
تعلیق نفسگیر اعلامیهی صلح با طالبان، به گفتهی صادق هدایت، عجب ذهن را در انزوا میخورد و میتراشد. نهمین دور مذاکرات نمایندگان با صلاحیت طالبان با زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژهی امریکا در روند صلح افغانستان، به پایان رسید. خبرهایی مبنی بر حکومت مؤقت چهاردهماهه در رسانهها درز کرد که از طرف سخنگویان ارگ ریاستجمهوری و سخنگوی طالبان رد شد. پرسش اساسیای که هر صبح شهروندان افغانستان از خود میپرسند، این است که سرانجام، روند گفتوگوهای صلح به چه نتیجه رسید. در اوایل چنان به نظر میرسید که در یک تا سه جلسه، بحث صلح در افغانستان قطعی خواهد شد؛ اما چنانچه این روند به درازا میانجامد، نگرانیهای روزافزون در پی دارد. مردم افغانستان همیشه فکر روشن شدن بحث صلح اند، بازرگانان و امور سرمایهگذاری همه در تعلیق اند و بیکاری به اوج خود رسیده است. آنچه کامل قابل مشاهده و ملاحظه است، این است که جناحهای گفتوگوهای صلح هیچ کدام به اوضاع و احوال مردم افغانستان نیم نگاهی ندارند. اضراری که مردم از بحث طویل و مشکوک میبینند، خطرناک و جبرانناپذیر است. نخست روند انتخابات و دموکراسی که با دادن میلیونها کشته و شهید به دست آمده زیر سایهی روند گفتوگوهای صلح قرار دارد و کاملا مسخ و بیرنگ است.
در حالی که باید انتخابات به چنان شور و هلهله آغاز میشد و تمام نامزدان برنامههای شان را با بوق و کرنا بیان میکردند. یکی از عمده علتهایی که دموکراسی و انتخابات را رونق میدهد، کمپاین انتخاباتی و کشاندن مردم در پای صندوقهای رأی است. در اصل این مردم در هیچ جای دنیا علاقهی وافر به رأی دادن ندارند. این کمپاین است که مردم را در پای صندوقهای رأی هدایت میکند. اکنون گفتوگوهای صلح دمار از روزگار مردم درآورده است و مردم نمیدانند چیکار کنند؟ زیرا، زیر سایهی پروپاگندای گفتوگوهای صلح قرار گرفته اند. در همچون موقع حساس، این گفتوگوها لطمهی بزرگی به مردمسالاری میزند. امریکاییها، اهل رسانه و آزادی بیان اند؛ اما در این گفتوگوهای صلح، چنان مشکوک برخورد میکنند که نگرانیها را دوچندان میکنند. چرا امریکا قدم قدم برای مردم پیرامون پیشرفتهای صلح آگاهی نمیدهد؟ چه کاسهای زیر نیمکاسه است؟ در یکی از مصاحبهها، جناب خلیلزاد چنان نتایج گفتوگوهای صلح را زیر لفاظیها پنهان کرد که بنده واقعا نگران شدم. مردم افغانستان از خود میپرسند، نشود که دوباره طالبان بر سرنوشت مردم حاکم شوند. نشود این گروه خونخوار، مانع آزادی بیان و فعالیتهای مدنی شوند. از سوی دیگر، مطابق شایعات به انحلال نیروهای نظامی بینجامد و جای آنان را ملیشههای وحشی طالب پر کند.
در حقیقت هر شایعه، مثل یک دشنهی محکم در افکار عمومی فرو میرود. سوال اصلی این است، اگر ریگی در کفش طالب و کاسهی زیر نیم کاسهی امریکا نیست، پس چه عیبی دارد که قدم به قدم از پیشرفتهای صلح برای مردم اطلاع بدهند و مردم برد و باخت و خود را بدانند. در اصل باید این مردم باشند که پیرامون گفتوگوهای صلح تصمیم بگیرند و از آن حمایت کنند. گفتوگوهای صلح در اوایل از پشتیبانی مردم برخوردار بود و همه چشم امید شان به گفتوگوهای صلح بود؛ همین که روزها و ماهها گذشت، نگرانی مردم بیشتر و بیشتر شد. اکنون نه تنها مردم بلکه سیاسیون افغانستان نیز در وضعیت سردرگمی به سر میبرند و سخت نگران اند که آیا نتایج نهایی به نفع شان است یا خیر؟ این تعلیق درازمدت، نه تنها حاکمیت ملی افغانستان را هرچه بیشتر زیر سوال میبرد که تمام شهروندان را سراسیمه کرده است. اکنون مردم نه تنها به گفتوگوهای صلح مشکوک اند، بلکه به آن باور هم ندارند. افکار عمومی بر این است که مردم افغانستان هیچ نوع صلاحیت در امور صلح ندارند و آنچه که مردم میبینند، نوعی از تحمیل سیاست خارجی امریکا و دیدگاه دونالد ترامپ بر سرنوشت مردم افغانستان است. دونالد ترامپ، رییس جمهور عملگرای امریکا، میخواهد به هر نحوی که شده از افغانستان پیروز بیرون شود و این جا است که زنگ خطر به صدا در میآید. مردم از خود میپرسند که پیروز شدن امریکا در جنگ و گفتوگوهای مشکوک و معلق، به چه قیمتی خواهد بود؟ آیا مردم افغانستان توان پرداخت این قمیت را دارند؟ این ها همه سوالاتی اند که متأسفانه همچنان در هالهای از ابهام فروهشته باقی خواهد ماند. تا این که مردم افغانستان به نحوی وارد طرف معامله شناسایی شوند و نقش و خواست خود شان را درج توافقنامهی صلح کنند.