قسمت هفتم
در دموکراسی حقوق جمع در مجلس نمایندگان حفاظت میشود. یعنی مردم به طور دستجمعی نمایندهی خویش را انتخاب میكنند و نماینده نیز مكلف است تا از منافع جمعی رأی دهندگان خویش حراست نماید. در عین حال، خطری كه در رعایت منافع جمعی رأی دهندگان اجتنابناپذیر میشود، از بین رفتن حق فرد است. قانون اساسی امریكا قوهی قضائیه را مدافع و حافظ منافع و حقوق فرد عنوان میكند. جالب است بدانیم كه در نظام سیاسی امریكا، با آنكه مجلس نمایندگان از قدرتِ منحصر به فردِ وضع قانون برخوردار است، اما در ردهبندیهای قدرت، قوهی قضائیه بر كنگره اشراف و حاكمیت دارد.
قانون اساسی امریكا خود را ضامن حق فرد میداند. كنگره نیز از مجموع افراد نمایندگی میكند. بنابرین، فرد مقدم بر جمع است. اگر فرد نباشد، جمعی تشكیل نمیگردد. مجلس نمایندگان، ممكن است بر اساس رأی اكثریت، قانونی را به تصویب رساند كه در آن حق افراد خدشهدار گردد؛ برعلاوه، منافع جمعی از همان مقولههایی است كه میتواند مورد سوء استفاده نیز واقع شود. دیكتاتورها و مستبدان نیز اغلباً اعمال خویش را با عنوان كردن منافع جمعی است كه توجیه میكنند. در این حال، قوهی قضائیه است كه باید به داد افراد برسد و دیكتاتوری جمع به زیان فرد را متوقف سازد. قانون بر اساس رأی اكثریت به تصویب میرسد، اما اجرای آن بالای فرد صورت میگیرد. به همین علت، قوهی قضائیه نظارت میكند كه اجرای قانون، انصاف میان افراد را رعایت نماید.
قاضیان در امریكا از قدرت فوقالعادهای برخوردارند و دلیل آن هم این است كه آنها حامی حق افراد اند كه بر اساس قانون اساسی امریكا شالودهی زندگی اجتماعی را تشكیل میدهد. قاضیان فدرال توسط رییس جمهوری و سنا انتخاب میشوند، اما پس از قرار گرفتن بر مسند قضا برای تمام عمر ایفای وظیفه میكنند. وظیفهی اصلی قاضیان حفاظت از قانون اساسی است. تصمیم و فیصلهی قوهی قضائیه، برای همهی مردم واجبالاحترام است. هیچ قدرت و هیچ مرجعی نمیتواند فیصله و تصمیم قاضی را نقض كند، چون اعتقاد بر این است كه فیصله و تصمیم قاضی مبتنی بر قانون اساسی بوده و رد این فیصله و تصمیم در واقع رد قانون اساسی است كه در نظام امریكایی جرمی بالاتر از آن وجود ندارد. تنها راهی كه برای تغییر فیصلهی قاضی وجود دارد، اصلاح نمودن قانون اساسی است كه این كار نیز در نظام امریكایی از دشوارترین كارها به شمار میرود. در طول تاریخ امریكا، قانون اساسی این كشور فقط شاهد ۲۷ اصلاحیه بوده است كه عمدهترین آنها نیز در همان سالهای اول به دست اولین بنیانگذاران امریكا صورت گرفته است.
البته قاضیان نیز همچون رییس جمهوری مكلف به رعایت حدود قانون اند. اگر قاضی مرتكب جنایت و یا جرمی شود كه نقض كنندهی قانون اساسی باشد، مورد استیضاح قرار میگیرد و حتا از وظیفه اش بركنار میگردد. اما این از مواردی است كه در تاریخ امریكا به ندرت اتفاق افتاده است. فیصلههای قاضیان، چون متكی به قانون اساسی پنداشته میشوند، آخرین حرف در جریان دعاوی و منازعات به شمار میروند.
یكی از جالبترین مثالها در فیصله و تصمیم قوهی قضائیهی امریكا در سال ۱۹۸۹ به ملاحظه رسید. در این سال، یكی از شهروندان امریكا بیرق این كشور را به رسم اعتراض و احتجاج در برابر ظلم و بیعدالتیی كه فكر میكرد در حقش انجام شده است، به آتش كشید. این عمل، واكنش سریع و خشماگینی را در سراسر امریكا ایجاد كرد و پولیس فوراً این شخص را به اتهام اهانت به سمبول ملی امریكا دستگیر نمود. فرد مذكور برای دادخواهی به محكمه مراجعه كرد و ادعا نمود كه وی حق داشته نظرش را به هر نحوی كه لازم میدیده، اظهار نماید. وی گفت كه از بیعدالتی در حقش به ستوه آمده و شدیدترین مرحلهی احساساتش را با سوزاندن بیرق نشان داده است.
محكمه در میان بهت و ناباوری عمومی اعلام داشت كه این شخص كار درستی انجام داده و در عمل خویش كاملاً مُحق بوده است. تصمیم محكمه مردم امریكا را به غوغا انداخت. در نظرسنجیی كه صورت گرفت، بیش از ۸۵ درصد مردم گفتند كه بیرق سمبول عزت كشور است و هر كه به این سمبول اهانت كند، باید مجازات شود. استدلال امریكاییان این بود كه ما از مناطق مختلف جهان به این كشور آمده و هر كدام دارای مذهب، زبان، فرهنگ و تفكرات مختلف میباشیم. آنچه ما را با وجود تفاوتهای ما به هم پیوند میدهد، بیرق است. كسی كه به بیرق توهین كند، در واقع به تمام مردم امریكا توهین كرده است.
اما محكمه در برابر مردم استدلال خود را داشت: درست است كه بیرق خیلی مهم است، اما این بیرق، سمبول ارزش مهمتری است كه آن عبارت از آزادی است. سمبول در برابر مفهومی كه از آن نمایندگی میكند هیچ اهمیتی ندارد. محكمه در رد اعتراض مردم گفت: آنچه مردم امریكا را به هم پیوند میدهد، بیرق نیست، بلكه قانون اساسی است. ما همه در برابر قانون اساسی سوگند یاد میكنیم نه در برابر بیرق. قانون اساسی هستهی موجودیت ماست. ما دوست داریم كه در سایهی قانون اساسی از عزت و حقوق خویش برخوردار باشیم. ما هیچ كدام گذشتهی خویش را نفی نمیكنیم، همهی ما به ریشههای نژادی خویش افتخار میكنیم؛ اما در عین حال، فراموش نمیكنیم كه در جامعهی جدید همه امریكایی شمرده میشویم. بر اساس استدلال محكمه، هر فرد امریكایی باید از حق آزادی و حق ابراز عقیدهی خویش بهرهمند باشد و فردی كه بیرق را سوختانده است، نیز از حق خود استفاده كرده و هیچ موجبی برای محكومیت او وجود ندارد.