
معرفی: انوش دستگیر، سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان، جزو جوانترین مربیان دنیا است که توانسته، مدارج ترقی را با دریافت مدارک مربیگری اتحادیهی فوتبال اروپا، یوفا؛ یکی یکی طی کند. او که چند بازی هم برای تیم ملی فوتبال افغانستان انجام داده، نزدیک به دو سال است که هدایت این تیم را به عهده دارد. با توجه به جنجالها، پروندهسازیها، محرومیتها و چالشهایی که فوتبال ما در این چند سال داشته است، گفتوگو با دستگیر و نشستن پای درد دل او میتواند، زوایای بیشتری را به روی ما باز کند.
این گفتوگو را نعمت رحیمی به صورت آنلاین با آقای دستگیر انجام داده است.
صبح کابل: کمی دربارهی خود بگویید که انوش دستگیر چه کسی است؟
دستگیر: انوش دستگیر استم، ۲۹ ساله که از دهسالگی به هالند آمده ام. پیش از فوتبال، کرکت بازی میکردم؛ در لیگ ردههای سنی یازده، چهارده و شانزده سالههای هالند، بازی کرده ام. تا نوزده سالگی در باشگاه مطرح نایمخن (N.E.C. football club) بودم. بعد به تیم فنلو (VVV-Venlo) رفتم و به عنوان کاپیتان در لیگ برتر ۲۳ سال هالند بازی کردم؛ پس از شش ماه، به تیم اول راه یافته و در جام حذفی، سه بار برای این باشگاه، به میدان رفتم.
صبح کابل: در ادامه چه اتفاقی برای فوتبال شما افتاد؟
دستگیر: تیم ما در لیگ برتر هالند هشتم شده بود، تیم با خرید بازیکنان قوی تقویت شد و شانس برای من کم بود. تجربه و مشاور خوب نداشتم؛ با پیشنهاد یک مدیر برنامهی مراکشی، در ۲۰سالگی به باشگاه «الشباب» (AlShabab) دُبی پیوستم. قراردادم ششماهه با بند تمدید سهساله بود. برای این باشگاه در لیگ امارات، ۱۴ بار به میدان رفتم.
صبح کابل: چطور شد که مصدوم شدید و فوتبال تان تمام شد؟
دستگیر: فصل فوتبال امارات که تمام شد، به هالند برگشتم؛ در یک بازیِ دوستانهی فوتسال با دوستانم، مصدوم شدم. چهار بار پایم را جراحی کردم و حتا گفته شد که باید از زانوی مصنوعی استفاده کنم. به هر شکلی که بود، زانویم را درمان کردم که نوزده ماه طول کشید؛ اما داکتران گفتند که فوتبال را باید فراموش کنم.
صبح کابل: دوران مصدومیتت چگونه گذشت؟
من در لیگ اول هالند بازی کرده بودم، یکسال حتا نمیتوانستم راه بروم. خیلی روزهای سختی بود. وقتی در سال ۲۰۱۳ بازی افغانستان برابر هندوستان را دیدم، به خودم گفتم یک بار هم که شده باید برای این تیم بازی کنم.
صبح کابل: چطور شد که مربی شدید؟ مصدومیت موجب شد یا برنامهی تان این بود؟
دستگیر: «یان فندایک»، در باشگاه فنلو مربی ام بود. او، میگفت، تو در آینده مربی خوبی میشوی؛ وقتی مصدوم شدم، گفت برو و مربیگری را شروع کن. دوست نداشتم مربی شوم؛ اما او اصرار و راهنمایی کرد. هزینهی کورسها را به عهده گرفت و من در ۲۲ سالگی مربی شدم. از سیزده سالهها و در هالند شروع کردم.
صبح کابل: فوتبال را به عنوان بازیکن دیگر کنار گذاشتید؟
دستگیر: نه، رهایش نکردم. در لیگ سه با میلاد انتظار، مدتی در یک تیم بازی کردم. شش بار هم پیراهن تیم ملی را پوشیدم؛ اما همیشه درد داشتم. زانویم ورم میکرد، دور از چشم مربی و خانواده، دواهای ضد درد میخوردم. این دواها معده ام را خراب کرد و دوازده روز به خاطر معده ام بستری شدم؛ روزهایی که من شش سال بود، در تیمهای پایهی هالندی، مربیگری میکردم.
صبح کابل: چطور شد که در اروپا به شما تیم دادند؟ معمولا در این زمینه خیلی سختگیر اند!
دستگیر: در هالند به کسی که سابقهی بازی ملی و لیگ اول نداشته باشد، تیم نمیدهند؛ به خصوص در ردههای پایه؛ اما من میگفتم، پول نمیخواهم فقط فرصت بدهید تا خودم را نشان دهم. دیدند که بسیار علاقه دارم، کمک کردند، هزینههای دورههای مهم مربیگری ام را در مراحل دریافت سند مربیگری یوفا «B» و یوفا «A» پرداختند. در دورهی کلاس مربیگری حرفهای اروپا (UEFA PRO)، از ۱۰ نمره، ۹٫۳ و بالاترین نمرهی هالند را گرفتم.
صبح کابل: چطور شد که مربی تیم ملی فوتبال افغانستان شدید؟
دستگیر: بازیکن تیم ملی بودم؛ قرار بود در تاجیکستان بازی کنیم. به آنجا رفتم؛ اما «پیتر شگرت»، مربی تیم ملی به تاجیکستان نیامد. گفتند یا یکی از داخل بیاید و یا یک مربی از کشور میزبان، تیم را هدایت کند؛ اما بازیکنان پیشنهاد دادند که من مربی باشم. تیم را خوب رهبری کردم و مسؤولان خوش شان آمد.
صبح کابل: در آن زمان در تیم بسیار جنجال بود؛ چه بود این جنجالها؟
دستگیر: آره، روزگار بدی بود. برخی بازیکنان نو آمده بودند، اسلامالدین امیری هم بود که بازیکنان مخالف حضور او بودند. در تیم دودستگی و اختلاف شدید بود. «شگرت» هم که نبود. رییس فدراسیون جلسه گذاشت و گفت، هر کس سرپیچی میکند، باید پس به کشورش برود؛ اما من این فضا را آرام کردم. با امیری و دیگر بازیکنان گپ زدم. فدراسیون از سابقه و مدارک مربیگری من خبر نداشت، گفتند که یک مربی خارجی میآوریم و تو کمکش باش. با افتخار قبول کردم؛ چون دیگر، توان فوتبال بازی کردن نداشتم. همان شد که «اوتوفیستر» آمد و من کمکمربی شدم.
صبح کابل: در کجا درس خواندید؟ گفته بودید که در مکتب «یوهان کرایف» نیز آموزش دیده اید!
دستگیر: دورههای آموزشی یوفا، در فدراسیونها برگزار میشود؛ اما من چهار سال در دانشگاه یوهان کرایف، درس خواندم. بیش از یک سال در بنیاد کرایف کار کردم، هفت بار نیز به بارسلونا رفتم و او را در خانهاش دیدم. از کرایف بزرگ، چیزهای زیادی یاد گرفتم. سه ماه نیز در آکادمی آجاکس آموزش دیدم. در چهار یا پنج باشگاه دیگر هالندی نیز دوره دیده ام.
صبح کابل: در زمانی که شگرت مربی تیم ملی بود، چرا اینقدر در تیم اختلاف به وجود آمد؟ بحث بازیکن خارجی و داخلی و جنجالهای دیگر!
دستگیر: چون در جریان بازیهای مقدماتی جام جهانی استیم، نباید این را بگویم؛ اما برای آن که مردم بدانند میگویم. وقتی «سلاون اسکیلیزیج» مربی تیم شد، من بازیکن بودم. به دبی میرفتیم، اصل مشکل از رأس هدایت تیم بود؛ هفت بازیکن از داخل افغانستان عضو تیم ملی بودند؛ بازیکنانی مثل «اسلامالدین امیری، مجتبا فیض و…» این بازیکنان گفتند که دیگر بازی نمیکنند. مربی نو آمده بود و با فرهنگ و اخلاق ما آشنا نبود. کسانی که دور و اطراف او بودند، کار را خراب کردند و به مربی اطلاعات غلط و نادرست دادند تا او نسبت به بازیکنان بدبین شود.
صبح کابل: اینها، چه کسانی بودند که به گفتهی شما فضا را آلوده کردند؟
دستگیر: «علیعسکر لعلی» کسی بود که مسبب همهی این مصیبتها شد. او بود که به اسکیلیزیج میگفت، در این سال بازیکنان تیم ملی و مسؤولان، فلان بازی را به فلان کشور و این را به آن فروخته اند. لعلی بود که یک شکاف بزرگ و درز کلان بین تیم ایجاد کرد. رییس فدراسیون زنگ زد و گفت که بعد از بازی در کابل مشکل را حل میکنیم؛ اما گوش کسی شنوا نبود.
صبح کابل: بین بازیکنان درگیری شد؟
دستگیر: در عمرم چنان صحنههایی را ندیده بودم؛ در تمرین، ضمیر داوودی با مشت به دهان مجتبا فیض زد و دهان او آسیب دید. مربی خارجی شوک دیده و حیران مانده بود که چه کند. ما برای او، شبیه حیوانهای باغ وحش به نظر میآمدیم. پس از آن، هفت بازیکن که از داخل افغانستان آمده بودند، رفتند و همه چیز دست آلمانها افتاد؛ دست کسانی مثل علیعسکر لعلی و ضمیر داوودی.
صبح کابل: تیم هم یکدست شد، نه؟
دستگیر: بلی، تیم یکدست شد؛ اما ما حتا از لیگ هشت آلمان هم بازیکن داشتیم. همیشه هشت، نُه بازیکن از آلمان، در ترکیب بودند. در آن زمان که همه چیز از برلین میگذشت و ما انواع و اقسام بازیکن از آنجا داشتیم، بازیکنان باکیفیتی مثل فرشاد نور، جبار شرزه و … دعوت نمیشدند؛ چون در آلمان زندگی نمیکردند. روزی، به لعلی گفتم، این بازیکنان خوب را دعوت کنید؛ گفت اگر میخواهی آنها به تیم بیایند، باید فلان و فلان بازیکن دیگر را خط بزنیم. گفتم چرا؟ گفت که از هالند، نباید بیشتر از سه بازیکن در تیم ملی باشد.
صبح کابل: این فضا و آلمانگرایی در نهایت به کجا ختم شد؟
دستگیر: به زودی فهمیدیم، ضمیر داوودی که خودش بازیکن بود، همهکارهی تیم و مدیر برنامهی سرمربی است. آنان یک کانال فساد ایجاد کرده بودند. از طرف باشگاههای بازیکنان تیم ملی، فرم میآوردند که فلان باشگاه اینقدر پول خواسته و فلان آنقدر دیگر. به فدراسیون گفتم، این در اروپا معمول نیست که باشگاه از فدراسیون پول بگیرد. شمارههای حساب بانکی فرمها را که چک کردند، معلوم شد که شمارهها به نام افراد است، نه باشگاه. به نام داوودی، اسکیلیزیج و … انگیزهی بازیکنان از بین رفته بود و فدراسیون هم مربی را برکنار کرد. بعد شگرت آمد و داستان رفتن او را که گفتم.
صبح کابل: شما که حالا مربی استید، بگویید که درک تاکتیکی بازیکنان داخلی و خارجی در تیم ملی فوتبال چه تفاوتهایی دارد؟
دستگیر: این را باید طوری دیگر توضیح دهم. فوتبال پایه، زیاد تاکتیکی نیست؛ برای همین، تیمهای ردههای پایهی ما در آسیا خوب نتیجه میگیرند. در این رده، فیزیک و تکنیک مهم است که بچهها در این دو خوب اند. آنها سرعت و استعداد فوقالعادهای دارند. من در هالند هم مربی بودم و به صراحت میگویم، استعداد بچههای افغان بالاتر از هالندیها است. تاکتیک بعد از شانزدهسالگی وارد فوتبال میشود؛ اگر بازیکنی درک تاکتیکی درستی ندارد، مربی خوبی نداشته است. برای همین است که تاکتیکپذیری بازیکنان داخلی و خارجی تیم ملی، از زمین تا آسمان فرق دارد.
صبح کابل: در این زمینه با فدراسیون کار کرده اید؟
دستگیر: بلی، با چند متخصص هالندی برنامه ریختیم که چه برنامهای، برای فوتبال ما خوب و نتیجهبخش است تا فوتبال ما صاحب سبک و تاکتیک شود؛ اما از این برنامه، در فدراسیون استفاده نشد. همآهنگی به وجود نیامد و حالا تیمهای ملی، هر کدام با یک سبک بازی میکنند؛ اما در اروپا اینگونه نیست. تیمها از نونهالان تا بزرگسالان یک تاکتیک و فلسفه دارند. برای همین، اگر بازیکنی از افغانستان درک تاکتیکی ندارد، تقصیر او نیست؛ مسببش مربیان اند.
صبح کابل: اما افغانستان با مربیان داخلی بهتر نتیجه گرفته است. از قهرمانی در جنوب آسیا تا دستآوردهای دیگر.
دستگیر: چون مربیان داخلی، فرهنگ، زبان و خصوصیات مردم و بازیکنانش را میشناسند؛ مربیان داخلی حسی را دارند که خارجیها ندارند. او پولش را میگیرد و میرود. مثل ما نیست که وقتی تیم ببازد، سه شب خواب نداشته باشد. اگر مربیان ما با علم روز دنیا آشنا باشند، بهتر از مربیان خارجی اند. اگر مربی خارجی هم بیاید، باید یکی از داخل در کنارش باشد تا مشکلات را حل کند.
صبح کابل: چرا مربیان خارجی در افغانستان موفق نشدند؟
دستگیر: اشتباه سه مربی خارجی اخیر این بود که شرایط ما را درک نکردند. با ذهنیت و سیستم اروپا آمدند و خواستند که بازیکنان ما را تغییر دهند که این شدنی نبود؛ چون شما با هفت روز تمرین نمیتوانید بازیکنانی را که از چهار گوشهی دنیا آمده اند، همآهنگ کنید. در اروپا هم بازیکنان از چهار گوشه میآیند؛ اما آنها، حد اقل تا شانزدهسالگی در کشور شان آموزش دیده اند. ایجاد هارمونی، همآهنگی تاکتیکی و تیمی، در کشوری مثل افغانستان بسیار سخت است.
صبح کابل: چرا مربیان درجهیک به افغانستان نمیآیند؟
دستگیر: چون میدانند که افغانستان یک کشور جنگزده است؛ ابزار و بازیکنان باکیفیت ندارد. اگر شش، هفت بازیکن در سطح «ندیم امیری، فرشاد نور و یا حتا حسن امین» میداشتیم، آن وقت میشد که یک مربی خوبتر میآوردیم. ما نمیتوانیم مربیانی در سطح «کارلوس کیروش» را بیاوریم؛ چون نمیآیند. از طرفی، مربی نیاز به زمان دارد و ما هر ۹ ماه، یک مربی تغییر داده ایم.
صبح کابل: چرا ندیم امیری و مصطفا امینی حاضر نشدند برای تیم ملی افغانستان بازی کنند؟
دستگیر: مصطفا امینی که خودش گفته بود برای استرالیا بازی میکند؛ تکلیف او مشخص بود. هرچند شگرت و لعلی رفتند و با او گپ زدند؛ اما قبول نکرد. زبیر امیری بازیکن تیم ملی افغانستان، پسرکاکای ندیم امیری است. با خانوادهی امیری در این باره صحبت کردم. ندیم واضح گفت که اگر تا ۲۵سالگی به تیم ملی بزرگسالان آلمان دعوت نشود، برای افغانستان بازی خواهد کرد. خانوادهی امیری، بسیار افغانستان را دوست دارند. آرزوی پدر ندیم بود که پسرش، برای افغانستان به میدان برود؛ اما ندیم، بازیکنی در کلاس جهانی است. سطح او از تیم ملی ما بالاتر است. حضور او در تیم ملی پرافتخار آلمان، باعث سربلندی افغانها است.
صبح کابل: مردم به حضور امیری در تیم ملی آلمان، نگاه دوگانه دارند؛ برخی خوش اند و برخی هم ناراحت؛ شما چه حسی دارید؟
دستگیر: ندیم، برای افغانها یک الگو است؛ من طرفدار بایرلورکوزن استم که از قضا، ندیم نیز امسال، به این باشگاه پیوست.
«پیتربوش»، مربی هالندی لورکوزن دوست من است. گفتم خوب است که بازی و تمرین ندیم را میتوانم از نزدیک ببینم. میخواستم ندیم را راضی کنم که برای افغانستان بازی کند؛ اما یک ماه نگذشته بود که او به تیم ملی آلمان دعوت شد. هم حیف شد و هم موجب افتخار. وقتی در بازی با ارجنتین وارد میدان شد، گزارشگر بازی گفت که پدر و مادرش افغانستانی استند.
صبح کابل: چندی پیش یک شکوائیه نوشته بودید. قصه از چه قرار بود؟
دستگیر: از مردم میخواهم به فوتبال ما حرفهای نگاه کنند. توقع شان را با امکانات که داریم همآهنگ کنند. ما در گذشته، از شش بازی مقدماتی جام جهانی، سه امتیاز داشتیم و حالا از سه بازی، سه امتیاز داریم. مردم نباید زیر تأثیر مربیان «شومن» قرار گیرند. ما حالا حامی مالی و امکانات نداریم. با تیمهای درجهیک بازی میکنیم. بازیکنان و کادر فنی جوان شده اند. وقتی میگویم، میخواهیم ۹ امتیاز بگیریم، میگویند، مربی بیغیرت است. چرا در گذشته، مربیان خارجی وقتی از شش بازی، سه امتیاز میگرفتند، با غیرت بودند و حالا من بیغیرتم؟ ما تنها تیمی استیم که بازیهای داخلی خود را در خارج برگزار میکنیم. اگر این بازیها در کابل برگزار میشدند، نتیجهای بهتر میگرفتیم. اگر روزی، قطر یا عمان را ببریم، نخواهم گفت که فوتبال ما رشد کرده است. میگویم، یک تصادف بود.
صبح کابل: با شرایط داخلی فوتبال ما که سازندگی و همه چیز تعطیل است، آینده را چطور میبینید؟
دستگیر: میگویند، بازیکنان داخلی را با خود ببر که وطندوست به نظر آیی و انگیزه ایجاد شود؛ میگویم نه، نمیتوانم مردم را فریب بدهم. تیم ملی، جای بازیکنان شایسته است؛ چه در داخل باشند یا خارج. چرا باید همه چیز در کشور ما نمایشی و دروغین باشد؟ به جای این حرفها بهتر است فوتبال را از پایه رشد دهیم. نباید پول را صرف لیگ یکماهه کنیم؛ چون این یک فریب و دروغ است. با این کارهای نمایشی رشد نمیکنیم.
در اروپا و در تیمهای پایه، نتیجه مهم نیست؛ رشد بازیکن مهم است. مربیان پایه و بزرگسال فرق دارند. برد و باخت مهم نیست، مهم آن است که چند بازیکن شما به تیم بزرگسالان رفته اند.
صبح کابل: حرف و نکتهی آخر؟
دستگیر: من چون از جبلالسراج استم، به پدرم میگویم، بروید یک تراکتور ببرید و دشت را صاف و دو تا سنگ بگذارید، کودکان میآیند و بازی میکنند. اگر والیها در ولایت خود ۱۰ دانه زمین خاکی بسازند، آسان است. ما میگوییم نه، باید لیگ باشد، پول باشد؛ در حالی که فوتبال از زمینهای کوچک رشد میکند. مردم و کودکان ما بیش از حد، استعداد دارند. اگر در هر قریه یک زمین کوچک باشد که کودکان بازی کنند، این خود به خود موجب رشد فوتبال خواهد شد.
***
یادداشت: گفتوگوی بعدی با سیدرضا محمدی، شاعر و نویسنده، است که که روز چهارشنبه ۲۲ عقرب ۱۳۹۸ در شمارهی ۱۱۶ روزنامهی صبح کابل به نشر خواهد رسید.