ذرهبین، جایی برای طنزنویسی نیست؛ اما واکنشها، جلسهها و گفتوگوهای مسؤولان کمیسیون انتخابات افغانستان با نامزدان دائما معترض و همه برنده، کمتر از یک طنز سیاسی نیست. روزگاری تصور میشد که سرنوشت ۳۲ میلیون آدم در دست «حوا» است؛ اما حالا مشخص شده است که خود ایشان هم نقش واضحی در تعیین سرنوشت انتخابات و رهایی مردم از این دردسر مزمن ندارند.
مشکل آن است که گرایشهای قومی و تباری را نمیتوان در برگزاری انتخابات، انتخاب رییس، کمیشنران و اعضای کمیسیون انتخابات نادیده گرفت؛ یعنی از همان ابتدا نگاهها نسبت به یک پدیدهی مدرن، سنتی و عقبگرایانه است. ما در تمام انتخاباتهای گذشته نشان دادهایم که از نظر سیاسی، در مرحلهی اجماع و توافق نه که در مقام زورگویی و تحمیل قرار داریم. وقتی فضا و نگاه چنین است، انتخابات نیز به ابزار تحمیل و پیروزی با هر وسیلهای بدل خواهد شد. در ابتدای انتخابات، راحتی و آرامش خاطر مسؤولان برگزارکنندهی آن برای اعلام نتیجه در روز مقرر، برای مردم ناراحتکننده بود؛ اما با گذشت زمان مشخص شد که ما برگزاری انتخابات را نه برای انتخاب شدن و انتخاب کردن، بل آن را به ابزاری برای غلبه بدل میکنیم. مکانیزم انتقال قدرت برای ما و حتا کسانی که نامزد اند، ورقههای رأیی نیست که درون صندوقها استند، سلیقههای شخصی، گرایشهای قومی و تباری مان است. باور داریم که از این نوع گرایشها زودتر و بهتر به نتیجه میرسیم، تا شمردن برگههای رأی.
انتخابات برای ما حتا یک رسم و رواج هم نیست که حداقل میتوانستیم با سنت و باورهای قدیمی، برایش راه حل و مکانیزم میسنجیدیم؛ پدیدهی نوی است که ما از آن وسیلهای برای برنده شدن میسازیم. برای همین، قانون، مقررات و سر موعد برگزارکردن انتخابات و در زمان مناسب نتایج آن را اعلام کردن، برای مان مهم نیست. هر وقت دل مان شد، برگزارش میکنیم و هر زمانی که خواستیم، نتیجهاش را اعلام میکنیم. چنین است که دیگر جایی برای نگرانی و دلواپسی باقی نمیماند. با طیب خاطر، کار میکنیم، مهم نیست که روش برگزاری، سازوکار شمارش آرا و نهایت ماجرا به کجا ختم میشود. مهم آن است که زمینه را برای آنچه میخواهیم و دوست داریم، به صورت درست آماده کرده باشیم.
برای ما دیگر اهمیت ندارد که سرنوشت انتخابات، دموکراسی، باورهای مردم نسبت به انتخابات چه خواهد شد. امروز دیگر هیچ کسی به شفافیت و پاکی انتخابات باور ندارد و نتیجهی انتخابات، تنها برای اعلام برنده شدن یکی و یا خلاص شدن از شر این دردسر طنزآلود نیست که فرار از بیباوری و ظلم به دموکراسی نیز است.
اینکه کمیسیون انتخابات، گناه این وضع بد را از نامزدان بداند و نامزدان هم کمیسیون را به هواداری و زمینهسازی برای برنده شدن نامزد دلخواهش متهم کنند، مشکلی از دهنکجی این پروسه را به جمهوریت، دموکراسی و انتخابات حل نمیکند. پروسهای که به سندروم فساد آلوده شده است و دیگر انتظار کار شفاف و مشروع از آن بیفایده است.
جلسههای هماندیشی و یا شنیدن شکایتها نیز این روزها به فضایی برای خالی کردن عقدهها و اتهامبستنها بدل شده و از آنجا که در این سرزمین، فرهنگ سیاسی برای پذیرفتن نتیجهی انتخابات نیز وجود ندارد، کار هر روز پیچیدهتر از دیروز میشود. رییس کمیسیون انتخابات دیروز اعلام کرد که او مستقل است و اگر مشکلی است، باید از مجرای قانونی بررسی شود. وقتی در انتخابات افغانستان سخن از قانون زده شود، علامتهای سوال زیادی در ذهن هر کسی ایجاد میشود که کدام قانون؟ قانونی که روی آن دوازده هزار نفر معرفی شده از سوی کمیسیون به دادستانی تطبیق میشود، یا قانونی که در برابر زورگوییها و قانونشکنیهای زورگویان ساکت است؟ قانونی که یقهی مسبب تقلب چند رأی را میگیرد یا قانونی که در برابر عربدهکشان و توهینکنندگانِ فراتر از قانون، کاری از پیش نمیبرد؟ دیگر حرف از مشروعیت انتخابات و برندهی آن هم نیست، سخن از آن است که چگونه میتوان از این مهلکهی بد نجات یافت.