پرترهی سیاهو سفید از سه دانشجوی دختر دانشگاه کابل با دامنهای کوتاه، در حال عبور از خیابان کابل، که نشان میدهد روزگاری جریان زندگی در کابل طوری دیگری بود. این تصویر را احمدسمیع حبیبزاد، گردانندهی صفحهی فیسبوک «افغانستان قدیم»، نشر کرده است. از این دست، تصویرها در آلبوم عکسهای قدیمی مادربزرگ و پدربزرگهای ما نیز کم نیستند؛ اما در سالهای اخیر با افزایش کاربران شبکههای اجتماعی، این تصویرها به طور گسترده نشر و بازنشر میشود.
صفحهی فیسبوک «افغانستان قدیم»، هفت سال پیش ایجاد شده و تا هنوز صدها تصویر از دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی، توسط گردانندهی این صفحه به نشر رسیده است.
آقای حبیبزاد، میگوید که تعقیبکنندگان تصویرهای قدیمی، بیشتر جوانان اند. جوانان در این تصویرها؛ نظم شهری، امنیت و زیبایی را میبینند؛ در حالی که در سالهای اخیر و در کل زندگی خود، بیشترین تصویری که از افغانستان دیده اند، تصویر ویرانی، فقر و آوارگی است.
در همین حال؛ عکسهای قدیمی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، بیشتر زندگی قشر شهری را نشان میدهد و کمتر زندگی روستایی آن زمان در آن منعکس شده است، اما زندگی شهری آن زمان تا زمان حال تفاوت چشمگیری دارد. این موضوع را میتوان در عکسها به وضاحت دید. به همین دلیل شماری از جوانان تاریخ گذشتهی شان را از روی همین عکسها قضاوت میکنند.
عتیق اروند، تاریخنگار و نویسنده، به این باور است که این عکسها بیشتر گزینششده از چند شهری است که نشان میدهد در آن زمان، توسعه و پیشرفت در آنها وجود داشته است؛ اما نشان نمیدهد که مردم قشر پایین جامعه در روستاها و شهرها در فقر زندگی میکردند؛ آنها از امکانات کمتر صحی و تحصیلی برخوردار بودند، بیشتر شان به کمبود آب آشامیدنی مواجه بودند و بسهای برقی و سیستم ترانسپورتی شهری، تنها در جادههای کابل فعال بود.
این نویسنده، علاوه میکند: «در حال حاضر چون مردم افغانستان در وضعیت بحرانی امنیتی به سر میبرند، گمان میکنند که گذشته بهتر از حالا است. آنان امنیت آن زمان را با حالا مقایسه میکنند؛ اما فرصتهای دیگر را غیر قابل مقایسه میدانند.»
در این عکسها، خانههای گلی و یک طبقهای و سرکهای اسفالتنشده، نشاندهنده آن است که شهرهای این کشور با شهرهای پیشرفتهی آن زمان کمتر قابل مقایسه است. با آن هم، شمار زیادی از شهروندان افغانستان، با دیدن عکسهای قدیمی گذشتهای متفاوت را به یاد میآورند و با حسرت به آن مینگرند؛ آنها در عکسها آرامش و لبخند را میبینند.
شهروندان با دیدن به این عکسها به فضای سرزمینی نگاه میکنند که کبوتران در آن، آزادانه پرواز میکردند و ذهنیت شهروندان افغانستانی با صدای توپ، تانک و تفنگ در هم گره نخورده بود. آنها شهری را به خاطر میآورند که احمد ظاهر در آن ترانههای عاشقانه میخواند.
سردار، یکی از کاربران فیسبوک و تعقیبکنندهی صفحهی افغانستان قدیم، نظرش را در مورد عکسی نشرشده از دههی ۶۰ هجری چنین نوشته است: «کابل امروز پر از موترهای آخرین مدل است؛ اما جادهای متناسب و کافی برای این همه موتر نیست. نشانههای رهنمایی و جایی برای پارک نیست. شهر بزرگ شده؛ اما پارک، سیستم فاضلاب و آب لولهکشی ندارد و مهمتر از همه امنیت که در آن زمان بود، اکنون جایش را به ناامنی داده است.»
عکسهایی که نمایانگر عام مردم نیست
در عکسهای قدیمی، یکی از سوژههایی که بیشتر مورد توجه بینندهها قرار میگیرد، به تصویرکشیدهشدن آزادی زنان در آن دورهها است؛ بیشتر زنان دانشآموزان، دانشجویان و زنان شاغل بودند که با لباسهای متفاوت و بیشتر به سبک غربی در بیرون از خانه ظاهر میشدند؛ اما این عکسها، نخبگان شهری کابل را نمایش میدهد؛ نخبگانی که حتا آن زمان، از جمعیت گستردهتر افغانستانیها نمایندگی نمیکردند.
پیش از اینکه طالبان پوشیدن برقع را اعمال کنند، همه زنان دامن کوتاه نمیپوشیدند؛ اما آنهایی که میپوشیدند، ترس شلاقخوردن و اسیدپاشی را با خود نداشتند.
آقای اروند میگوید که عکسهای منتشرشده از زنان افغانستان، زنانی را نشان میدهد که در دانشگاههای کابل و یا در خیابانهای مدرن آن زمان کابل و سایر شهرهای افغانستان گرفته شده است.
این زنان از قشر متوسط و بالای جامعه بودند و بیشترین شان دانشجو و یا استادان زنی را نشان میدهد که در غرب تحصیل کرده بودند. بیشتر زنان افغانستان که در فقر و در روستاها زندگی میکردند، این فرصت را نداشتند.
زنان زیادی در افغانستان، به دلیل کمبود امکانات طبی، هنگام زایمان جان شان را از دست میدادند و شماری از آنها با حیوانات معامله میشد. این در حالی است که از همان دورهی تاریخی عکسهای زنان با دامنهای کوتاه نشان داده میشود.
در همین حال، پروفیسور محمد قیومی نیز کتابی را به نام «روزی روزگاری در افغانستان» نشر کرده است که در آن، عکسهای قدیمی افغانستان و تفاوت زندگی قبل از جنگ و بعد از جنگ شهروندان این کشور را گنجانیده است. او در سال ۱۹۵۲ در کابل به دنیا آمد، بعد به امریکا مهاجرت کرد و رییس دانشکدهی منهدسی دانشگاه سانخوزه شد.
قیومی در این کتاب نوشته است: «در دهههای ۵٠ و ۶٠، دانشجویان لباس مدل غربی میپوشیدند؛ مردان و زنان جوان نسبتا آزادانه با هم معاشرت داشتند. زنان میتوانستند در عرصههایی مانند پزشکی مشاغل تخصصی را دنبال کنند. امروز، مدارسی که به زنان آموزش میدهند، هدف خشونت قرار میگیرند.»
در این کتاب آمده است که در آن زمان، مغازهها صفحهی گرامافون داشت، که ریتم و انرژی جهان غرب را برای نوجوانان کابل میآورد. افغانستان زمانی پیشآهنگان پسر و دختر داشت. در دهههای ۵٠ و ۶٠ این نوع برنامهها شبیه برنامههایی بود که در ایالات متحدهی امریکا راهاندازی میشد و در آن، دانشآموزان مکتبهای ابتدایی و متوسطه در مورد راهپیمایی در طبیعت، اردوزدن و ایمنی عمومی میآموختند. نیروهای پیشآهنگی بعد از تجاوز شوروی در اواخر دههی ٧٠ ناپدید شدند.
ثریا بها، یکی از کاربران فیسبوک با نشر چند عکس قدیمی در صفحه اش، نوشته: «زادگاهم کابل قدیم، برای زخمهایت میگریم، برای کاکهها و عیارانت که استوره شدند، برای مردم با فرهنگ و مهربانت که خاموش از این دیار رخت بر بستند و نامی از ایشان نیست. سوگوارم برای خانههای قدیمت که نسلدرنسل اجدادم آنجا زیستند و پدرود گفتند هستی شان را.»
بها در این نوشته از مردم و فرهنگ قدیم کابل یادآوری کرده و کابل را شهر زیبا، آرام و با نظم توصیف کرده است. او نگاشته است: «پدرود کابلم که سه دهه برنگشتم ، هراسیدم تا مبادا با دیدن زخمهای ناسور تن تو، همان تصویر کابل آرام و زیبا از خاطرم زدوده شود. میخواهم برنگردم و همان تصویر ناب، فضا، مردم نیککردار، نیکپندار و نیکگفتار و همان خاطرات زیبای تو را در ذهنم زنده نگه دارم.»
حسرت گذشته؛« چه بودیم و چه شدیم»
بریالی خراسانی، در آرشیف شخصی اش ششهزار قطعه عکس که قدامت پنجاهساله دارد را نگهداری کرده است و هرازگاهی از طریق صفحهی فیسبوک اش این عکسها را به نشر میرساند. او میگوید که این عکسها در آلبوم خانوادگی شان سالهای سال نگهداری شده است. هرچند او نمیداند که عکاسان این عکسها کهها بودند؟ اما پدر و پدربزرگ او این عکسها را جمعآوری و نگهداری کرده اند.
خراسانی چهل سال سن دارد و تنها قصههایی از گذشتهی باثبات و امن افغانستان را از پدرش شنیده است؛ اما خودش مانند بیشتر جوانان افغانستانی در ناامنی و جنگ، دورهی کودکی و جوانی اش را سپری کرده است. او میگوید: «وقتی به عکسا دقت میکنم و زندگی چهل و پنجاه سال پیش ر با حال مقایسه میکنم، افسوس میخورم که چه بودیم و چه شدیم؟»
شمار زیادی از جوانان در افغانستان، در جنگ بزرگ شده اند و به ناچار امنیت، صلح و آزادی را در عکسهای قدیمی افغانستان به ویژه کابل جستوجو میکنند. شماری از آنها نیز، حسرت گذشتهای را به همراه دارند که هرگز در آن نزیسته اند.