“زیر لب چیزی میخواند و دانههای سیاهِ تسبیح لابهلای انگشتانش بازی میکنند. چشمهایش را باز میکند و میپرسد:”دختر نامزاد داشت؟”
مصطفا پرخاشگرانه جواب میدهد:”چرا از ما پرسان میکنی؟” رابعه که کنارش نشسته است آستین مصطفا را میکشد، او را به آرامش دعوت میکند و میگوید:”داشت؛ چند ماه میشه فسخ کدیم.” نگرانی و ترس در صورت و صدای زن آشکار است.مرد دوباره چشمهایش را میبندد و با جملهای که میگوید برای چند لحظه، فقط سکوت است که در اتاق جاری است.”دختر همرای نامزادش گریخته و دیگه د دست شما نمیایه”.
بعد از چند لحظه، رابعه سعی میکند به خود بیاید و همانطور که گوشهی چادرش را لابهلای انگشتانش میپیچاند و رها میکند، با التماس به آغا صاحب نگاه میکند تا راهی را به آنان نشان دهد.
آغا صاحب مردی است حدود هفتاد سال که استخوانبندی درشت و پوست تیرهاش بر هیبت و تاثیر گذاریاش بر افردا میافزاید. همانطور که به زن خیره شده است به او میگوید:”اگر تعویذ بدهم برمیگردد؛ فقط باید زودتر عمل کنید و معطل نکنید.”
ملا پنج تعویذ را در ازای پنجهزار افغانی به آنان میفروشد و تضمین میکند دختر، کمتر از یک هفته بعد برخواهد گشت. پنج تعویذی که باید در پنج نقطهی مشخص خانهی پدری دختر آویزان شود.
دو هفته میگذرد و رابعه دوباره به دفتر ملا برمیگردد. از او میخواهد به وعدهاش عمل کند و پول آنها را پس دهد. چرا که هیچ خبری از دختر نیست. ملا با تهدید زن را از دفترش بیرون میکند و رابعه از ترس اینکه مبادا ملا به گفتهاش عمل کند و گرهی کور در زندگی او و خانوادهاش نیندازد، دفتر ملا را بدون گرفتن پول ترک میکند.”
سطرهای بالا، روایتی است آشنا و تکراری از نیرویی که به باور اکثریت عام و غیرعام افغانستانِ قرن ۲۱، بسیار فراتر از منطق، علم و قانون عمل میکند. نیروی تعویذ!
تعویذهایی که گاهی به گفتهی ملاها، آیات نوشته شدهی قرآن و گاهی هم اعداد و حروف عجیب و مبهماند که روی کاغذ نوشته میشوند و نیروی فوقالعادهی شان بعد از حک شدن روی پوست حیوانهایی نظیر آهو و یا گرگ چندین برابر میشوند؛ ولی نقش حیوان، همینجا ختم نمیشود. برای شکستن جادویی که از قبل اجرا شده، دهان گرگ میخواهند و برای بسیاری از تعویذها، مانند گرهانداختن در کار کسی یا بیمارساختن شخصی تا سرحد رساندن آن شخص به مرگ، از استخوانهای مرتب ماهی و یا پرندگانی؛ مانند شانهبهسر هم استفاده میکنند. گاهی از خون انسان و یا خون بعضی حیوانها؛ مانند گرگ نیز برای نوشتن تعویذ استفاده میشود.
سنگهای قیمتی یکی دیگر از این شفابخشها است که توسط ملاها برای موردهای متعدد و متفاوتی توصیه میشود. مثلا برای درمان بیماری مانند سرطان، باید بر سنگ یشمی دعا بخوانند که یک تکهی کوچک دعاخوانده شدهی آن برای درمان سرطان، پانزده هزار افغانی قیمت دارد. سنگ لعل هم از جمله سنگهایی است که بهطور اکثر به زنان و دختران جوان، برای جلب محبت همسر و یا مرد موردعلاقه، توصیه میکنند. ملاها سنگهای متفاوت دیگری نیز در بساط خود دارند که نامی از آنها نمیبرند؛ اما ادعا میکنند خود به قدرت واقعی آنها واقفاند و با خواندن و دمیدن حروف مورد نظر بر آنها، آن سنگها توانایی جلوگیری از خیانت همسر، شفای بیماریهای لاعلاج، گشایش رزق و موفقشدن در تجارت، کسب و کار و تحصیل، به همریختن زندگی دیگران و یا راضی کردن اشخاص مخالف به انجام چیزی که شما میخواهید را دارند. گاهی قیمت این سنگها از دههزار افغانی تا سیهزار میرسد.
بعض وقتها نیز پیش میآید، ملا به شخصی که از دوری و جفای معشوق شکایت میکند یا زنی که از بدخلقی همسرش به ستوه آمده است “شویست” میدهد. “شویست”ها اکثرا حروف، ارقام و یا دعاهای نوشته شده بر کاغذ سفید است که باید بین آب شسته شده و آن آب را به فرد مورد نظر نوشاند. اصطلاح رایج دیگری که بین ملاهای تعویذنویس و مشتریان آنها وجود دارد “دوده” است. دودهها مواردیاند که باید در نزدیکی فرد مورد نظر سوختانده شوند. به طور مثال بعض گیاهان خشکشده و یا کاغذهایی که الفاظ مخصوص روی آنها نوشته شده است.
تعویذها و یا موادی که به آنها دعا دمیده شده است برای اثر گذاری، نظر به تجویز ملا، گاهی بین تکههای سفید، سرخ و یا سبز دوخته میشوند و گاهی نیز باید در محیطی باز و بدون پوشش قرار بگیرند.
بعضی از ملاها مدعی ارتباط با اجنه و آگاهی از عالم غیباند و علاوه بر پولی که به عنوان دستمزد دریافت میکنند، مشتریان خود را ملزم به تهیهی بعضی مواد خوراکی مانند گوشت گوسالهی پختهشده، آرد و روغن نیز برای تغذیهی اجنههایی که ادعا میکنند در خدمت او استند، میدانند.
بعضی از زنانی که پس از گذشت سالها از ازدواجشان، موفق به داشتن فرزندی نشدهاند، یکی از دستههای بزرگ مشتریان ملاها را تشکیل میدهند. زنانی که برای “بستن بند” به نزد ملا میآیند و بعد از آن خود را “زیرريحانبندی” آن ملا مینامند. این دسته از زنان عقیده دارند اگر صاحب فرزندی شوند باید حق ملا را پرداخت کنند و اگر ملا را خشمگین کنند و آن بند بستهشده باز شود، نه تنها صاحب فرزندی نخواهند شد بلکه فرزندانی که دارند را نیز از دست خواهند داد. زنی که با کیسه پارچهی پر از گوشت و پاکتی پر از شیرینی به دیدار ملا آمده بود میگفت بعد از تولد هر دو فرزندش، هربار مبلغ پنجاههزار افغانی را به عنوان شیرینی به ملا پرداخت کرده است و گاهی اوقات نیز با سرزدن و خرید چیزهایی مانند گوشت، میوه و یا شیرینی از او تشکر میکند. آن زن، خوشبختی خود را مدیون ملا میداند.
بازار “بازکردن طالع” ملاها نیز حسابی گرم است و مادرهای زیادی استند که همراه دختر یا پسر جوان شان به دیدار ملا میآیند و از او میخواهند طالع فرزند شان را باز کند و ببیند. اکثر این موارد برای مشورت قبل از ازدواج است و با گفتن مشخصات دختر یا پسر مورد نظرشان، از ملا میخواهند تا دربارهی آیندهی خوب یا بد ان دو زوج نظر خود را بگوید.
عدهای نیز برای شکایت از مشکلات خانوادگی، ناکامی و یا شکست در تجارت و کسب و کار و یا پیداشدن گمشدهای، به ملا مراجعه میکنند. اکثر وقتها تشخیص ملا در این موارد این است که این اشخاص، به وسیلهی شخص دیگری جادو شدهاند و گاهی نیز با بیان جملاتی در وصف مشخصات ظاهری فرد جادوکننده مانند؛ زنی است قد کوتاه با پوست گندمی، یا مثلا مردی است از اقوام همسرت که قبلا با شما خصومت داشته و یا زنی است که چشمان سبز دارد به اختلافات و سوظنهای زیاد خانوادگی دامن میزنند.
بعض ملاها نیز استند که با مبالغی خیلی کمترتعویذ مینویسند و یا حتا مبلغ مشخصی را درخواست نمیکنند. گاهی حتا در ازای ۲۰ یا ۳۰ افغانی نیز تعویذی مینویسند و توصیههایی میکنند.
وقتی به دفترها و دکانهای ملاها سر بزنید، میبیند که مشتریهای آنها بر خلاف باور اکثریت، تنها افردا بی سواد نیستند. مشتریان تعویذ و جادو، افرد وابسته به اقشار و طبقههای متفاوت مالیاند و در میان آنها، علاوه بر افردای که سواد کافی و دسترسی به علم روز ندارند، افرادی با ردههای بالای اجتماعی و تحصیلی نیز دیده میشوند.