سقوط پیهم ولسوالیها، هشداری بر این بود که طالبان شهرها را نیز سقوط میدهند، جز رسانهها که پیهم این هشدار را به آدرس حکومت حواله کردند، دیگر صنفهای اجتماعی به شمول مجلس نمایندگان که یکی از رکنهای مهم دولتهای مدرن است، صدای خویش را علیه سقوط ولسوالیها، بلند نکردند و از دولت هیج مواخذهی جدی توسط این نهاد قانونساز و ناظر و صنفهای تاثیرگذار اجتماعی-مردمی، صورت نگرفت. حالا که پانزده شهر به دست طالبان سقوط کرده، دولت چه سناریویی برای حفاظت از شهرها و داراییها عامه دارد؟ یا لباسی که بر تن افغانستان میکنند، طرزیهایی دارد که در بیرون از افغانستان اندازهی کشور را گرفته اند و دولت افغانستان مسؤول پوشاندن آن است!
۱: در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ انتقال قدرت از نیروهای خارجی به نیروهای نظامی افغانستان صورت گرفت، همزمان به سپرده شدن امنیت کشور به دست نیروهای داخلی، مسئلهی سقوط شمال در محافل سیاسی کشور مطرح بود و طالبان در حال جان گرفتن در زون طالب ستیز کشور –شمال- بودند و اکثریت نخبگان سیاسی-استخباراتی، رییسجمهور وقت را یکی از عاملین اصلی ظهور دوبارهی طالبان در شمال کشور میخوانند، حتا ادعاهایی وجود دارد که حامد کرزی یکی از حامیان جدی طالبان در شمال کشور بود و در یک مورد ۶۰۰ میلیون دالر را برای ظهور دوبارهی طالبان کمک کرده. البته سخنرانیها و گفتوگوهای کرزی در گذشته و حال، این ادعا را نزدیک به واقعیت نشان میدهد.
در همان سالها که انتقال قدرت از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی صورت میگرفت، مسؤول این انتقال رییسجمهوری کنونی افغانستان بود. زمانی که حامد کرزی باید از قدرت کنار میرفت، در انتخابات تقلب گسترده و مهندسی شده صورت گرفت، تا رییسجمهور کنونی به کرسی ریاستجمهوری افغانستان بنشیند. این تقلب آیا تنها برای قدرتگرفتن یک شخص بود، یا تکمیل پروژهی طالبانیشدن شمال افغانستان؟ اگر چه سناریوی طالبانیشدن شمال افغانستان در زمان کرزی ریخته شده است، اما سقوط شمال کشور هنگام ریاستجمهوری مردی اتفاق افتاد که در زمان کرزی مسؤول انتقال قدرت و بود و این دو بازیگر در هماهنگی هم افغانستان را به دست طالبان سپردند و این سناریو از پیش برای افغانستان چیده شده بود؛ اما حامی این مسئله جدا از قبیلهگرایی دو قدرت اول افغانستان، کشورهای دیگری نیز بودند که در افغانستان منافع استراتیژیک داشتند.
۲: شمال افغانستان همواره حافظ کشور بوده است. در گذشته، زمانی که طالبان گروه نو ظهور بود، به کمک پاکستان از کندهار تا کابل را بدون هیچ مقاومتی بهدست آورد. پس از کابل، طالبان با مقاومت مردم شمال روبهرو شدند و شمال افغانستان، پایگاه مقاومت در برابر طالبان شد و طالبان از شمال افغانستان به کمک نیروهای خارجی شکست خورد! این بار نیز پایههای کجبنیاد دموکراسی و رییسجمهورهای قبیلهگرا، بیشتر از آنکه پاسبانی از کشور کنند، بر طبل قبیله کوبیدند و میخواستند هژمونی قومی خویش را دوباره بر دیگر اقوام چیره کنند. قبیلهگراهایی که در رأس قدرت افغانستان بودند جنوب کشور را از آن خود میدانستند و تنها ترس شان برای تسلط هژمونی قبیلهای شمال کشور بود. به همین مایه آهسته و پیوسته پروژهی طالبانیشدن شمال را با جابهجایی نیروهای طالب زیر عنوان مهاجر در کندوز، پلخمری، تخار، فاریاب، سرپل، بدخشان آغاز کردند و زمینهای بی سروتهی دولتی را به طالبان بخشیدند تا در زمانی آغاز پروسهی سقوط شمال سلاح بهدست بگیرند.
با شکست شمال، دیگر مقاومتی در برابر طالبان وجود ندارد و امروز فردا بازیگران سقوط، بار و بندیل خود را میبندند و کشور را به دست طالبان میسپارند. سناریوی اصلی توسط دو مرد شماره یک کشور و کشورهای خارجی ریخته شده بود که به زودی تحقق خواهد یافت. اگر افغانستان به نفع طالبان سقوط کند و یا دولت مشترک به میان بیاید! اشرف غنی و ارگش و یا کرزی و کلاهش، سقوط و یا ضرر نمیکنند! سقوط اصلی را انسانهایی میکنند که باور به ارزشها و شرف خویش دارند و با شرف داشته در برابر طالبانی شدن کشور تا هنوز ایستاده اند و خواهند ایستاد.