته و یک گروه آن در سال ۲۰۱۷ و متباقی ۱۵ گروه دیگر بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۳ میلادی در این فهرست درج شدهاند. حتا در صورتی که گفتوگوهای بینالافغانی همین فردا آغاز و به نتیجهی مطلوب برسد؛ تهدید داعش و بقیه گروههای تروریستی موجود در افغانستان همچنان باقی میماند. این فقط طالبان نیستند که انحصار خشونت، جنگ، ویرانگری و داعیهی جهادی را داشته باشند که با توافق آنان خشونت در افغانستان یکباره متوقف شود، دیگر گروههای موجود تروریستی در افغانستان با شعار و در قالب و شدت متفاوت راه آنان را با آموختهها و تجارب شان از طالبان ادامه خواهند داد. از همه بدتر این که طالبان حتا کنترل نسبی بر نیروهای مزدبگیر خودشان ندارند و شعبهها و دستههای متعددی پس مذاکرات این گروه با ایالات متحدهی امریکا در میان این گروه ایجاد شده است؛ در گفتوگوهای بینالافغانی این موارد باید به صورت جدی طرح و راههای لازم مبارزه و فایق آمدن سنجیده شود.
از زاویهی دیگر که به این مسأله باید دیده شود این است که؛ افغانستان مالکیت فکری، پدرخواندگی، کنترل، پناهدهی، تجهیز، تمویل و آموزشدهی بر هیچ یکی از این گروههای تروریستی را ندارد؛ هیچگاه استفاده از تروریسم و گروههای تروریستی در اهداف، استراتیژی و تاکتیکهای سیاست خارجی افغانستان به گونهی اعلامی و اعمالی وجود نداشته و ندارد؛ این مسأله ما را به یک حقیقت انکار ناپذیر میرساند و آن این که: افغانستان در معرض جنگ نیابتی و جنگ واسطهای کشورهایی قرار دارد که مالکیت فکری، تجهیزاتی، آموزشی و رهبری و سازماندهی گروههای تروریستی را به عهده دارند. بسترسازی طالبان برای تروریزم بینالمللی و منطقهای در افغانستان یکی از استراتیژیکی ترین خدمات آنان به ISI و حکومت ملکی پاکستان و رژیم ولایت فقیه ایران برای تضعیف افغانستان بوده است.
حوادث انتحاری، ترویج، اشاعه و به جا گذاشتن میراث شوم تفکر انتحار توسط طالبان. ما نمیخواهیم وارد مفهوم، چرایی، منشأ، عوامل، دلایل و چگونگی مبحث انتحار شویم. با آن که آن را یک عمل، فکر و تاکتیک تروریستی میدانیم، بنا به ضررهای بزرگ وارد شده بر افغانستان از این مجرا و خطرهای احتمالی آینده، آن را به صورت مجزا، ولی خلاصه که باید در گفتوگوهای بینالافغانی پای امتیازهای منفی طالبان لحاظ شوند، میآوریم. ما به این باوریم که پدیدهی انتحار در افغانستان یک محصول فکری طراحی شده در اتاقهای فکری آی اس آی و نظامیان پاکستانی از بسترهای اسلامی است که توسط علمای مسلمان سنیمذهب پاکستانی پالایش شده و بعد از آموزش و آمادهسازی انتحاریها در مراکز نظامی و آموزشی گروههای تروریستی در خاک پاکستان، بیشتر توسط طالبان در افغانستان اجرا و تبلیغ شده است. به این که انتحار دستور دین اسلام است یا نیست، یا حتا این که دستورهای جهادی و استشهادی دین اسلام مورد سوء استفاده سیاسی قرار گرفته، چیزی نمیتوانیم بگوییم. کاری به این که انتحار آیا فقط مختص مسلمانان است یا خیر هم نداریم. دربارهی این که تاریخ و تاریخچهی آن به کی و به کجا میرسد که به هیچ وجه نمیتوانیم بپردازیم. در مورد این که انواع و شیوههای آن چیست و چه میشود که یک فرد انتحاری میشود با آن که مهم است، نمیتوانیم بحث کنیم، فقط باید آگاه باشیم که این میراث شوم طالبان نیاز جدی به واکاوی دارد و بحث در مورد سوالهای فوق را میگذاریم به آگاهان حوزهی دین، تاریخ، فرهنگ و نظامی و اذعان میکنیم که روشهای معمول مبارزه با تروریزم در امر مبارزه با انتحار و تفکر انتحار، کارایی چندانی ندارند و باید با آن به شیوهی مناسب خودش پاسخ گفته شود؛ اما بسیار واضح و روشن است که طالبان تفکر انتحاری را با عمل انتحار و تبلیغ در چوکات تبلیغات دینیشان به خیلی از مولویهای سنی مذهب و ملاهای شیعه مذهب افغانستان تلقین کردند، توسط طالبان و مولویهای طرفدار آنان این تفکر در جامعهی افغانستان ترویج و اشاعه شد و به حیث یک تاکتیک خطرناک تروریستی توسط طالبان به میراث گذاشته شده است. خطر، اثرات و ماندگاری تفکر انتحار در تعامل با تاکتیک جنگی ترور بسیار زیاد شده است.
حملات انتحاری انجام شده توسط طالبان قربانیهای بسیار زیادی از مردم افغانستان خصوصاً افراد ملکی گرفته و ضربههای جبران ناپذیری که بر افغانستان از این مجرا وارد شده، در کنار ضایعههای بزرگ انسانی، معلولان، یتیمها و بیوههای این حوادث، ترومای حوادث انتحاری طالبان و بقیه گروههای تروریستی در افغانستان حداقل برای یک نسل از مردم افغانستان اعم از زن و مرد، حتا اگر دیگر هیچ حادثهی انتحاریِ در افغانستان صورت نگیرد، برای دهها سال ماندگار است؛ اما فکر این که با توافق طالبان بعد از گفتوگوهای بینالافغانی تفکر انتحار میخشکد و دیگر در افغانستان انتحاری نمیشود، عاقلانه به نظر نمی رسد؛ اگر شما آنقدر ساده لوح باشید که چنین فکری را بپذیرید به باور ما نیاز شدید به بازبینی افکار تان و مراجعه به یک روانکاو دارید که بررسی کند که آیا از نظر سلامت عقلی و فکری در جایگاه درستی قرار دارید یا خیر؟ در میز گفتوگوهای بینالافغانی حداقل هزینهی این میراث طالبان برای بقیه گروههای تروریستی در جنگ نیابتی و واسطهای افغانستان باید محاسبه شده و از امتیازهای آنها بکاهد.
این نوشته همچنان ادامه دارد؛ در بخش بعدی به لوث آلوده شدن امر دینی جهاد توسط طالبان، ترورهای طالبان و تعمیق این تفکر در افغانستان، بمبگذاری و تعبیه ماینها و مواد منفجره توسط طالبان در خاک افغانستان در سلسلهی همین مبحث که تاکتیکهای جنگی طالبان بودهاند میپردازیم.
ادامه دارد