افغانستان صد و یک سال پس از گرفتن استقلالش از بریتانیای کبیر، هنوز در جستوجوی صلح است و برای آوردن آن خون میدهد و خون میریزاند. چه بسا صلحی که دولت افغانستان، هنوز نمیتواند برای آوردن آن حتا مستقلانه تصمیم بگیرد.
شماری از تاریخدانان و آگاهان سیاسی، تأکید دارند که حکومتهای افغانستان، در حفظ استقلال ناکام بودهاند. به باور آنها در شرایط کنونی تنها الهامی که از استقلال افغانستان باید گرفت، همان حس همبستگی و روحیهی ملی است که صد سال پیش از امروز برای گرفتن استقلال افغانستان به وجود آمده بود.
مژگان مصطفوی، استاد دانشگاه، میگوید: «وحدت ملی که در آن سالها بود، نقش بسیار مهمی را در گرفتن استقلال داشت. کسانی که زیر یک پرچم برای استقلال افغانستان واحد مبارزه میکردند. بزرگترین درسی را که میتوانم در شرایط کنونی بگیریم، یکپارچی است.»
چرا افغانستان مستقل نشد؟
شماری از آگاهان و تاریخدانان میگویند که استقلال افغانستان همزمان با اصلاحاتی رویکار آمد که برای آن بسترسازی نشده بود و جو حاکم بر جامعهی افغانستان، حاضر به پذیرش آن نبود. با این حال چنین استقلالی در میان همهی اقشار افغانستان هضم نشد. به باور این آگاهان پس از امانالله خان، زمامدارانی در افغانستان سر کار نیامدند که بتوانند در امور کشورداری مستقلانه عمل کنند و اصلاحات که شاه امانالله روی دست گرفته بود، آن را ادامه دهند؛ دلیلی که انگیزه استقلال و استقلالخواهی در افغانستان کشته شد و این کشور هنوز از نگاه سیاسی، اقتصادی و نظامی وابسته به کشورهای بیرونی است.
جاوید فرهاد، نویسنده، میگوید: «از نظر فرهنگی، جامعه آمادهی چنین اصلاحات نبود. بستر فرهنگی برای این استقلال خواهی و اصلاحات آماده نبود. از سوی دیگر بریتانیا وقتی که تسلط خود را در افغانستان از دست داد، به مداخلات غیرمستقیم پرداخت. همچنان وابستگیهای شاههای بعدی سبب شد که انگیزهی استقلال و استقلالخواهی کشته شود و افغانستان، تا به امروز وابسته باقی بماند.»
از سویی هم خلیل رومان، نویسنده و پژوهشگر در امریکا، نیز به روزنامهی صبح کابل، میگوید که حفظ استقلال دشوارتر از گرفتن استقلال است. به گفتهی او زمانی که افغانستان استقلال خود را گرفت، از آن به بعد ما شاهد توسعه این تحول در افغانستان نبودیم.
آقای رومان، میگوید: «ما بخاطر داشتن استقلال اقتصادی و توسعه ثروتهای نهفتهی خود تلاش نکردیم و اینها به دست اقشار محدود باقی ماند. از سویی هم این مفکوره استقلالیتخواهی حتا از شهرها به روستاهای افغانستان توسعه نیافت، این دلیلها سبب شد که خیلی زود گلم استقلال و استقلالخواهی از افغانستان برچیده شود.»
در عین حال غلام محمد محمدی، تاریخنگار، به روزنامهی صبح کابل، میگوید که افغانستان صد سال پس از گرفتن استقلالش به اندازهی صد سال به عقب رفته است.
او افزود: « در زمان امانالله خان هم استقلال وجود داشت و هم آزادی؛ اما در حال حاضر افغانستان هیچنوع شرایطی که یک کشور مستقل باید داشته باشد را ندارد. حکومت در حال حاضر ارادهی ملی، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال تصمیمگیری را ندارد.»
این تاریخنگار افغان، میگویدکه در دورهی امانالله خان، حکومت در تصمیمهای سیاسی خود مستقل بود، مداخله کشورها اینقدر صریع نبود؛ اما در حال حاضر حکومت افغانستان، نهتنها در تصمیمهای سیاسی خود مستقل نیست؛ بلکه هنوز نمیداند که طرفهای مورد منازعهی آنها چقدر در تعهدات خود صادق استند.
از سویی هم جعفر مهدوی، آگاه سیاسی میگوید، دلیل دیگری که افغانستان نتوانست استقلال خود را حفظ کند، این است که این کشور قادر به گرفتن استقلال اقتصادی خود نشد. او، تاکید دارد که کشورهای بیرونی از وابستگی اقتصادی افغانستان، همواره استفاده کرده و به منظور پیشبرد اهدافشان در امور داخلی افغانستان، مداخله کردهاند.
آقای مهدوی، میافزاید: «خارجیها از مشکلات اقتصادی افغانستان در طول تاریخ به خاطر اعمال سیاستها و اهداف خود استفاده کرده اند. به طور مثال در حال حاضر حکومت افغانستان، به حمایتهای خارجی امریکا نیازمند است. در این شرایط امریکا بدون این که به منافع ملی افغانستان فکر کند و حتا با حکومت افغانستان مشوره کند، توافقنامهای را با طالبان امضا میکند که حکومت هیچ در آن شریک نیست.»
درسهایی از استقلال
شماری از آگاهان، به این باور اند که شعور جامعه برای آوردن یک تحول تازه بسیار مهم است. به گفتهی آنها استقلال افغانستان و حرکت مشروطهخواهان برخاسته از الهام چند نشریهای بود که حس استقلالیتطلبی داشت و در اطراف افغانستان نشر میشد.
خلیل رومان، نویسنده میگوید: «مشروطهخواهان با الهام از سه و چهار نشریه که در افغانستان و اطراف افغانستان نشر میشد، سنگبنایی مشروطهخواهی را در افغانستان بنا نهادند. حبلالمتین در ایران و کلکته، سور اسرافیل و عروت الوثقی که سید جمالالدین افغان در آن نقش داشت از جمله نشریاتی بود که مصداق الهام چنین حرکتی شد.»
از سویی هم جاوید فرهاد، نویسنده افغان میگوید، در سالهایی که بحث استقلال و جنبشهای مشروطهخواهی مطرح بود، تفکر آزادیخواهانهای چون محمود طرزی وجود داشت؛ عاملی که سبب ایجاد انگیزه برای آزادیخواهی در افغانستان شد.
مژگان مصطفوی، استاد دانشگاه و معین وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، میگوید، چیزی که در گرفتن استقلال افغانستان نقش عمدهی داشت، فضایی فرهنگی بود که توسط شماری از نخبگان فرهنگی ایجاد شده بود.
خانم مصطفوی تاکید دارد: «نهضت امانیه بر اساس یک تفکر فرهنگی بهوجود آمد و آنچه را که در قبال داشت نیز یک انقلاب سترگ فرهنگی بود. ما تحولات گستردهای را در بخش مطبوعات، رسانه، آزادی بیان و روشنگری شاهد بودیم.»
به گفتهی معین وزارت اطلاعات و فرهنگ، نخستینباری که نهضت زنان شکل گرفت، در دوران امانالله خان بود که حقوق زن و مرد بر اساس معیارهای بینالمللی برابر خوانده شد و حضور ملکه در جلسههای رسمی به رسمیت شناخته شد.
این آگاهان تاکید دارند که در حال حاضر نیز رسانهها در روند صلح افغانستان، میتواند نقش سازندهای را بازی کند و سبب شود که فضای اختناق افغانستان به یک فضای سالمتری بدل شود.