شش سال پس از حمله به جنبش روشنایی؛ تنها قبرستانی در کابل باقی مانده است

صبح کابل
شش سال پس از حمله به جنبش روشنایی؛ تنها قبرستانی در کابل باقی مانده است

امروز شش سال از انفجار بر اعتراض جنبش روشنایی در کابل می‌گذرد. در آن انفجار، ۸۶ معترض این جنبش کشته و بیش‌تر از ۳۰۰ نفر دیگر زخم برداشتند.

جنبش روشنایی در ابتدای ظهورش، متشکل از احزاب، رهبران سیاسی هزاره، نمایندگان مجلس از گروه‌های مختلف قومی، استادان و دانش‌جویان دانشگاه بود.

مهم‌ترین ویژه‌گی این جنبش، مردمی‌بودن آن بود که در اعتراض به تغییر انتقال خط برق ۵۰۰ کیلوولت ترکمنستان از مسیر بامیان به سالنگ شکل گرفت.

حکومت اشرف غنی در نشست کابینه ۱۱ ثور سال ۱۳۹۵ خورشیدی، فیصله کرد که مسیر انتقال این خط برق از بامیان به سالنگ تغییر کند. این اقدام حکومت، خلاف مطالعات و بررسی‌های کمپنی فیشنر آلمانی بود که بامیان را بهترین مسیر برای این انتقال این خط در نظر گرفته بود.

اعضای این جنبش تصمیم حکومت اشرف غنی را تبعیض‌آمیز خوانده و بر علیه آن‌ها اعتراض کردند. این اقدام حکومت، سبب اعتراض گسترده‌ی اعضای جنبش شدند. شاید در تاریخ افغانستان جنبش روشنایی نخستین حرکت مدنی‌ای بود که به آن گستردگی اعتراضات را در کابل و پس از حمله به این جنبش در اکثر ولایات و همین طور در کشورهای غربی راه اندازی و خواست‌های شان پیگیری کردند.

اعتراضات گسترده و سازمان‌دهی‌شده‌ی این جنبش، سبب ایجاد اتحاد محکم در میان نهادها و چهره‌های مختلف عمدتا هزاره در افغانستان و جهان شد. نخستین اعتراض این جنبش در بیست‌وهفتم ثور ۱۳۹۵ خورشیدی اتفاق افتاد که در آن تمامی رهبران هزاره و شماری زیادی از سیاست‌مداران اقوام غیر هزاره نیز حضور داشتند. در آن اعتراض بیش‌تر از ۱۰۰ هزار نفر شرکت کرده بودند.

پس از این رویداد، محمد محقق نخستین کسی بود که از جنبش کنار کشید. به دنبال او، سایر رهبران سنتی هزاره نیز، راه شان را از جنبش روشنایی جدا کردند. جنبش با انتخاب سختی روبه‌رو بود. رهبران جوان جنبش اکنون مجبور بودند در دو جبهه بجنگند. هم به رهبران سنتی هزاره که می‌خواستند این جنبش را به نفع سیاسی شان مصادره کنند و هم با حکومتی که به باور آن‌ها به گونه‌ی آشکار با مناطق مرکزی تعصب دارد و حقوق مردم مناطق مرکزی را نادیده می‌گیرد.

دومین و بزرگ‌ترین تظاهرات این جنبش در دوم اسد ۱۳۹۵خورشیدی برگزار شد؛ روزی که دو حمله‌کننده اعضای این جنبش را در میدان دهمزنگ در غرب کابل هدف قرار داد. آن حمله خونبارترین حمله به یک حرکت مدنی بود که قربانیان آن تماما تحصیل‌کرده‌گان و دانشگاهیان بودند.

داعش مسؤولیت این حمله را به عهده گرفت؛ اما حکومت اشرف غنی هیچ زمانی حاضر نشد به گونه جدی این فاجعه را دنبال کرده و عاملان آن را مشخص کند. شماری از اعضای جنبش روشنایی هنوز هم به این باور استند که دست حلقاتی در درون حکومت اشرف غنی پشت این حمله بود.

رهبری جنبش روشنایی در اعلامیه رسمی خود پس از انفجار، دولت را به بی‌توجهی به تأمین امنیت تظاهرات متهم کرد و خواستار تحقیقات نهادهای بی‌طرف بین‌المللی شد. مخالفت حکومت با این جنبش در حدی بود که به آن به دیده‌ی دشمن نگاه می‌کرد و  حتا حاضر نشد در تداوی زخمی‌های این رویداد سهم بگیرد.

رهبران سنتی هزاره؛ اما از این رویداد سود بردند. آن‌ها فوری با دولت به گفت‌وگو پرداختند. شماری از آن‌ها فیصله کمیسیون‌های حکومت که برای بررسی خط انتقاط برق تشکیل شده بود، را تأیید کردند. در آن فیصله، گفته شده بود که یک خط ۲۲۰ کیلوولت برق به بامیان نیز کشیده خواهد شد.

سران جنبش روشنایی؛ اما حکومت را به عوام‌فریبی و دروغ‌گویی متهم کرد. آن‌ها هم کمیسیون و هم فیصله این کمیسیون را رد کردند. اکنون رهبران سیاسی هزاره نیز، در شمار سران حکومت محاسبه می‌شدند؛ زیرا شماری از آن‌ها عملا عضو دولت بودند و امتیازات دولتی می‌گرفتند.

حمله به اعتراض جنبش روشنایی که روزهای قبل از آن‌ها هشدارهای امنیتی نیز وجود داشت، تیغ انتقاد رهبران سنتی را تیزتر کرد. وضعیت بد بود، فشارها بر اعضای جنبش و سران جنبش به ویژه همه‌روزه بیش‌تر می‌شد.

با تمام این‌ها؛ اما حمله به اعضای جنبش و جداشدن رهبران هزاره از این جنبش، پایان کار جنبش روشنایی نبود. هرچند حمله به اعتراض جنبش روشنایی سر آغاز حملات گسترده و پی‌هم به دیگر اعتراضات مدنی در افغانستان بود، نمونه‌ی واضح آن حمله سربازن حکومت به اعتراضات جنبش رستاخیز و تغییر بود.

هواداران این جنبش، ده‌ها تظاهرات را در بیرون از افغانستان در شهرهای بروکسل، مونیخ، واشنگتن، کانبرا، لندن و دیگر شهرهای بزرگ جهان به راه انداختند. به ویژه اشرف غنی در هر کشوری که سفر داشت، هزاران عضو جنبش روشنایی نیز آنجا حضور پیدا کرده و اعتراض می‌کردند.

هرچند جنبش روشنایی برای سال‌های پس از حمله دهمزنگ نیز، حضور و فعالیت خود را داشت؛ اما این فعالیت‌های کمرنگ و در نهایت خاموش شد. انتظارات و انتقادها از اعضای جنبش روشنایی روزبه‌روز افزایش یافت و اختلافات حتا در داخل رهبری جنبش روشنایی نیز، رسید و ده‌ها عوامل دیگر سبب شد که این جنبش به تاریخ بپیوندند.

اکنون شش سال پس از آن رویداد وحشت‌ناک، تنها چیزی که در کابل باقی مانده، تپه شهدای روشنایی است که اجساد ده‌ها عضو این جنبش را در خود جای داده است. دیگر نه از اعتراضات مدنی در جاده‌ها خبر است و نه هم کسی می‌تواند از عدالت حرف بزند. جاده‌های کابل اکنون جولان‌گاه افراد طالبان است که نفس‌کشیدن را برای مردم تنگ ساخته‌اند.