
آزار جنسی کودکان، یکی از مسائلی است که در تمام نقاط جهان وجود دارد. در کشورهای توسعهیافته در مورد ایمنیهای جنسی به کودکان آگاهی داده میشود؛ اما در کشورهای عقبمانده این امتیاز برای کودکان وجود ندارد. این اواخر در افغانستان مسألهی آزار جنسی کودکان تبدیل به اتفاقی شده است که عاملان آن در اماکن عمومی، کودکان و مخصوصا دختران را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدهند. مسألهی نگرانکننده در این مورد این است که متأسفانه کودک تا دیرزمانی حتا نمیداند که مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و بعدها که بسیاری از مسائل برایش روشن میشود، این اتفاق تبدیل به یک کابوس میشود؛ کابوسی که کودک قربانی آزار جنسی را که حالا دیگر کسی برای خودش شده، از همه چه میبُرد و تبدیل به انسان افسرده میشود. آن چه در امر آگاهیدهی ایمنیهای جنسی برای کودکان مقدمات کار محسوب میشود، ایجاد گفتمان این مسأله در جامعه است که هنوز هم در افغانستان به یک گفتمان کلان تبدیل نشده است.
سال گذشته بر اساس تحقیقی که در مورد بچهبازی از سوی کمیسیون حقوق بشر انجام شد، این مسأله را به یک گفتمان در جامعه تبدیل کرد و راهکارهای مبارزه با این پدیده روی دست گرفته شد که در نتیجه بچهبازی به عنوان یک جرم در کد جزایی افغانستان به رسمیت شناخته شد؛ اما در زمینهی جلوگیری سوءاستفاده و آزار جنسی کودکان، متأسفانه در افغانستان کار جدی و درخوری صورت نگرفته است. کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در امر مبارزه با سوءاستفاده و اذیتهای جنسی کودکان خود را بیطرف عنوان کرده و حیطهی کارش را در بخشهای آموزش، نظارت و دادخواهی محدود میکند.
نجیبالله اخلاقی، رییس بخش اطفال در وزارت کار و امور اجتماعی، به روزنامهی صبح کابل میگوید که برای عاملان آزار و اذیتهای جنسی کودکان نظر به سنگینی جرم شان، سه تا شش ماه حبس در کد جزای افغانستان در نظر گرفته شده؛ اما آقای اخلاقی به مورد خاصی اشاره نکردند که حداقل یکی از عاملان اذیتهای جنسی کودکان مجازات شده باشد. اساسیترین حرف در مورد این که چرا عاملان اذیتهای جنسی کودکان مورد شناسایی قرار نمیگیرند، در دو بحث جداگانه میتواند تعریف شود. اول این که کودک در مورد مسائل جنسی آگاهی ندارد و اگر هم مورد اذیت قرار میگیرد، نمیداند که مورد اذیت قرار گرفته. بحث دوم این که مسألهی آزار جنسی کودکان در افغانستان تبدیل به یک مقولهی ناموسی شده است که خانوادهها و حتا خود قربانی حاضر به حرف زدن در مورد آن نیست. تا حالا رسانههای زیادی به بازتاب دادن آزار و اذیت جنسی کودکان به عنوان یک مسألهی جدی پرداخته اند، آن عده از کودکانِ خانوادههایی که در داخل افغانستان به شبکههای بینالمللی فارسی زبان دسترسی دارند، با دنبال کردن برنامههایی که برای آگاهیدهی در مورد ایمنیهای جنسی ساخته میشود، در مورد ایمنیهای جنسی خود شان میدانند؛ اما کودکانی که به این برنامهها دسترسی ندارند، مخصوصا کودکان کار، زیر خطر جدیترین و بیرحمانهترین وقایع آزار جنسی قرار دارند. نظر به آماری که وزارت کار و امور اجتماعی به روزنامهی صبح کابل داده است، حدود دو میلیون کودک کار در سراسر افغانستان وجود دارد که از میان این دو میلیون، ۱٫۳ میلیون آن مشغول کارهای شاق اند و در خطر جدیترین آسیبها از جمله، آزارهای جنسی، قاچاق و کارهای خلاف قانون قرار دارند.
در کنار ارگانهای دولتیای که برای کودکان کار میکند، نهادهای خودجوشی که از متن همین جامعه بر میخیزد و به صورت رضاکارانه فعالیت میکند، میتواند نقش مهمی را در رساندن کودکان به حقوق شان بازی کند. نهاد غیرانتفاعی و مستقل گهواره یکی از نهادهایی است که به صورت رضاکارانه برای کودکان کار میکند. یکی از اهداف گهواره رساندن کودکان و مخصوصا کودکان کار و پرورشگاهها به معلومات ایمنیهای جنسی در مورد خود شان است.
کبرا گوهری، روانشناس کودک، در گفتوگو با روزنامهی صبح کابل میگوید: «آزارهای جنسی کودکان در سنین پایین ضربههای روحی بزرگی را برای کودک به دنبال دارد. خانوادهها باید کودکان را نسبت به موجودیت این گونه آزارها آگاه بسازند؛ اما متأسفانه در خانوادههای سنتی افغان، به جای این که بعد از آن که از کودکی که مورد سوءاستفادهی جنسی قرار گرفته است، با او همدردی شود، طوری رفتار میشود که کودک در آینده احساس گناه کرده و خودش را مقصر میداند.»
بزرگترین ضربه را کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته، در بزرگسالی میخورد. به گفتهی خانم گوهری «فرد اگر بعد از این که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، توسط خانواده حمایت نشود، در آینده ممکن است هیچ گونه رابطهای را با جنس مخالف برقرار نکند و علاقهای هم نسبت به تشکیل زندگی مشترک نشان ندهد. آزار جنسی اتفاقی است که خاطرهاش هیچ زمانی از ذهن کودک پاک نمیشود و تا بزرگسالی پیامدهای مخرب و سنگینی را به همراه دارد.»
آرزو آریاپور، سخنگوی نهاد رضاکارانهی گهواره، از انگیزهی ایجاد رهنمونهای ایمنیهای جنسی به کودکان به صبح کابل میگوید: «چگونه امکان دارد ۵۰۰ کودک همزمان در لوگر مورد آزار جنسی قرار بگیرند؟ سؤال اینجا است که چقدر بستر برای این کار فراهم بوده و در برابرش ما برای مبارزه با پدیدهی کثیف آزار جنسی کودکان چه بسترهایی را میتوانیم پهن کنیم؟ باید در قدم نخست برای خانوادهها آموزش داده شود تا دیگر با حرف زدن در مورد آزار جنسی کودکان مانند یک تابو برخورد نشود. خانواده تنها بستری است که همزمان میتواند فرد را بسازد و تخریب کند.»
خانم آریاپور میگوید: «مرزهای تنانگی و حریم خصوصی از خانوادهها شروع میشود. این که برای کودک از همان کودکی گفته میشود که برو دست کاکایت را ببوس، در آغوش خالهات بنشین؛ اما ممکن است کودک تمایل به این کار نداشته باشد، همین مسأله باعث به همریختن حریم خصوصی کودک میشود و او را از حس تصرف داشتن به تن خودش بیباور میکند.»
کودکی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، باید از همان کودکی درمان شود. خانم گوهری در این باره میگوید، اگر کودکِ مورد آزار جنسی قرار گرفته در کودکی مورد درمان قرار نگیرد، عوارض روحی و روانیاش در بزرگسالی نیز با او همراه است که در روانشناسی از آن به نام تِرمها رشد یاد میشود که اگر درمان در همین تِرمهای رشدی صورت نگیرد، فرد را در بزرگسالی به اختلالات روانی دچار میکند.
خانم آریاپور همچنان میافزاید که گهواره قرار است کتابهایی را پیرامون ایمنیهای جنسی به چاپ برساند و این کتابها را به صورت رایگان در اختیار خانوادهها، مکاتب، کودکستانها، پرورشگاهها و کودکان کار قرار بدهد تا کودکان در مورد حریم خصوصی شان آگاهی پیدا کنند.
این در حالی است که چندی قبل ۵۴۶ متعلم در ولایت لوگر توسط یک گروه بچهباز مورد سوء استفاده قرار گرفتند. به گفتهی فعالان مدنیای که این گزارش را به رسانههای داخلی و خارجی دادند، بعضی از قربانیان این سوءاستفادههای جنسی، بعد از پخش ویدیو و شناسایی پسران شان، آنان را به قتل رسانده اند