گروه طالبان پس از اینکه با امریکا توافقنامه صلح را در دوحه امضا کرد، به گونهای توانست برای خود هویت و نامونشانی دستوپا کند که پسازآن بهسان یک گروه سیاسی وارد عرصه شده و در امور کشور تأثیر بگذارد. اگر به بازیهای سیاسی این گروه در درازای یک سال گذشته توجه کنیم، بهراحتی میتوان دریافت که قابلیت و توانایی این بازیها به شکل بسیار مستقیمی متأثر از توافقنامه صلح میان آنان و امریکاییها است.
زمانی که حکومت افغانستان برای اعمال فشار بر طالبان میخواهد طرف دولتهایی را بگیرد که اکنون از طالبان حمایت میکنند؛ دلیلی جز اینکه روابط طالبان را تخریب کند، ندارد. باید توجه داشت که این روابط بهآسانی بهوجود نیامده و پیوند عمیقی با سیاسیسازی طالبان دارد.
سفرهای هیئتهای طالبان به ایران، روسیه و ترکمنستان نشان میدهد که همزمان با تلاشهای مقامهای حکومتی افغانستان، زمینهی برابر و حتا بیشتر، برای طالبان نیز وجود دارد که مانند یک حکومت مقتدر، بتواند روابط سیاسی بین خود و دیگر کشورها را احیا کند.
تمامی چالشهایی که امروز بر سر راه صلح وجود دارد، بهخاطر قابلیتهای سیاسی طالبان است که آن را مدیون توافقنامهشان با امریکا هستند؛ بنابراین سخن گفتن از سیاسیسازی طالبان و بیان اینکه اگر طالبان میخواهند در امور کشوری تأثیرگذار باشند باید سیاسی شوند، سخنی دور از واقعیتهایی است که در طول یک سال شاهد آن بودهایم.
این سخنان آنهم از سوی عضو هیئت گفتوگوکننده کشور، به اثبات میرساند؛ آنهایی که در دوحه نشستهاند تا طالبان برگردند و گفتوگوها را از سر بگیرند، دور از واقعیتهای افغانستان بوده، توانایی تحلیل و موشکافی درستی از اوضاع ندارند.
دیروز در یک برنامه که از سوی وزارت دولت در امور صلح برگزار شده بود، آقای رسول طالب، عضو هیئت گفتوگوکنندهی دولت افغانستان، گفت؛ گروه طالبان باید از یک گروه ایدیولوژیک نظامی، به یک گروه سیاسی تبدیل شود تا در نظام و حکومت آیندهی افغانستان نقش داشته باشد.
سیاسی شدن گروه طالبان تا اینجای کار بسیار زیانآور تمام شده و اگر رویکرد سیاستمداران و حکومت افغانستان نیز این برنامه را تقویت کند، بهزودی گواه قدرت موازی آنان، هم در بخش نظامی و هم دیپلوماتیک خواهیم بود.
آیندهی طالبانِ سیاسی را میتوان چیزی شبیه به دورهی جنگ حکومت پیشین با مجاهدین دانست؛ گروهی که از سوی بسیاری از کشورهای جهان، هم در تجهیزات نظامی حمایت میشد و هم در بخش روابط سیاسی. چالشی که برای حکومت گذشته بهوجود آمده بود همین بود؛ زیرا آن حکومت نمیتوانست با یک گروه سیاسی طوری رفتار کند که قوانین بینالمللی آن را انکار میکرد.
دلیل اینکه بحث صلح و برگزاری انتخابات با اشتراک اعضای مجاهدین مطرح شده بود نیز سیاسیسازی این گروه بود؛ اما چون مرحله سیاسی و داشتن پشتیان سیاسی از سوی کشورهای جهان، بهمعنای قدرت موازی در برابر هر حکومتی است، آنان از اجرایی کردن چنین طرحی سر باز زدند.
حکومت افغانستان و اعضای هیئت گفتوگوکننده آن نباید، سعی کنند برنامه سیاسیسازی طالبان را تقویت کنند؛ زیرا این کنش، بیکموکاست بر ضد تمامی ارزشهای دموکراتیک مردم افغانستان است. سیاسی شدن این گروه، در نخستین گام آنها را از جنایتهای مرتکب شدهشان تبرئه کرده و مانع به کیفر رسیدن رهبران و اعضای آنها میشود.
از سوی دیگر، سیاسی شدن گروه طالبان، تا کنون نیز توانسته چهرهی خشن اعضای آن را پاک کرده و از آنان گروه برحقی بسازد که گویا پیش از هرگونه بازخواست و کیفری، سازش با آنان اولویت دارد. در حالی که نزد مردم واقعی افغانستان؛ آنانی که نفعی از گفتوگوهای مربوط به آن نمیبرند، تنها چیزی که اهمیت دارد؛ برپایی عدالت و به سزا رسیدن جنایتکاران طالب است.
حکومت نباید با دامن زدن به این بحث، برای تبرئهشدن طالبان از اعمال تروریستیشان کمک کرده و قربانیان ما را نادیده بگیرد. در صورت چنین کوششی، هویت مردمیِ ناقصی که تا حال باقی مانده نیز از بین خواهد رفت و مردم افغانستان هرگز این نقش ضد مردمی را فراموش نخواهند کرد.