معامله رأی بزرگان قوم در ستادهای انتخاباتی

بیژن برناویج
معامله رأی بزرگان قوم در ستادهای انتخاباتی

چندی قبل وضعیتی را در کابل-مرکز افغانستان- شاهد بودم که خالی از طنز نبود و نیز اشک انسان را در می‌آورد. بزرگان قومی از ولایات دور دست و ناامن افغانستان برای یک‌جاشدن با ستادهای انتخاباتی وارد کابل شده بودند؛ بیشتر از بیست گروه از اقوام مختلف را مشاهده کردم که هر روز در یک ستاد انتخاباتی را تک تک می‌زدند تا اتحاد و حمایت خودشان را با این ستاد مورد نظر اعلام بدارند؛ فردا هم می‌رفتند به ستاد دیگری. مثلا وقتی یک بزرگ قوم از ولایت بادغیس، به ستاد داکترعبدلله عبدالله می‌رفت و با وی وارد تعامل می‌شد و امتیاز می‌خواست، فردای آن روز به ستاد اشرف غنی سر می‌زد و پیشنهادهای آنان را گوش می‌داد. همچنان بازار مسافرخانه‌های کابل گرم بود و مملو از بزرگان قوم.

با در نظرداشت چنین وضعیتی، به دو نتیجه می‌رسیم؛ اول این که مردم باور به وعده و وعید نامزدان انتخاباتی ندارند؛ اگر شامل ستاد انتخاباتی مشخص نشوند، رأی شان هدر خواهد رفت؛ زیرا توقع خدمت از هیچ کدام این نامزدان را ندارند و نخواهند داشت. در ضمن نماینده‌ی خاص برای قوم خود در محل خود می‌خواهند و  می‌خواهند از حاشیه به متن بیایند. هنگامی که من علت برخورد دوگانه‌ی شان را پرسیدم، می‌گفتند که ما در انتخابات گذشته به نامزد مورد نظر رأی دادیم؛ القصه هیچ کاری برای روستای ما نکرد و جوانان ما همچنان با داشتن سند لیسانس بیکار اند و مردم ما در فقر و بیچارگی به سر می‌برند؛ اگر در مقابل رأی یک مقدار کمک نقدی برای ما بدهند نیز غنیمت است؛ زیرا مردم ما به اندک‌ترین تفقد نیازمند اند. هدف از تفقد چنان که من دانستم باز کردن ستاد در محل مورد نظر و پختن دیگ‌های پلو برای مردم محل بود و نیز چشم‌داشت  به کمک‌های مالی یک رأی، حدود یک‌هزار افغانی توقع داشتند.

دوم این که هدف گشت‌وگذار بزرگان قومی، ستاد به ستاد، به اصطلاح مردم سره ناسره کردن است. آنان نزد نامزدان انتخاباتی می‌روند و ملاحظه می‌کنند که کدام نامزد به اصطلاح لب و جپ شان را می‌گیرد و پولی در جیب و چپنی در شانه‌ی شان می‌ندازد. آیا ستادی برای شان تخصیصی مشخص می‌سازد؟ این بزرگان قومی نیز حرف و حدیث حیاتی برای نامزدان دارند. هر کدام از یک‌هزار رأی تا ده هزار رأی وعده می‌دهند که برای نامزدان انتخابات ریاست‌جمهوری خیلی وسوسه‌کننده است.

در هر دو صورت ما نمی‌توانیم بزرگان قومی را ملامت کنیم؛ زیرا ساختار دموکراسی در اوضاع کنونی افغانستان وارونه است. اقوام دورافتاده‌ی افغانستان در ناچاری‌های عمیق اجتماعی و مدنی به سر می‌برند، روستانشینان معنا و مفهوم دموکراسی را نمی‌دانند و به گونه‌ی گروهی به اشاره‌ی بزرگ قوم بالای صندق‌های رأی می‌روند. تعاملات سیاسی و رأی‌آوری در افغانستان، سخت زیر تاثیر فقر، بی‌سوادی و خواست‌های قومی است. ناچاری و ناداری مردم به حدی است که رأی خود را با یک وعده غذا مبادله می‌کنند. مشروعیت حکومت آینده بر مبنای خرج بیشترین پول برای اقوام و سپردن کمک‌های مالی و مادی است که نتیجه‌ی صریح و محسوس دارد. باری یکی از نامزدان انتخابات شورای ملی گفته بود، ضرور نیست برای تبلیغات پول‌های هنگفتی را به مصرف برسانید و تلاش کنید، تا توجه مردم را جلب کنید، تمام کمپاین انتخاباتی را خاموش سپری کنید، و به اصطلاح دقیقه‌ی نود، هنگامی که فقط دو روز به انتخابات مانده باشد، پول هنگفتی به جیب بزرگان قومی بریزید، رأی مورد نیاز شما را تأمین می‌کنند.

به راستی که رأی وافر و قابل ملاحظه در دست طولای بزرگان قومی است که از یک طرف شکوه و از طرف دیگر، طمع و توقع دارند. هر ستاد انتخاباتی‌ای که بتواند بیشترین پذیرایی و بیشترین پول را صرف بزرگان قومی کند، بیشک که بیشتر رأی را به دست خواهد آورد. ساختارهای اجتماعی و سیاسی افغانستان سخت زیر تأثیر زد و بندهای قومی قرار دارد. اقوام بزرگی چون پشتون، تاجیک، هزاره و اوزبیک، تا جایی خاستگاه از قبل تعیین‌شده برای خود دارند؛ ولی اقوام کوچک در افغانستان؛ درست در  چنین مقطع زمانی باید در کابل ستاد به ستاد مانور بدهند و وارد معامله شوند.