-امیتاز این مطلب از بیزنس اِنسایدر است.
در مناطق جنگی، اغلب زندگی مسیر عادی خودش را میرود؛ عادیتر از آنچه شما توقع دارید. به هر روی، همین اواخر بود که برای نخستینبار به افغانستان سفر کردم.
زمانی که از میدان هوایی حامدکرزی، خارج میشدم راننده/موتروان تکسی روی به من کرد و گفت: «بدترین و آزاردهندهترین چیز برای زندگی در کابل، ترافیک سنگین جادههای شهر است.»
پرسیدم: «جنگ چطور؟ نظرت در مورد جنگ چیست؟»
پاسخ داد:
«بلی، بلی؛ ولی بمبها که صدای اصلی جنگاند، حداقل گاهی خاموش میشوند. ترافیک جادههای کابل همیشه سنگین است. درست است که جنگ، دردآورترین موضوع برای شهروندان افغانستان است.»
از بیرون، به راحتی و در همه جا میشود یک تصویر واحد از افغانستان را دید: حملات مرگبار انتحاری، خطوط مقدم جنگ با شورشیان، وضعیت بدِ زنان و کودکان کار.
یقینا که تمام این موارد را میتوانید در افغانستان پیدا کنید؛ اما این همهی آن چیزی که میخواهید ببینید، نیست. این شهر زوایایی کمتر دیده شدهای هم دارد.
کابل یکی از فقیرترین شهرهای آسیایی، در جنوب آسیا است.
ترافیک سنگین جادهها، تنها مشکل شهر کابل، پایتخت افغانستان نیست. این شهر که جمعیتی نزدیک به ۵ میلیون تن دارد، در منتهای جبر برای ۲ میلیون تن میتواند میزبان خوبی باشد. جمعیت شهر کابل حالت انفجاری به خود گرفته است.
هرچند افغانستان در طول چند دههی اخیر، میزبان مرگآورترین جنگها بوده؛ اما تعداد زیادی از شهروندان این کشور، سالانه از اثر آلودگی هوا میمیرند.
جالب است بدانید که تلفات انسانی ناشی از هوای آلوده، به مراتب بیشتر از قربانیان جنگ است.
به طور مثال، بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، در سال ۲۰۱۶ تلفات هوای آلوده در افغانستان، حدود ۱۷ هزار نفر بوده است، در حالی که در همین سال قربانیان غیرنظامی جنگ به حدود ۳٫۵۰۰ تن بود.
به محض اینکه فصل تغییر میکند، ناگهان هوا تازه و روشن شده و کابل بسیار دلپذیر میشود. در خیابانهای کابل، مردان جوان «نیشکر» های خوشمزه میفروشند.
از همه دیدنیتر، سالونهای عروسی در کابل است؛ سالونهایی که کابلیهای ثروتمند در آنها مراسم عروسیشان را برگزار میکنند. این طور که مینماید داشتن سالون عروسی، تجارتی پر پول است.
در روزهای جمعه، روز رخصتی و استراحت، مردان جوان در جادهها کرکت بازی میکنند. اگر بنا دارید در کابل زندگی کنید، میبایست به سر و صدای زیاد چرخ بالهای نظامی، عادت کنید.
بیشتر خارجیهایی که در افغانستان کار میکنند، نمی خواهند/نمی توانند در افغانستان گردش کنند و پهلوهای مختلف زندگی شهروندان را ببینند؛ بدین سبب که اغلب اجازهی بیرون شدن از محل وظیفهی شان را به دلیل خطرهای امنیتی، ندارند.
مناطقی هم که اغلب خارجیهای مقیمِ کابل در آن رفت و آمد دارند، به عنوان «منطقهی سبز» شناخته میشود؛ منطقهای که هیچ شباهتی به دیگر بخشهای کابل ندارد.
در منطقهی سبز، خانهها با دیوارهای ضد انفجاری بتنیِ بلند و با سیمهای خاردار محاصره شدهاند، این تنها فضایی است که خارجیهای مقیم کابل، بیشترین زمانشان را میگذرانند.
پولیس ترافیک با وجود ترافیک سنگین جادههای کابل، بسیار کم به چشم میخورد. سربازان و دیگر نیروهای امنیتی، تقریبا در تمام خیابانهای کابل حضور دارند و موترها را بررسی امنیتی میکنند.
حتا در منطقهی سبز، امنیت مهمترین چیز است؛ بدین جهت که هر دو، طالبان و دولت اسلامی گاهبهگاه، با شلیک راکت و یا ارسال بمبگذاران انتحاری به این بخش شهر حملههای مرگباری میکنند.
بیشتر کارکنان سفارتخانههای خارجی اجازه دارند در موترهای زرهی و با محافظان مسلح از «منطقهی سبز» خارج شوند و به دیگر بخشهای شهر کابل گشتی بزنند.
از این رو، در جریان سفر به کابل، تجربههای خندهداری داشتم. گفتوگو با افراد غیرنظامیای که بیشتر از من در مورد افغانستان اطلاعات داشتند؛ ولی کمتر از من افغانستان و یا حتا شهر کابل را دیده بودند.
منطقی به نظر نمیرسد که تصامیم در مورد سیاست یک کشور، توسط افرادی اتخاذ شود که آنها به ندرت از چهار دیواری محل بود و باش و کارشان خارج میشوند.
اوایل ماه جاری میلادی، گروه طالبان دفتر بنیاد غیر دولتی «کاونترپارت» که خارج از منطقهی سبز فعالیت میکرد را، مورد حمله قرار دادند.
زندگی پنهانی خارجیهای مقیم کابل، به اقتصاد این شهر آسیب زده است.
در جایی نه چندان دور از بخش دیپلماتنشین کابل، کوچهی «مرغ فروشی»، با دکانهای عتیقه فروشی، فرش فروشی، زیورآلات و محصولات چرمی مرغوب قرار دارد.
این کوچه را، بیشتر خارجیهایی که به کابل سفر کردهاند، دیدهاند.
سالهاست فروشندگانِ کوچهی مرغ فروشی، به مدد مشتریهای خارجیشان که در کابل زندگی میکنند، زندگی خوبی دارند و کسب و کار شان رونق دارد.
هرچند جنگ برای همه فاجعه به بار آورده، لیکن نشانههای روشنی از تغییر مثبت افغانستان در سالهای اخیر وجود دارد.
در کافههای غرب کابل، میتوانید زنانی که به سبک زنان غربی، پتلونهای جین به تن کردهاند و همراه با دوست پسرانشان غذا میخورند را ببینید.
تمامی دختر/پسرهای جوان تلفن همراه دارند و برای سرگرمی آهنگهای پاپ هندی گوش میدهند.
حتایی که طالبان برگردند، همین طور که در حال حاضر احتمال بازگشت آنها زیاد است، تمام این تغییرات از بین نخواهد رفت. افغانستانِ اکنون نسبت به افغانستانِ طالبان، بسیار تغییر کرده است.
تقریبا نیمی از جمعیت اکنونِ کابل، پس از سال ۲۰۰۱ و سقوط «امارت اسلامی طالبان» به دنیا آمدهاند.
جمعیت شهرنشین افغانستان در قیاس به دههی ۱۹۹۰ میلادی، ۴ برابر رشد کرده است. بیشتر افغانها از زندگی سنتی گذشتهیشان خارج شدهاند.