برفباریهای چند روز پیش، هوای کابل را سردتر از پیش کرده است که با گذشت هر روز سردتر میشود.
دمای هوای کابل در آخرین شب و روزها تا ۱۴ درجه زیر صفر سقوط کرده است. در این دما سردی مثل کژدمی زیر پوست آدمی میدود؛ سرمایی که شبها زیر پتوها رخنه کرده و خواب نیمی از باشندگان کابل را دزدیده است.
باشندگان کابل تا چند روز پیش با مرگ ناشی از آلودگی هوا دست به گریبان بودند که در یک هفته ۱۷ نفر از باشندگان کابل به دلیل آلودگی هوا جان خود را از دست داده و ۹۰۰۰ تن دیگر راهی بیمارستان ها شدند.
باشندگان کابل برای رهایی از آلودگی هوا و پیامدهای آن، برف را معجزهای برای نجات شان میدانستند؛ اما این روزها به دلیل نبود خودکفایی دولت در تأمین نیاز انرژی مصرفی شهروندان، برف هیولای دیگری شده است که زندگی را در کابل سختتر از پیش کرده است.
آلودگی هوا و تراکم بیش از اندازهی ذرههای آلاینده در فضای آن؛ باعث شده است که در این هوای سرد، گرمی در سطح بالای هوا تمرکز کرده و سطح پایینی هوای کابل سرد شود. این حالت باعث شده است که حتا در روزهای آفتابی زمستان نیز هوای کابل سرد باشد؛ سردیای که نیم آن از برف و نیم دیگر آن از آلودگی هوا است.
باشندگان کابل مانده اند که از آلودگی هوا بمیرند و یا از سرمای جانکاه زمستان.
در چند روز آخر نرخ گاز مایع تا ۵۰ درصد افزایش داشته است.
این افزایش باعث شده است، آنهایی که به دلیل درک مسؤولیت شهروندی برای کاهش آلودگی هوا از این انرژی مصرف میکنند، با مشکل وجود بدیل برای سوختهای خطرناکی مثل زغال سنگ، چوب و رابر روبهرو شوند.
نرخ یک کیلوگرام گاز مایع تا پیش از برفباریها حتا در محلهای سرمایهدارنشین شهر کابل نیز از ۶۰ افغانی تجاوز نمیکرد؛ اما این رقم امروز در شمار زیادی از محلهای شهر کابل به ۸۰ و ۹۰ افغانی میرسد. بلند رفتن ۵۰درصدی نرخ گاز مایع برای خانوادههای فقیر کابل، در این فصل سرد به تنهایی خود میتواند یادآور فاجعهای باشد. در پایتخت بیشتر مردم برای گرمایش خانهها و پختوپز از گاز مایع استفاده میکنند؛ اما با افزایش ۵۰ درصد نرخ گاز آن هم در کمتر از یک هفتهی دیگر بیشتر مردم فقیرنشین پایتخت نمیتوانند نه برای پختوپز و نه هم برای گرمایش خانههای شان از آن استفاده کنند.
از سویی هم بلند رفتن نرخ گاز حتا خانوادههای ثروتمند و یا آنهایی را که میتوانند با وجود این نرخ بلند نیز از آن استفاده کنند؛ از استفادهی آن منصرف کرده و میل برگشت به سوختهای فسیلی را در آنها زنده میکند.
در زمستان سرد امسال و نبود برق همهوقت و گرانقیمت، تنها انرژی مصرفی پاک، گاز مایع است. تنها بدیلی که میتواند باعث کاهش آلودگی هوا در شهر کابل شده و جان هزاران باشندهی کابل را از کودک گرفته تا افراد کهنسال و بیماران حساس نجات دهد؛ اما بلند رفتن نرخ گاز باعث میشود که بیشتر مردم دنبال مصرف سوختهای فسیلی و خطرناک بروند که سلامت و جان خود و دیگر اطرفیان شان را با خطر جدی تهدید میکند.
اما باشندگان کابل که بیشتر درگیر فقر استند، راه دیگری نیز ندارند و ناچار اند برای فرار از سرمای استخوانسوز زمستان به جان و سلامت خود اعتنایی نکرده و دنبال سوخت مواد خطرناکی مثل زغال سنگ، کفشها و تایرهای کهنه و پلاستیک باشند.
این وضعیت روایت از ناکارایی و نبود ارادهی بهسازی کشور در دولت را نشان میدهد. دولتی که به لحاظ مادهی (۱۵) قانون اساسی، مکلف به حفظ محیط زیست است؛ اما از این مسؤولیت خود شانه خالی کرده و در این چنین وضعیتی برای فریب، کمیسیون اضطرار را ایجاد میکند و به مسؤولان ادارهی حفظ محیط زیست تقدیرنامه میدهد و با بندکردن دو سه خردهفعالیت مثل رستورانتها و هوتلها به چشم مردم خاک میزند. وجود پارلمان ناکارا و وابسته به حکومت نیز باعث شده است که این وضعیت همچنان ادامه پیدا کند؛ پارلمانی که وظیفهی نظارت از اعمال حکومت و حمایت از حقوق شهروندان را در برابر حکومت دارد، به دلیل ناکارایی و بیسواد بودن شمار زیادی از اعضای آن، از مسؤولیت و صلاحیت قانونی خویش چیزی ندانسته و پابهپای حکومت برای فراموشی و زیر پا کردن حقوق مردم دست داشته باشد.
از سویی هم دولت در مادهی (۶) قانون اساسی به ایجاد جامعهی مرفه و مترقی به اساس عدالت اجتماعی، ارزشهای حقوق بشری، تحقق دموکراسی و انکشاف متوازن مکلف شده است. از رفاه و ترقی که خبری نیست هیچ، کم از کم دولت باید در این چند سال به سوی رفاه حرکت میکرد.
اگر دولت کوچکترین توجهی به مسؤولیتهای قانونیاش در مادهی (۶) قانون اساسی میگذاشت، وضعیت امروز مردم افغانستان به ویژه شهر کابل به مراتب چیزی بهتر از حالا بود.
دوام این وضعیت در حقیقت نادیده گرفتن مکلفیتهای قانونی رییسجمهور، حکومت و پارلمان است که در این میان مسؤولیت بیشتر برمیگردد به پارلمان که نهاد نظارتکننده از حکومت است و به اساس متن قانون اساسی صلاحیت بازپرس از هر یک از وزرای حکومت و در نهایت رییسجمهور را دارد.
از سویی هم مجلس نماینگان که تمثیلکنندهی حاکمیت ملی است و بایست از حق مردم در برابر کوتاهیها و تخطیهای حکومت دفاع کرده و حق مردم را به مردم برگرداند؛ اما نبود ثبات در نرخ مواد سوختی، مواد خوراکی، نرسیدن به خودکفایی کم از کم در بخش نیازهای ابتدایی شهروندان و آلودگی کشندهی هوای کابل، همه و همه بیانگر این است که نه حکومت و نه هم نهادی به نام پارلمان در شانزده سال گذشته هیچ گونه تلاشی برای انجام مکلفیتهای ذاتی و قانونی خویش نکرده اند که در نتیجه آسیب آن را مردم باید متحمل شوند. در این سرمای جانسوز، این مردم فقیر کابل اند که گاهی از آلودگی هوا و گاهی از سرما میمیرند؛ اما اریکهداران قدرت و پارلمانیهای افغانستان در محلهای ویژه با امکانهای مناسب زندگی، از آلوده و سرما کوچکترین آسیب را نمیبینند. دوام این وضعیت در درازمدت باعث از میان رفتن اعتماد مردم نسبت به دولت شده و در فرجام میتواند به فروپاشی دولت بینجامد.