
این روزها هر سو که بنگری خبر گفتوگوی صلح با طالبان سر زبانها است؛ اما طالبان با نزدیک شدن انتخابات و عید، حملههای پیهم انتحاری شان را بیشتر کرده اند. این که آیا این حملههای دهشتافگنانهی آنان توانسته است مانع زندگی کردن مردم شود، پرسشی که شمس دستفروش در کوتهی سنگی کابل در پاسخ آن میگوید: «اگه از انتحاری بترسیم مرگ ده خانه هم میتانه به سراغ ما بیایه. این انتحاری و انفجار دلیل نمیشه که ما به زندگی خود ادامه نتیم.»
این روزها که چیزی به عید نمانده است، همهی شهروندان چه غریب و چه سرمایهدار برای خرید عیدی از خانههای شان بیرون میشوند و در مغازههای شهر مصروف تهیهی مواد خوراکی و پوشاک برای عید استند. مغازههای لباسفروشی و خواراکهفروشی بیشتر از روزهای عادی شلوغ است و مردم گرم خریداری برای عید استند؛ همین گونه ایستگاههای شهری بیشتر از همیشه شلوغ به نظر میرسد. تراکم نفوس در شهر و بازارها به مراتب بیشتر از روزهای عادی است؛ طوری که معلوم میشود این حملههای پیهم انتحاری و انفجارهایی که از سوی گروههای تروریستی علیه مردم صورت می گیرد؛ نمیتواند انگیزهی زندگی کردن را از مردم بگیرد.
مردم از روزهای عادی شادتر به نظر میرسند و همه در تلاش این استند تا اندازهی توان اقتصادی خود؛ برای عید خریداری کنند. بیشتر نقاط شهر، شلوغتر از روزهای عادی است. هجوم مردم به دکانها و مغازهها چند برابر شده است و همه در تلاش این استند که به بهانهی عید برای شان لباس نو تهیه کنند و همین طور خوراکیهای عیدی شان را؛ اینها نشان میدهد که مردم هنوز به زندگی و به آیندهی شان امیدوار استند.
در میان بازارهای شلوغ عیدی، سری زدم به مارکیت محبزاده در پلسرخ؛ در آن جا چشمم به مغازهی لوازم آرایشیای افتاد که پشت پیشخوانش خانمی نشسته است. مهناز سادات، دختری که میگوید چند سالی میشود این جا لوازم آرایشی میفروشد. مهناز از میزان فروش نسبت به روزهای عادی راضی است و میگوید که مردم برای تهیهی نیازهای عیدی شان به بازار میآیند. مهناز میگوید که جنگ یا طالبان با این حملههای تروریستی شان نمیتوانند مانع دوام زندگی مردم شود؛ اگر طالبان واقعا آتشبس کنند و به صلح برسیم؛ دوست دارم در کشور خودم به فعالیتهایم همچنان ادامه دهم.
در همین پل سرخ وارد یکی از فروشگاهها میشوم. در نگاه نخست چشمم به شیشههای شکسته و جای خالی شیشههای این فروشگاه میافتد که در اثر انفجار «موتربمب»ی که دو کیلومتر دورتر از این جا در نزدیکی حوزهی ششم امنیتی پولیس (چار شنبه ۱۵ اسد) اتفاق افتاده بود؛ خرد و ریز شده است. زمانی که از مغازهدار میپرسم چطور با این وضع امنیتی هنوز مغارهاش را نبسته است، پیش از آن که پاسخم را شنیده باشم، میبینم سه خانم جوان برای خرید عید وارد مغازه میشوند و در ویترینهایی که درون شان انواع شیرینیها و خوراکیهای دیگر چیده شده است؛ بی هیچ نگرانیای دنبال جنس مورد نیاز شان میگردند.
مغازهدار میگوید که نزدیکیهای عید است، مردم برای خرید مواد خوراکی و لوازم خانه میآیند؛ ما هم برای مردم مواد مورد نیاز شان را عرضه میکنیم.
بیشتر فروشندهها در روزهای نزدیک به عید از افزایش فروش شان میگویند و این که مردم بدون توجه به وضعیت امنیتی و تهدیدهای تروریستی به زندگی عادی شان مشغول اند؛ این نشان میدهد که هنوز امید به آینده و شوق به زندگی در رگ رگ مردم شهر جریان دارد و مردم به هر شکلی که شده میخواهند شاد باشند.
سید ولی، مرد سی و چندسالهای است که برای خرید لباس عید به «مبارک-سنتر» در کوتهی سنگی کابل آمده است. او میگوید که طالبان با این حملههای انتحاری و انفجارها نمیتوانند مانع زندگی کردن ما شوند؛ آنها باید بدانند که ما این وطن را دوست داریم و هیچ گاهی آن را برای دشمنان خود رها نمیکنیم.
در نزدیکیهای عید به شمار عرضهکنندگان مواد خوراکی و پوشیدنی در همه نقطههای شهر افزوده میشود. عدهی زیادی از سیمیانفروشها بساط شان را اطراف دریای کابل در پل باغ عمومی پهن کرده اند که دیگر روزها دیده نمیشدند. یکی از آنان میگوید: «ما هر سال در نزدیکیهای عید این کار را میکنیم.» او از فروشی که دارد راضی است.
در نزدیکی این سیمیانفروشیها ردیفی از دستفروشان را دیدم که بساط شان را هموار کرده اند؛ بساطی که در آن هر نوع میوهی خشک داخلی و بیرونی را میشود یافت. یکی از این دستفروشان میگوید: «وقتی یک هفته یا دوهفته به عید میمانه ما به این جا میآییم و برای مردم میوهی خشک میفروشیم.» بیشتر مشتریهای این فروشندگان را شهروندان فقیر تشکلیل میدهد؛ اما به هر حال این به این معنی است که همهی مردم چه از فقیر و سرمایهدار به نحوی از آمدن عید خوشنود به نظر میرسند و تا اندازهی توان اقتصادی شان، از عید تجلیل میکنند. این در حالی است که در روزهای اخیر ما شاهد چندین حملهی انتحاری و انفحارهای مخرب در کابل بوده ایم؛ با این حال مردم به زندگی عادی شان ادامه میدهند. امید شان را نسبت به زندگی از دست نداده اند و میخواهند به بهانههای متفاوت برای خود شان شادی بیافرینند.
حضور مردم در مندوی کابل آن قدر گرم است که به سختی میشود از میان آنان رد شد.غلامحسین، ده سال میشود در مندوی کابل بتفروشی میکند. او از فروش در روزهای نزدیک به عید خوشحال است و میگوید که هرچند و ضعیت امنیتی روی روحیهی مردم تأثیر گذاشته است؛ اما آن قدر قابل حس نیست. غلامحسین، میگوید: اگر مشکل طالبان حل شود، من به ادامهی کارم و بودنم در کشور خوشبین استم.
اینها همه بیانکنندهی این است که شهروندان کشور با وجود مشکل ناامنی و حملههای انتحاری و انفجارهایی که از سوی طالبان و دیگر گروههای تروریستی صورت میگیرد؛ امید شان را از دست نداده و انگیزهی زندگیکردن در مردم هنوز بیش از پیش زنده است. تنها توقع مردم رسیدن به امنیت است و از گروههای تروریستی میخواهند که دست از کشتار افراد ملکی و بیگناه بردارند تا مردم بتوانند به زندگی شان که طبیعیترین حق آنها است، امیدوارانه ادامه بدهند. شهروندان کابل میگویند که اگر بحران طالبان و گروههای تروریستی دیگر حل شود، به زندگی در افغانستان و خدمت به سرزمین شان خوشبین استند.