اگر آهنگ نبود؛ تلاشم برای ترک به ثمر مینشست که خودم را دود نکنم. «رهگذری گفت»
او لبش را تکان میداد و تلاش میکرد، باسوز قطعهای از آهنگی که او را به کشیدن سیگار تشویق کرده بود، زمزمه کند: «در چارچوپ خانهی تو ختم میشود، سیگار زود زود من و بیقراریام.»
خاکستر سیگارش را میتکاند. دود سیگار وجودش را، با آنهم ادامه داد: «من مست و میگسار توام با دوتا غزل…»
چرسیبچهگک
اینجا ختم نمیشود؛ این طلوع غبارآلود، کمتر از غروب دلشکسته نیست. دلشکستگیها گاهی از شعر و گاهی از یک آهنگ فولکلور زاییده میشود که با صدای دهل، سرنای وغیچک عجین شده است.
زایش دلشکستگی با مستی، گاهی آبادی را از بن ویران میکند. قدیر قادری شهروند کابل میگوید: «مهمانی و محفل بدون دود و درینککردن مزه نمیدهد.»
او اضافه میکند که مزهی آهنگهای چرسیبچهگک، گنجشکک، قرصک و … مستی است و باید مست شد تا غم دنیا فراموش شود.
چرسی بچهکگ چقه چشمایت قشنگ است / زدی چرس و چلم یارت همرایت به جنگ است
فراموش کو غم و تلخی ر بچه / میده کو شیرک بلخی ر بچه
پرکو یک سیگریتی شیری ر میگم/ گمش کو سردی و سیری ره بچه
بیا که این خانه ره دود بند کنیم/ یک سیگریتی دیگه ر روشن کنیم
وقتی آبی جان بیایه بعد ازو با هم خواندن کنیم
این آهنگ از محلیخوان مشهور کشور میرمفتون است. مثالهای این آهنگ درموسیقی محلی افغانستان زیاد است. آهنگهای مثل «او چرسی ملنگه» از نغمه و منگل، آهنگ «سیگریتی مزه کوی» از ثانی عبیدالله که در آن میخواند من از لشکرگاه برایت چرس آوردم/ سیگریتی ته آماده کو دمبهدم، چرس بزن!
عادیسازی سونامی اعتیاد با موسیقی
آگاهان میگویند که این نوع آهنگها سبب عادیسازی پدیدههای منفی چون اعتیاد در بین مردم عام شده و ناهنجاریها را در جامعه دامن میزند.
جواد سلطانی جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید: «کالای فرهنگی همیشه تاثیرگذار است و اگر این کالا کیفیت و محتوای خوب نداشته باشد؛ طبعات بدی دارد. به خصوص موسیقی که باعث عادیسازی پدیدههای منفی در میان تودهها میشود.»
این در حالی است که گسترش روزافزون اعتیاد، میان جوانان افغانستان نگرانیهای زیادی را به بار آورده است. براساس معلوماتی که وزارت صحت و بهداشت کشور به روزنامهی صبح کابل داده است، حدود ۲٫۵ تا سه میلیون تن در افغانستان تنها به مواد مخدر از نوع چرس و تریاک اعتیاد دارند.
پیش از این دولت افغانستان، سازمان بینالمللی مبارزه با مواد مخدر و حاکمیت قانون آمریکا، نیز شمار افرادی را که در افغانستان از مواد مخدر استفاده میکنند، بیشتر از سه میلیون نفر گفته بودند.
مطابق معلومات ارایهشدهی وزارت صحت افغانستان، از سهمیلیوننفری که در افغانستان از مخدر استفاده میکنند، ۱٫۴ میلیون نفر آنها به طور دایمی اعتیاد به مواد مخدر دارند و ۱٫۶ میلیون نفر نیز به صورت تفریحی از مواد مخدر استفاده میکنند.
ملتی که موسیقی به آن چوب میزند
ناصر رویان آهنگساز و گیتاریست میگوید که تعدادی از خوانندهها، از اوضاع آشفتهی موسیقی کشور استفاده میکنند. آهنگهایی از قبیل چرسی بچهگک و گنجشکک… را نظر به طیف افرادی که به نحوی طرفدار اعتیاد و پدیدههای زشتند، میسازند؛ تا طرفدار پیدا کنند. آنان به فکر تاثیر کار خودشان و آسیبی که به بدنهی فرهنگ ملت می زنند، نیستند: «مخاطب خوانندههای امروزی افراد نخبه نیست. آنان نظر به زیادی پدیدهها تولید میکنند.»
به باور آقای رویان خوانندههایی که آهنگهای بدمحتوا را میآفرینند، خود گرفتار درک پایین و مبتلا به مواد اعتیادآوراند. از این رو تلاش دارند با توجیه عمل خود و طرفداران شان بتوانند در دل آنان جا باز کنند.: «تولید و نشر آهنگهای چرسی بچهگک و مثل آن نشانگر تنوع طیف مصرفکنندگان مواد مخدر در جامعه است.»
ناصر رویان همچنان اضافه میکند که همین رویکرد سبب تکثیر کارهای بد فرهنگی بهویژه موسیقی میشود و در نهایت بدآموزی جمعی در پی دارد.
در همین حال کبرا گوهری روانشناس نیز توضیح میدهد که تاثیرپذیری از موسیقی و آهنگ به طور ناخودآگاه نمایانگر میشود.
او تاکید میکند: «آهنگهای منفیگرایانه با مفاهیم و پدیدههای منفیای که در خود دارد، در درازمدت تاثیر عمیق روانی بر شونده، میگذارد؛ طوری که نه تنها قباحت پدیدههای منفی از بین میرود، بلکه همان پدیدهی منفی زیبا جلوه میکند و شنونده به همان رو میآورد.»
چرا آهنگهای بدمحتوا؟
با این حال اما سؤال این است که چرا این آهنگها هر روز بیشتر از پیش بازخوانی و از طریق رسانههای صوتی و تصویری نشر میشود؟
جواد سلطانی استاد دانشگاه و جامعهشناس، باور دارد که از سالها به اینسو؛ در عرصهی فرهنگ و تولید کالای فرهنگی در افغانستان، کار چندانی انجام نشده است: «از سالها به این سو تولید کالای فرهنگی به خصوص موسیقی از سوی متوالیان و نخبگان این عرصه متوقف است و افرادی که حتا درکی از موسیقی ندارند، تلاش دارند، خلای حاکم را به صورت غیر مسؤولانه پر کنند.»
آقای سلطانی اضافه میکند که تولیدکنندگان آهنگ و موسیقی به دلیل درک اندک از محیط تاثیر میپذیرند. از همین رو هنر و فرهنگ را نیز به سوی کوچهبازاریشان میکشانند.
در حال حاضر به نظر میرسد که علاقهمندی به هنر آوازخوانی و موسیقی در بین جوان رو به افزایش است و شماری بدون فراگیری هنری موسیقی به آوازخوانی میپردازند.
روندی که پیشگامان عرصهی هنر و موسیقی را نگران کرده است. استاد وحید قاسمی پژوهشگر موسیقی و آهنگساز میگوید، آنانی که به آفرینش آثار ارزشمند شعر و موسیقی میپردازند، طرف توجه بیشتر برنامهسازان رادیویی و تلویزیونی قرار نمیگیرند. این عمل رسانهها باعث میشود هنرمندان جدیای که کارهای بنیادی میکنند، دلسرد شده و انزوا اختیار میکنند. به باور آقای قاسمی در افغانستان، آوازخوان برای رسیدن به شهرت نیاز به فراگیری موسیقی ندارد. اجرای چند ترانهی عامپسند آوازخوان را صاحب شهرت و مجبوبیت میکند.
در همین حال وزارت اطلاعات و فرهنگ، جنگها و نابسامانیهای اجتماعی را سبب تولید آهنگهای مبتذل میداند.
محمد احسان عرفان رییس موسیقی وزارت اطلاعات و فرهنگ میگوید که این وزارت حق سانسور و بررسی محتوا را ندارد؛ اما تلاش دارد که آهنگهای خوب تولید کند. گروههایی را که آهنگهای مبتذل را تولید و باز خوانی میکنند، تحت کنترول بیاورند؛ تا آنان نتوانند آهنگهای مبتذل بخوانند.
بنا بر گفتهی آقای عرفان تا کنون این وزارت ۲۰ آهنگ خوب و معیاری تولید کرده است. آقای عرفان نشر این آهنگها را از طریق رادیو و تلویزیون ملی، تلاشی برای تغییر ذایقهی مردم عنوان میکند.
جنگهای داخلی و نابسامانیهای چند دههی اخیر در افغانستان، باعث شکافهای فرهنگی-اجتماعیای شده است که در همه عرصههای زندگی انسان افغانستانی میتوان تاثیر آنرا دید. از روابط اجتماعی-فرهنگی تا روابط خانوادگی و دیگر تعاملهای اجتماعی. بازار گرم هنرهای بیمحتوا یا بدمحتوا، یکی از برامدهای این ناهمگونیهای اجتماعی و فرهنگی است. در کشوری که به علت پایین بودن سطح سواد عمومی، برداشت مردم از هنر دچار آشفتگی است؛ میدان برای هنرمندانی که برای سرگرمی و طیف عام جامعه کار میکنند بیشتر از هرچیزی گرمتر است.