چهرهای که از زنان افغانستانی همواره به جهانیان نشان داده شده؛ بانوان زجردیده، چهرهی پرپر شده و به هر نحو ممکن در گردابمانده است.
ممکن است افغانستان جای خوبی برای زندگیِ زنان نباشد؛ زنانی همواره مورد اذیت، لتوکوب و انواع خشونتهای جسمی و جنسی قرار گرفته و دید چندان مناسبی هم نسبت به زندگی ندارند؛ اما این جا در کابل زنانی هم هستند که دید مثبت آنها به زندگی روزبهروز افرایش مییابد و به آیندهای که در گوشهای از ذهن خود آن را مجسم کرده اند، هنوز برای به واقعیت مبدل شدن بال میزند.
از جملهی این زنان آنهایی استند که برای رفتن به سر کار و یا دیگر مکانها نمیخواهند نیازمند یک مرد باشند؛ برای همین در آموزشگاههای رانندگی آموزش میبینند و به سر پا بودن خود شان بیشتر اعتماد دارند.
نظیفه کریمی از جمله بانوانی است که در یکی از آموزشگاههای آموزش رانندگی در شهر کابل راننده یاد میگیرد. از نظیفه در رابطه به چگونگی علاقهمندیاش به رانندگی پرسیدم گفت: «بحث علاقه جدا است که به این مسلک علاقه دارم؛ اما بحث نیاز بیشتر چشمگیر است؛ چون بارها اتفاق افتاده در موجودیت موتر نتوانستهام از آن استفاده کنم؛ اما میدانم میتوانم این وضعیت را تغییر دهم.»
در کنار این که زنان با مشکلات بیشماری دست و پنجه نرم میکنند، باز هم خود را با شرایط زندگی سازگار کرده و همواره در تلاش پیدا کردن راه حل، با مشکلات خود راههای بیشماری را به امتحان میگیرند که با کدامین راه میشود بهتر زیست.
محمد باقر، اساسگذار یکی از آموزشگاههای آموزش رانندگی در کابل است؛ او هدفش از ایجاد این مرکز را پایین آوردن نرخ حوادث ترافیکی میداند و به علاقهمندان رانندگی به صورت معیاری آموزش میدهد.
این مرکز در سال ۱۳۸۲ به فعالیت آغاز کرد که تا هنوز نزدیک به ۵۰ تا ۶۰ هزار فارغ داشته است که درصدی بیشتر در خواستکنندگان آن بانوان استند.
وضعیت فرهنگی در مورد رانندگی زنان در افغانستان چندان مناسب نیست. این مورد با شماری از مردان کهنسال مصاحبه کردم که نظر شان در رابطه به رانندگی زنان مثبت نبود؛ چون فکر میکنند اگر حادثهای اتفاق بیفتد مردان سوء استفادهجو دور و اطراف آنها جمع خواهند شد و در شماری موارد خود رانندهها موقع حوادث را به صورت عمدی مهیا میکنند تا باشد راهی برای به درد سر انداختن زنان راننده پیدا کنند.
اما آخر داستان این نیست؛ در بیشتر موارد بانوان نیز از این حال ناخوش اند و دوست ندارند با چنین چیزی مواجه شوند؛ هرچند نظر شان در مورد تغییر دید مردم مثبت است؛ اما برای آرامش خاطر کافی نیست.
ظریفه از دیگر بانوان راننده در کابل است و برای رفع مشکلات موتر شخصی خود را دارد. او، از رویهی مردم خوشحال است؛ اما گلایهاش از همجنسان خودش است که در شماری موقعیتها، زنان به رانندگی زنان پرزه میگویند.
برخی از دختران دانشگاه که برای رفتن به دانشگاه از موتر شخصی استفاده میکنند و خود شان راننده استند، از به غارت رفتن نمبرپلیت موتر شان نگرانند و این که گاهی به صورت عمدی هوای تایرهای موتر شان کشیده میشود.
نزدیک به دو دههی اخیر، زمینهساز امکاناتی برای زنان بوده است که امروز نه تنها نقش زنان در رانندگی بارزتر است، بلکه در تجارت، صنعت، آموزش و پرورش و پیوستن آنها به صفوف نیروهای امنیتی و دفاعی نیز گستردهتر شده است که نشاندهندهی امید به زندگی در زنان است.
به گفتهی روح الله رضوانی، روانشناس، آنچه از بُعد روانی امید به زندگی در زنان و سایر زنان افغانستانی را در جامعهای شبیه افغانستان افرایش میدهد، فرصتهای معمول برای دستیافتن به موفقیت است. نقش نهادهای اجتماعی و تلاش شخصی زنان بیشتر منجر به موفقیت و تغییر شرایط میشود.
برای نخستین بار زنان راننده در کابل پایتخت افغانستان، پشت فرمان مینیبوس نشستند. چهار زن که با کمک مالی یک نهاد ایتالیایی رانندگی آموختند از میان دهها زن انتخاب شدند و پس از گذراندن یک دورهی آموزشی به عنوان رانندهی مینیبوس در برنامهی موسوم به «شاتل صورتی» انتخاب شدند.
رفتوآمد زنان با این اتوبوسها رایگان است. مسؤولان این نهاد میگویند: «هدف این پروژه این است که زنان برای خود کار کنند، ارتباطاتی کسب کنند و بتوانند در آینده صاحب کار مستقل شوند.»
رانندگی برای زنان در افغانستان تا یک دهه پیش تابو بود. تنها تعداد انگشتشماری از زنان دل به دریا زده و پشت فرمان موترهای سواری نشستند؛ اما ریاست ترافیک، راهنمایی و رانندگی افغانستان، میگوید برای صدها زن جواز رانندگی صادر کرده است.
راندن خودروهای کوچک برای زنان در افغانستان حالا یک امر عادی است؛ اما تجربهی رانندگی موترهای مینیبوس حداقل در سه دههی اخیر تازگی دارد.
علیسینا سائد، سخنگوی وزارت ترانسپورت، میگوید: «آموزش رانندگی برای ۲۰ تن از بانوان با حمایت مالی ایتالیا قبلا صورت گرفته بود. پس از آن وزارت ترانسپورت یک طرح بسهای شهری به زنان ساخته و آن را به ادارهی امور سپرد. بودجهی آن مبلغ ۵۸ میلیون میشود که وزارت مالیه قرار است آن را بپردازد؛ این طرح شامل پنجاه موتر بوده و صد دستیار رانندهی زن خواهد داشت.
این زنان راننده شماری از کارمندان وزارت زنان و شماری از دانشآموزان دانشگاههای خصوصی را منتقل میکنند.
داشتن الگو از همان گروه و جنس که موفقیت در این مسلک داشته باشد، میتواند الهامبخش برای سایرین نیز باشد؛ که در این زمینه، نقش رسانهها و نهادهای اجتماعی در تبارز این شخصیتها میتواند تأثیرگذار باشد.
افزایش زنان راننده، بیانگر آن است که زنان نیز میتوانند از حق فردی و شهروندی که هر فرد در جامعه دارد، خود استفاده کنند. در حالی که تا چندی قبل هم در کشور پیشرفتهای مانند عربستان سعودی زنان حق رانندگی نداشتند؛ اما تا قبل از دورهی طالبان و مجاهدین زنان در کابل رانندهی بسهای شهری بودند. در این روزها افزایش رانندهها در کابل بیانگر این است که زنان نیز میتوانند تواناییهای نهان خود را در عمل پیاده کنند.
بسیاری از ذهنیتهای اشتباه این که زنان نمیتوانند کارهایی مثل رانندگی را انجام بدهند و مهمتر این که افزایش تعداد و تکرار میتواند در تغییر این ذهنیتها تأثیر داشته باشد. ولی اگر این رقم اندک باشد در اذهان جامعه نیز پذیرش استثنا شکل میگیرد که نباید این چنین شود.
برای مبارزه با ذهنیتهای اشتباه، زنان باید نکاتی را در نظر بگیرند تا آرامش خاطر نسبی حاصل کنند.
۱٫ در کنار این که زنان از حق طبیعی خود استفاده میکنند و جرأت به خرج میدهند، باید حساسیتهای جامعه را نیز در نظر بگیرند و از کارهایی اجتناب کنند که حساسیت خلق میکند.
۲٫ تا جای ممکن باید سعی کنند حمایت مردها و زنان دیگر را کسب کنند که با اطلاعرسانی و گفتوگو حل میشود.
۳٫ در نهایت چیزی که خیلی اهمیت دارد، مهلت دادن به خود، مردم، مردان و جامعه است؛ مردم با این که خود خواهان تغییر مثبت استند؛ اما آمادگی روانی و شماری از ویژگیهای سازگاری با این پدیده را ندارند. پس تا زمان تغییر شرایط باید منتظر ماند.