
حرفهای روز گذشته رییسجمهور غنی در جلسهی فوقالعادهی شورای ملی، در اوج ناامیدی جنگ، امید تازهای را خلق کرد. هرچند، پیش از این نیز چنین حرفهایی از آدرس آقای غنی و برخی سیاستمداران از دارودستهی ارگ شنیده شده که بیشتر جنبهی شعاری داشته و در عمل حرکتی دیده نشده است؛ اما حرفهای روز گذشته غنی، به دلیل این که در یک جلسهی فوقالعاده، با حضور نمایندگان مردم در هر دو مجلس و وضعیت حساسی بیان شده، این امیدواری را خلق کرده که سرانجام، دولت چوب سیاست منفعلش را خورده و دست به کار شده است تا اشتباههای غیرقابل جبرانش را، جبران کند.
شرایط، در حدی حساس است که دیگر فرصتی برای تکرار اشتباه نیست. سیاستمداران حکومتی که پیش از این با اشتباههای استراتژیک پیدرپی، بسترساز رسیدن به این وضعیت بودند، باید بدانند که هنوز اندک فرصتی برای جبران اشتباه هست و اگر درسی از اشتباههای گذشتهی شان نگرفته باشند، نفرین تاریخی وضعیت بهوجودآمده، سالها پس از مرگ شان نیز آنها را رها نخواهد کرد.
غنی، هرچند در جلسهی دیروز شورای ملی، توان و شهامت این را نداشت که اعتراف کند؛ اما سعی کرد به نوعی با اشتباهخواندن پروسهی صلح، بر این اعتراف کند که نرمش در مقابل طالبان نتیجه ندارد و نمیتواند این گروه را به میز گفتوگو بکشاند. اگر غنی زیاد نه، اندکی بر حرفهایی که به زبان آورد، صادق باشد، هنوز فرصت مدیریت اوضاع وجود دارد و به قدر کافی در دولت نیرو و توان نظامی هست که طالبان را سرکوب و وادار به صلح کند. اگر طالبان در این شرایط به شکست نظامی برسند، سربازان آوارهی این گروه که با خروج ناتو، جهاد برای شان بدون توجیه میماند، سلاحهای شان را به زمین گذاشته و به دولت خواهند پیوست. انگیزهای که امروز برای طالبان در میدان جنگ سرباز میفرستد، رسیدن به بهشت نه که پیروزی دنیایی است؛ چون، طالبان این تصور را به سربازان شان داده اند که در حال پیروزی و سقوط دولت استند.
غنی، اگر صداقت و ارادهای در حرفهایش هست و جلسهی دیروز نیز مانند جلسهها و برنامههای قبلی دولت پوپولیستی نیست، باید با آوردن تغییرات اساسی در مدیریت جنگی و استراتژی استخباراتی افغانستان، صف واحدی را متشکل از نیروهای مختلف نظامی و مردم شکل بدهد و این صف، به دنبال اجرای طرح واحدی باشد که توسط عدهای از خبرگان نظامی و امنیتی ریخته شده باشد.
نفرت عمومی به قدر کافی در مقابل طالب شکل گرفته و حاکمیت این گروه بر مناطق روستایی، این پیام را به مردم فرستاده است که با چنین گروهی، نمیتوان به پیشرفت و ترقی دست یافت. دولت، کافیست صداقت به خرج دهد و اعتماد شکسته اش نزد مردم را بازسازی کند. بازسازی این اعتماد شکسته، نیاز به تداوم صداقت دارد و اگر مردم به این نتیجه برسند که دولت حتا از اجبار، تن به مقابله با طالبان داده، به حتم پشت دولت خواهند ایستاد و جنگ را به نفع دولت تغییر خواهند داد.
حالا زمان شک گذشته و فرصتی فراهم شده است که گزیر یا ناگزیر، باید مردم و دولت به هم اعتماد کنند. درست است که همه پلهای اعتماد میان دولت و ملت شکسته و اندک گرایش دولتیای هم که وجود دارد، به دلیل این است که با طرف مقابل –طالب-، اصلا امکان زندگی وجود ندارد؛ اما اگر دولت به مردم اعتماد کند، امکانش هست که این اعتماد شکسته، با همکاری صادقانهی نیروهای امنیتی و مردم، بازسازی و به مشت کوبندهای برای استفاده علیه دشمن مردم و دولت بدل شود؛ دشمنی که صف آن مشخص است و ارزشهای آن نیز با ارزشهای مردم و دولت در تضاد بنیادی قرار دارد.
همان گونه که روز گذشته حرفهای غنی در شورای ملی و حضور نمایندگان مردم، به بازسازی اعتماد شکستهی دولت و مردم انجامید، اگر دولت، مردم و نمایندگان مردم را در تصمیمگیری و اجرای جنگ شریک کند، بدون شک، رابطهی دولت و مردم بیشتر از این نزدیک شده و امکان سرکوب طالبان را افزایش میدهد. شاید طالب بخشی از نیروی بشری اش را به کمک استخبارات و ارتش پاکستان از آن سوی مرز وارد کند؛ اما درصدی زیادی از کسانی که جنگ طالب را پیش میبرند، نیروی بشری محلی استند که با استفاده از نارضایتی مردم از دولت، توسط گروههای تروریستی جلبوجذب میشوند.
باید، شورایی متشکل از چهرههای نظامی و نمایندگان مردم شکل بگیرد که ضمن طرح پالیسی جنگی، تلاش کند با فرستادن شخصیتهای تأثیرگذار گروهی و قومی به مناطق شان، مردم را علیه طالبان بسیج کرده و حشر عمومی را علیه این گروه شکل داده و مدیریت کنند. این شورا، میتواند ضمن طراحی نقشهی جنگ و حفاظت از مناطق، انگیزهی عمومی علیه طالب را تقویت کرده و همچنان به کمک امامان دینی، تبلیغ علیه طالبان را افزایش بدهد. این، تنها راهکار و آخرین گزینهای است که غنی میتواند با آن نفرت عمومی نسبت به خودش را کاهش داده و زندگی در حال فروریزی مردم را، دوباره بازسازی کند.