فصل انحراف اشرفغنی از موقعیت ریاستجمهوری و تنزل او به موقعیتی که مغایر با واقعیت او در این مقام بود، در جریان کنفرانس لندن بار داد. او با سخنان و مواضع غیردموکراتیک و غیرمدنی خود در جریان تصدی حکومت وحدت ملی و مخصوصا در برابر مطالبات جنبش روشنایی، میدان را درهمریخته و آشغالی ساخته بود. در اثر آشفتگیهایی که انحراف او خلق کرد، جنگ و دعوا جای منطق و استدلال و سنجش را گرفت. فضا پر شد از شعار و سخنان و مواضعی که با آتش احساسات و عواطف مملو از ترس و نفرت مشتعل بود.
شامگاه یکشنبه، (۱۹ ثور)، اشرفغنی در تلاشی برای تلطیف فضا در آستانهی برگزاری کنفرانس لندن، بیانیهی بلندی را از طریق تلویزیون ملی ایراد کرد. وی در این بیانیه که محتوای آن را به دقت تنظیم کرده و در انتخاب کلمات و جملات آن احتیاط و مراقبت زیادی به خرج داده بود، مسائل گوناگونی را مطرح کرد که مشتمل بود بر تسلیت به خاطر یک حادثهی ترافیکی در مسیر غزنی–کابل، ادامهی جنگ و ناامنی که در اثر آنها «مردم ملکی و سربازان وطندوست مان برای دفاع از خاک و ارزشهای قانون اساسی ما، روزانه قربانی میدهند» و خوشحالی از اینکه «این ملت سربلند در متن این حوادث دردناک، شور و توجه خود را به پرداختن به مسائل مهم ملی مخصوصا انکشاف و توسعهی اقتصادی و زیربنایی کشور حفظ کرده اند.» وی با یادآوری اقداماتش برای رسیدگی به درخواست جنبش روشنایی گفت که:«به عنوان یک ملت و دولت، ما نیاز داریم تا در آستانهی دو کنفراس مهم حمایت از افغانستان که از طرف شرکای بینالمللی مان امسال در وارسا و در بروکسل برگزار میگردد، به متحدین بینالمللی خود نشان دهیم که ما قادر به تصمیمگیری در خصوص پروژههای ملی استیم و این که در صورت تفاوت دیدگاهها میتوانیم از طریق بحث و مشوره به اجماع لازم نایل آییم. این شیوه، یگانه راه موفقیت ملت ما برای انکشاف متوازن و تداوم حمایت شرکای بینالمللی ما خواهد بود.»
وی در اخیر بیانیهی خود از توظیف کمیسیونی یاد کرد که:«اعضای آن در مشوره با نمایندگان مردم و فعالان سیاسی و مدنی و تخصصی تعیین شوند تا با مرور و بررسی همهی اسناد، اوراق و اقدامات مربوط به این پروژهی ملی، دیدگاه کامل و منسجمی را که هم بُعد اقتصادی و هم تأثیرات اجتماعی آن را به بررسی گرفته باشد و دیدگاههای رو به آینده داشته باشد، به من و حکومت ارائه کنند تا در روشنی آن، تصامیم در آینده اتخاذ شود.»
اما روشن بود که این بیانیه، در اوج هیجانی که پس از یازدهم ثور و فیصلهی کابینه برای تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلوولت ایجاد شده بود، هیچ اثر مثبتی که به نفع اشرفغنی تمام شود، به همراه نداشت. یک روز بعد از ایراد این بیانیه، در روز شنبه، بیستم ثور، گردهمآیی بزرگ مردمی در مصلای شهید مزاری برگزار شد و شعارها و هیجانات ناشی از سخنان تند و داغ، اشرفغنی را بیشتر از پیش در معرض فشار قرار داد. بهزاد از اولین کسانی بود که در یک پیام ویدیویی از طریق صفحهی فیسبوکش، کمیسیون مورد اشارهی اشرفغنی را «حربهی ارگ برای خاموش کردن مردم عدالتخواه» دانست و تأکید کرد که «فریب دسیسههای ارگ را نخواهیم خورد.»
شورای عالی مردمی نیز در اعلامیهی شماره پنجم خود طرح تشکیل کمیسیون را «توطئهای دیگر» عنوان کرد که «به منظور فرسایشی ساختن قضیه و در امتداد منطق «تفرقه بینداز و حکومت کن» طرح شده است.» در پایان این اعلامیه آمده بود که:«رییسجمهور همچنان در بیانیهاش گفته است که ما باید در آستانهی کنفرانسهای ورسا و بروکسل به دنیا نشان دهیم که ما به حیث یک ملت و دولت، متحد استیم و در مورد پروژههای ملی توان تصمیمگیری داریم. شورای عالی مردمی و جنبش روشنایی اما عزم دارد که بیش از این نباید با مسائل ملی ظاهرسازی کرد و تصویرهای نادرست به جهان ارائه نمود؛ چه این که دوام چنین وضعیتی بر پیچیدگی مسائل میافزاید. جنبش روشنایی مصمم است که در نشست لندن و کنفرانسهای ورسا و بروکسل با تجمع در این کشورها، تصویر واقعی دولت افغانستان را به دنیا نشان دهد.»
در روزهای بعدی، وقتی احمد بهزاد خطاب به مهاجران افغانستان در کشورهای اروپایی اعلام کرد که «کنفرانس لندن را به عرصهی محاکمهی سران ارگ و سپیدار تبدیل کنید»، صدها نفر از کشورهای مختلف اروپایی و نقاط مختلف انگلیس به لندن ریختند و یکی از غیرمنتظرهترین و بزرگترین راهپیماییهای افغانها در اروپا را به راه انداختند.
اشرفغنی توپِ بازی را پیش پای «همه» انداخته بود؛ به این ترتیب، میدان برای اشتراک «همه» باز شده و زبان «همه» برای سخن گفتن و قضاوت کردن به حرکت افتاده بود. دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس، اولین حمله بر حیثیت سیاسی اشرفغنی را قبل از ورود او به لندن انجام داد. بی بی سی در گزارشی نوشت:
«دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در گفتوگویی با ملکهی این کشور، افغانستان و نیجریه را دو کشور «به طرز شگفتانگیزی فاسد» توصیف کرده است. آقای کامرون این اظهارات را در جریان صحبت در مورد نشست قریبالوقوع سران برای مبارزه با فساد در لندن ابراز کرده است.
سفارت افغانستان در لندن با صدور بیانیهای به پیشرفتهای دولت افغانستان در مبارزه با فساد اشاره کرده و اظهارات آقای کامرون را بیانصافی توصیف کرده است. رییسجمهور نیجریه که با وعدهی مبارزه با فساد به قدرت رسید هم گفته است که از این سخنان آقای کامرون شگفتزده شده است.
آقای کامرون در صحبت با ملکه الیزابت دوم گفته: «شماری از رهبران بعضی از کشورها که به طرز شگفتانگیزی فاسد استند به بریتانیا خواهند آمد. نیجریه و افغانستان، احتمالا فاسدترین کشورهای روی زمین استند.»
در جریان گفتوگوی آقای کامرون و ملکهی بریتانیا، جاستین ولبی، اسقف اعظم کلیسای انگلیکن هم حضور دارد و پس از اظهارات آقای کامرون میگوید: «اما این رییسجمهوری فاسد نیست. او بسیار تلاش میکند.» در این میان جان برکو، رییس مجلس عوام بریتانیا که او هم حاضر است به شوخی میگوید: «هزینهی سفر شان را لابد خود شان میپردازند.»
آقای کامرون در ادامهی گفتوگو نظر اسقف ولبی را تأیید میکند و میگوید که رییسجمهور نیجریه شخصا فاسد نیست و برای مقابله با فساد تلاش میکند. این گفتوگوها در کاخ باکینگهام و در مجلسی به مناسبت نودمین سالگرد تولد ملکه انجام گرفته است.»
اشرفغنی در هنگام ورود و خروج از هوتلی که در آن اقامت داشت، با وضعیت رقتانگیزی مواجه شد. او مانند یک شخص فراری از یک سمت به سمت دیگر هوتل تقلا داشت تا برای خود راه مصؤونی پیدا کند. در حاشیهی کنفرانس لندن، اشرفغنی در نشستی که انستیتیوت روزی در لنگستر برگزار کرده بود، با اعتراض احد بهادری، جعفر عطایی، بلال نوروزی، راحله محبی و عصمت امین مواجه شد که برای او مانند یک سیلی دردآور بود.
احد بهادری، پس از آن که تالار را ترک کرد، در صفحهاش نوشت: «لحظهاى پيش از جلسهى سخنرانى اشرفغنى بيرونم كردند. اشرفغنى وقتى شروع به صحبت كرد، اداى احترام به سربازان كشته شدهى بريتانيا در جنگ افغانستان كرد و زمانى كه شروع كرد در بارهى افغانستان حرف بزند در سه مترىاش در برابرش ايستاد شدم و گفتم: «دروغ مىگويى آقاى ریيسجمهور! به من دروغ گفتى كه يكى از كمپاينرهاى انتخابات رياستجمهوريت بودم و روى مانيفست انتخاباتى رياستجمهورىات، حرف به حرف و خط به خط كار كردهام. به مردم افغانستان دروغ گفتى و حالا به جهانيان دروغ مىگويى»!
باديگاردهاى اشرفغنى آمدند تا بيرونم كنند؛ اما اشرفغنى گفت بگذاريد حرف بزند! گفتم؛ باز هم دروغ مىگويى آقاى رییسجمهور! اينجا مىگذارى حرف بزنم؛ اما به افغانستان كه برگشتى، حتا در اتاق كابينهات به اعضاى كابينهات اجازهى حرف زدن نمىدهى! چيغ مىكشى و با مشت بر روى ميز مىكوبى!
ولى در راه فرياد زدم: توتاپ از باميان خواهد گذشت. اين بار محافظین غنى بيرونم كردند؛ ولى در راه فرياد مىزدم: توتاپ از باميان خواهد گذشت!
گفتوگوى متقابل من و باديگارد اشرفغنى در بيرون تالار هم قصهای دارد كه بعدا خواهم نوشت. پوليس لندن جريان را پرسيد و با بيان اين كه آزادى بيان يك اصل در اين كشور است، گفت: چون مجلس را اخلال كردى نمیتوانيم تو را اجازه دهيم برگردى به مجلس و هر جا كه مىخواهى مىتوانى بروى، گفتم من هم نمىخواهم قيافهی بزرگترين دروغگوى دنيا را ببينم.»
***
احمد بهزاد در پستی که روی صفحهاش گذاشت، احد بهادری و جعفر عطایی را «یار دبستانی» خود قلمداد کرد. این سه نفر، در جریان جنبش روشنایی داعیهی مشترکی را دنبال میکردند. اگر از یک سو جنبش روشنایی توانسته بود این سه چهره را کنار هم به حمایت از داعیهای بسیج کند که احمد بهزاد در محور آن قرار داشت، از سویی دیگر، این اشرفغنی بود که کفارهی سیاستها و اقدامات «منحرفانه» ی خود را پرداخت میکرد. جعفر عطایی اندکی پس از این حادثه به یکی از مخالفان سرسخت احمد بهزاد تبدیل شد که او را با زبانی تند مورد حمله قرار میداد. احد بهادری نیز در ادامهی راه با احمد بهزاد قطع علاقه کرد. به همینگونه، بلال نوروزی و راحله محبی و عصمت امین نیز به تدریج راه خود را از احمد بهزاد جدا کردند؛ اما همهی آنها در آستانهی کنفرانس لندن اشرفغنی را در یک اقدام مشترک از آدرس جنبش روشنایی به «محاکمهی جهانی» کشیدند.
همهی این حوادث که کام اشرفغنی را تلخ کرد و حیثیتش را به حراج گذاشت، به سیاستها و اقدامات خود او برگشت میکند. او ضرورت نداشت از زبان دیوید کامرون با آن الفاظ درشت و ناخوشایند توصیف شود یا توسط هموطنان خود در شهر لندن از یک کوچه به کوچهای دیگر فرار کند. او نیاز نداشت که در تالار روزی بیآبرو شود و کام خشکشدهاش را با آب تر کند؛ اما از آن جایی که هر سخن و موضع توابع و توالی خاص خود را دارد، اشرفغنی نیز پیامدها و اثرات سخن و موضع خود را تحویل میگرفت. او راهی را که با فکر و عملکردهای خود باز کرده بود، باید تا آخر خط دنبال میکرد و خربوزهای را که خورده بود، پای لرزش مینشست.
اشرفغنی، چون خود را از موقعیت «ریاستجمهوری افغانستان» بیجا کرده بود، همهی مسائل مرتبط با جنبش روشنایی را از عینک معیوبی میدید که در ذهن او با «خواست هزاره» یا «طرح و کار خلیلی و محقق و بهزاد» رنگ میگرفت. او جنبش روشنایی را یک جنبش مدنی تأویل نکرد و خود را «رییس جمهوری» که با تمام شهروندان کشور از یک موضع قانونمند مرتبط میشد، در نظر نگرفت.
انحراف اشرفغنی از موقعیت مدنی و دموکراتیک او واکنشی را برانگیخت که ناشی از یک برداشت و قضاوتی کلیگرایانه بود. او در نگاه فعالان جنبش روشنایی سر تا پا شر دیده میشد. این فعالان همهی حرف او را پشتونی میدیدند و از همین دید قضاوت میکردند. این قطعیگرایی یا ارجاع همه چیز به «ذات اشرفغنی» ناشی از انحراف اشرفغنی از موقعیت او بود. او میتوانست میدان سیاست خود را میدانی مدنی و دموکراتیک انتخاب کند. در واقع او در همین میدان بود. او میتوانست در این میدان پلورالیسم و منطق و خرد و سنجش را به گونهای رعایت کند که همه تصامیم و اقدامات او را با تجزیه و تحلیل منطقی قضاوت کنند.
در اعلامیههای شورای عالی مردمی پیهم یک تعبیر تکرار میشد و آن این که «اشرفغنی نشان داد که …». من نیز در نوشتههایی که داشتم، این تعبیر را به کار میبردم و میگفتم «اشرفغنی نشان داد که …» این تعبیرات به معنای آن بود که او میتوانست چیز دیگری را «نشان دهد» تا درک متفاوتی از او پدید آید و رفتار متفاوتی در برابر او بروز کند.
اشرفغنی، پس از کنفرانس لندن و بلافاصله پس از برگشت از این سفر تلخ، روی غلتکی قرار گرفت که تا آخر نتوانست خود را از آن نجات دهد؛ همچنان که برای دیگران نیز مجال این را از بین برد که بتوانند در خط متفاوتی عمل کنند.