ساعت شش صبح است که ستار _ناممستعار_ مانند هر روز، وارد مغازهی پوشاکفروشیاش در مرکز تجارتی فیصل در لیسه مریم کابل میشود. او، طبق عادت، مصروف جابهجاکردن و چیدن پوشاکها میشود؛ تا پای مشتریان بیشتری را به فروشگاهش بکشاند.
هنوز نیم ساعتی از آمدن ستار به فروشگاه نگذشته بود که ناگهان خود را در برابر مردی مسلح میبیند؛ مردی که صورتش را با دستمالی پوشانده و چاقویی را که در دست را به سوی او تابوپیچ میدهد.
ستار که پس از دزدیدهشدن پولهایش، چند روزی را در شفاخانهی۱۰۲ بستر لیسهی مریم بستری و زیر مراقبت قرار گرفته، ماجرای آن روز را توضیح میدهد: «همی که سرمه بالا کدمک نو پاکاری دکانم ختم شده بود که یک دفعه صدای فَشس خطرناک آمد که: کل پولایته بکش بتی! هله که میزن!» ستار که برای نخستینبار در چنین شرایطی قرار گرفته، نمیداند چه واکنشی از خود بروز بدهد تا آسیب نبیند. «گفتن کل پول و پیسته بتی که اگنی میزنمت. تنا نبود، یکی دیگه هم د همی بیرون شیشه معلوم میشد و پهره داده میرفت و دستایشه پشت سر گرفته بود. اونویش اسلحه داشت.»
ستار که زیر تهدید دزدی مسلح قرار گرفته و نجات جان برایش از هرچیزی مهمتر است؛ اما نمیتواند همهی پولهایش را که با هزار سختی به دست آورده، به همین راحتی به دزدان تسلیم کند. او اندکی از پولهایش را به دزد میدهد. ستار از این که تا هنوز آسیبی ندیده با خود فکر میکند که میتواند از پس این یکی بر بیاید و وسوسه میشود که چاقو را از دست دزد بقاپد.
در کشمکش میان ستار و دزد، یکی از مانکنهای پشت ویترین، به زمین میافتد و همین طور مانکن دومی و در جریان این درگیری، دستمال دزد از صورتش کنار میرود.
درگیری میان ستار و دزد ادامه پیدا میکند و دزد دیگری که بیرون نشسته بود، وارد فروشگاه میشود و به ستار شلیک میکند.
این روزها، دزدیهای مسلحانه در شهر کابل، تا جایی افزایش یافته است که این شهر همهروز ۴-۵ دزدی مسلحانه را تجربه میکند که در شماری از موارد به قتل شهروندان نیز منجر میشود.
مصور سروری، باشندهی دیگر کابل که از دزدیهای مسلحانه شکایت دارد، میگوید که چندی پیش، همین که از دفتر کارش میخواست به خانه برود، حینی که مواد خوراکی را در صندوق پشتی موترش جابهجا میکرد، سنگینی سلاحی را پشت کمرش حس میکند.
او، با ناخوشی که از باشندگان محل و پلیس دارد، میگوید: «باشندای محل همگیشان همونجه بودن، اونا همگیشان میدیدند. یک عسکر هم همونجه ایستاد بود و صدای فیره خو کلگی میشنیدن.»
دزدان موتر مصور را با خود میبرند و او جز این که ازدستدادن موترش را تماشا کند، راه دیگری ندارد. مصور را گرفته و موترش را میبرند مصور هیچ راهی ندارد. او با ناراحتی، نزد پلیسی میرود که ماجرا را از نزدیک میدیده است و برایش میگوید: «تو خو همینجه بودی دیدی که فیر کد؛ چرا ایستاد بودی؟»
پلیس به مصور میگوید که ساحهی کاریاش بیرون از این حوزه است و نمیتوانست کاری کند.
فردوس فرامرز، سخنگوی پلیس کابل، میگوید که در میان جرایم جناییای که در کابل اتفاق میافتد، دزدیهای مسلحانه خیلی اندک است. «مواردی که ما روزانه با آن روبهرو استیم؛ مثل راهگیری، جرایم محیطی جنایی است که یک نفر با تهدید چاقو یا اسلحه گاهی وقت دست به سرقت میزند؛ اما در کل، در ۲۴ ساعت، ما چهار تا پنج واقعه بیشتر نداریم.»
آقای فرامرز افزود که دزدیهای مسلحانه در کابل، در مقایسه با سالهای گذشته، کاهش یافته است. به گفتهی او، عاملان ۸۰ درصد جرایم جنایی در کابل از سوی پلیس بازداشت میشوند و عاملان ۲۰ درصد این جرایم نیز زیر تعقیب و کشف قرار میگیرند.
بر اساس گفتههای او، در ماه گذشته –ثور- تنها دو حادثهی قتل به اثر دزدهای مسلحانه در کابل اتفاق افتاده است که فاعل یکی از این دو قتل بازداشت و به جرمش اعتراف کرده و واقعهی دومی نیز زیر پیگیری قرار دارد. «ما در گراف دزدیهایی که منجر به قتل شده باشد، ارقام خیلی زیاد نداریم.»
این همه در حالی است که بیشتر باشندگان کابل، از افزایش دزدیهای مسلحانه در یک سال گذشته، شکایت دارند؛ شهروندانی که شمار زیادشان تجربهی گیرافتادن در دام دزدان مسلح را دارند؛ کسی پول و یا گوشیاش را از دست داده و کسی هم زخمی شده است. از سویی هم، دزدیهای مسلحانه در مواردی به قتل نیز انجامیده است.