
اشاره:
توافقنامهی صلح میان امریکا و طالبان، روز شنبه (۱۰ حوت ۱۳۹۸) در
دوحه به امضا رسید. بر بنیاد این توافقنامه ایالاتمتحده امریکا در درازای ۱۴ ماه تمام نیروهای نظامی، متحدان و شرکای ائتلافی، بهشمول تمام کارمندان غیرنظامی و غیر دیپلوماتیک، پیمانکاران امنیتی خصوصی، مربیان، مشاوران و کارمندان خدمات حمایتی خود را از افغانستان باید خارج میکرد. حالا که ممکن است این توافقنامه به دلیل وجود شواهد بر نقض آن، از سوی امریکاییها، کنار گذاشته شود، خواستیم با آقای محمدعلم ایزدیار، نایب مجلس سنای کشور گفتوگو کنیم. این گفتوگو سعی دارد روشنگر این باشد که آیا نقش بهخصوصی از سوی مجلس سنا، حکومت افغانستان و دیگر نهادههای ملی برای جهت دادن گفتوگوهای صلح وجود داشته است یا خیر فقط طالبان و امریکاییها بودهاند که نقش اصلی را در گفتوگوها بازی کردهاند؟
توافقنامه قطر میان امریکا و طالبان دقیقاً یک سال پیش از امروز به امضا رسید. این توافقنامه چه چالش و یا مزیتهایی را فراروی دولت افغانستان گذاشته است؟ یا اگر کلی بگویید، ما یک سال پس از توافقنامه دوحه در کجای راه رسیدن به صلح قرار داریم؟
پیشنهاد ما این بود که این موافقتنامه باید سهجانبه باشد؛ ولی حکومت افغانستان نتوانست که در این میدان مداخله کند. به همین دلیل موافقتنامهی دوحه بیشتر منافع طالبان را تضمین میکند؛ بهگونهای که طالبان را از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی تبدیل کرد. بحث دوم هم همین است که مراحل تطبیقی این توافقنامه سرانجام طالبان را در قدرت میآورد و اقتدار میدهد. آنطرف هم امریکاییها پس از بیست سال درگیری در افغانستان، کوشش دارند که از افغانستان یک خروج آبرومندانه داشته باشند؛ برداشتها همین است. به همین خاطر موافقتنامه از جهتهای مختلف قابل تردید است و ضمانتهای اجرایی منطقهای، ضمانتهای اجرایی بینالمللی ندارد. این نقاط ضعف، نقاط قابل تشویشی است که در این موافقتنامه دیده میشود.
باید دولت افغانستان بنیاد صلح و جنگ را با طالبان میگذاشت، نه دولت امریکا که از حامیان دولت افغانستان است. آیا توافقنامه میان طالبان و امریکا، مشروعیت دولت افغانستان را زیر سوال نمیبرد؟
یکی از موارد قابلبحث همین است که امریکاییها دو مرجع را امروز به رسمیت شناختند؛ در قدم نخست دولت افغانستان را که از گذشتههای دور با آن در تماس بودند و حتا میتوان گفت؛ خود امریکاییها آن را به وجودش آوردند زیرا گروهی که امروز حکومت میکند گروهی است که به حمایت امریکاییها آمد و به حمایت امریکاییها درنتیجهی انتخاباتهای تقلبی به قدرت رسید.
در قدم دوم؛ گروه تروریستیای را که بیست سال در برابرش جنگیدند، آنها را مشروعیت دادند و این یک واقعیت عینی و تلخ است. مقامهای امریکایی هیچ جواب روشنی به مردم امریکا ندارند. جوابی به مالیهدهندگان امریکا ندارند، برای کسانی که فرزندان خود را در جنگ افغانستان از دست دادند، ندارند. برای همان ۲۳۰۰ امریکایی که کشته شد، جوابی ندارند و حتا به جامعهی مدنی امریکا متأسفانه، جواب ندارند.
این یک خلای جدی در «سیاست» امریکاییها است. به همین دلیل بوده که حکومت جدید امریکا، بازنگری را در این مورد روی دست گرفته و دقیق است که آنها دو مرجع را به اساس موافقتنامه مشروعیت دادند؛ هم طالبان را به رسمیت شناختند و هم حکومت افغانستان را.
پس با این حساب میتوانید بگویید که حکومت فعلی در کجای قضیه است؟
حکومت افغانستان تلاش دارد که خود را یگانه حکومت قانونی و یگانه مرجع تصمیمگیری مشروع جلوه بدهد و تثبیت بکند، اما آسیبپذیریاش زیاد است.
مجلس سنای افغانستان یکی از نهادهای مهم و تصمیمگیرنده در افغانستان است. موقف مجلس سنا در رابطه به توافقنامه میان امریکا و طالبان چیست؟
ما از آغاز، دیدگاه خود را در این رابطه هم به حیث عضو مجلس سنا و هم به حیث معاون مجلس و نماینده یک حوزهی انتخاباتی -پنجشیر- ارایه کردیم و در بحثهایی که در مجلس عمومی صورت گرفت مسئله را عنوان کردیم که این موافقتنامه به هیچ صورت به خیر افغانستان نیست.
این موافقتنامه، به هیچ صورت نمیتواند منافع امروز و فردای افغانستان را تضمین کند و موارد بسیار گنگ و مبهم در این مورد وجود دارد. توافق یادشده، بیشتر به نفع طالبان طرحریزی شده تا به نفع آیندهی افغانستان.
به همین دلیل از آغاز خواست ما همین بود که این موافقتنامه بازنگری شود. بحث دیگر این است که موافقتنامه باید سهجانبه باشد حتا اگر بحث داخلی مطرح باشد، منظورم این است که اگر با امریکاییها باشد باید چهارجانبه باشد، سهجانبه در بحث داخلی به این معنا که یکطرف طالبان، یکطرف حکومت و طرف دیگر هم حوزهی مقاومت، احزاب سیاسی، احزابی که دیروز در آزادی افغانستان نقش داشتند، در مقاومت در برابر طالبان نقش داشتند و اینهایی که پنج تا ده سال جنگیدند.
در برابر طالبان این سه گروه باید روی آیندهی افغانستان بحث بکنند. امریکاییها باید به این واقعیت تن بدهند که صرف با مذاکره با طالب و جانب حکومت که از جبهههای مختلف نظر به ملاحظات ما- ملاحظاتی که بر سر تصمیمگیریهایش داریم؛ سر ترکیبش داریم؛ سر مسایل سیاسی و استراتژیکش داریم- {کار را بهجایی نمیرسانند}. در این مورد باید یک بازنگری صورت بگیرد تا مردم افغانستان دور نماند. اگر یک صلح یکجانبه صورت بگیرد و مردم افغانستان مدنظر گرفته نشود، حوزهی مقاومت مدنظر گرفته نشود؛ معنایش این است که ما به یک جنگ جدید میرویم و یک معضل جدید میآید.
چرا زندانیان طالب بر بنیاد توافقنامه امریکا و طالبان رها شود؟ آیا این توافقنامه حاکمیت را در افغانستان با چالش روبهرو نمیکند؟ آیا مجلس سنا بهعنوان یک نهاد تصمیمگیرنده و مهم بر این پروسه نظارت داشت؟
دقیقاً یکی از مواردی که سخت موردانتقاد ما و بهخصوص من بود همین موضوع بود که این موافقتنامه حاکمیت ملی افغانستان را نقض کرده و عملاً امریکا بهجای افغانستان تصمیم گرفته است؛ اما با پافشاری و اصرار امریکا زندانیان طالبان رها شدند وگرنه این خط سرخ حکومت و اشرفغنی بود که متأسفانه نتوانست از خط سرخ خود دفاع بکند.
در مورد نقش مجلس سنا؛ اینکه یک بحث اجرایی است این موافقتنامه را به سنا نیاوردند و در این مورد قطعاً، با شورای ملی و ولسیجرگه بحث نکردند. این فقط یک موافقتنامه بین امریکاییها و طالبان بود پس با اقتداری که دارند، تواناییای که دارند و با وابستگیای که در حکومت و مردم افغانستان ایجاد کردهاند؛ آن را تطبیق کرده و زندانیان طالبان را بدون موافقتنامهای که بین اینطرفیها وجود داشته باشد؛ بدون اینکه یک تعهد وجود داشته باشد و بدون اینکه یک تعامل اساسی بین طالبان و دولت افغانستان صورت بگیرد. {خلاصه آزادی طالبان}، زیر فشار امریکاییها انجام شد و حکومت افغانستان مجبوری بود، به این موافقتنامه تن دهد.
آیا حکومت میخواست با لویهجرگه از مردم برائت بگیرد؟
لویهجرگه غیرقانونی است. هیچ مشروعیت نداشت فقط به نام لویهجرگهی مشورتی دایر شد. پول مردم را حیف کردند. لویهجرگهای که قانون تعریف کرده است لویهجرگهای است که مصوبههایش الزامی و فیصلههایش اجرایی است این لویهجرگه که دایر شد یک لویهجرگهی غیرقانونی و غیرمشورتی بود.
آیا متن توافق، قبل از امضای توافقنامه میان طالبان و امریکا به دولت افغانستان و مجلس سنا فرستاده شده بود، یا امریکا بی آنکه دولت افغانستان را در جریان بگذارد با گروه طالبان توافق کرده بود؟
به هیچ صورت متن توافقنامه به شورا فرستاده نشده است. ما در جریانش نبودیم پسان بعد از اینکه امضاء شد در اختیار ما قرار گرفت آنهم از طریق رسانهها و از طریق مطبوعات. متن رسمی و قبل از امضاء قطعاً به شورای آورده نشده بود. در حالی که کاپیهایی از آن توسط خلیلزاد به آقای اشرفغنی و داکتر عبدالله عبدالله داده شده بود و از آنجایی که این دو بیشتر وابستگی داشتند و ادامهی حیات خود را مدیون حمایت و همکاری امریکا میدانند به این اساس نتوانستند نقشی در ایجاد تغییر توافقنامه داشته باشند.
آقای بایدن، یکی دو روز پس از رییسجمهور شدنش از جزییات توافقنامه بیخبر بود و گفته بود که توافقنامه امریکا و طالبان به دستش نرسیده است؟ آیا این توافقنامه، مادههای پشت پرده نیز دارد که از چشم همه پنهان است؟
گفته شده بود که ضمایمی هم دارد که همان موارد اعلامنشدهاش است که هنوز معلوم نیست؛ یک مسئله. مسئلهی دوم هم چیزی است که به بایدن ارتباط میگیرد؛ اینکه طالبان رابطهی خود را با القاعده و داعش قطع نکردند. این عدم قطع رابطه و ادامهی همکاری با آنها موجب شد که امریکاییها حساس شدند.
یکی از بحثهای پشت پردهی توافقنامه امریکا و طالبان در مورد حکومت موقت است، اما آقای غنی چندی پیش گفت: طالبان خواب حکومت موقت را ببینند، آیا حکومت موقت یکی از پیششرطهای صلح میان طالبان و افغانستان در گفتوگوهای صلح است؟
امریکاییها نمیخواستند که انتخابات برگزار شود. طرفدار برگزاری انتخابات هم نبودند و به همین خاطر هم میخواستند که یک راهحل پیدا شود چون در آنوقت رسیدن به راهحل آسانتر بود. دورهی حکومت وحدت ملی ختم میشد و بحث انتخابات و مشروعیت و رأی و این گپها نمیبود؛ مثل چیزی که حال به آن مواجه هستیم امریکاییها طرفدار برگزاری انتخابات نبودند؛ اما اشرفغنی و گروهش اصرار به برگزاری انتخابت کردند.
درنتیجه انتخابات برگزار شد و نتیجهاش هم یک موافقتنامهی سیاسی پنجاه، پنجاه است به یک شکل دیگرش که قبلاً هم بود.
در رابطه به حکومت موقت، بدون شک زمانی که بین دو گروه جنگ باشد و وقتی اینها مذاکره بکنند و مذاکره نتیجه و برآیندش -بهاصطلاح رسانهها- چیزی باشد که موردتوافق طرفها قرار بگیرد چنین چیزی حکومت موقت است؛ اشتراکی است، حکومت صلح است حکومت جمهوری است.
به همین دلیل راهی غیر از اینکه طرفین بر ادارهای توافق کنند که چند مسئولیت را در دوران کارش به عهده بگیرد وجود ندارد. آن چند مسئولیت نیز، خلع سلاح طالبان، تدویر انتخابات و تعدیل قانون اساسی است. این سه مسئلهی مهم است که اگر انجام نشود، حکومت موقت و حکومت انتقالی و صلح و این قبیل حرفها، بیمعنا است.
تعدیل قانون اساسی که میگوییم یعنی؛ ساختار نظام باید تغییر بکند؛ تمرکزگراییای که به این شکل وجود دارد باید از بین برود. تقسیم شود. حکومت صدارتی پارلمانی به وجود بیاید تا بتواند معضل داخلی افغانستان را به شکل آهستهآهسته حل بسازد. در غیر آن راهحل پیدا نمیشود و جنگ ادامه پیدا میکند.
آقای رییسجمهور غنی، چندی پیش گفته بود طالبان خواب حکومت موقت را ببیند، با این حال و با در نظر داشت حرفهای شما؛ آقای غنی مانع تحقق صلح در افغانستان است؟
من فکر میکنم که دو تا مسئله است؛ اگر آقای غنی زود هم تسلیم حکومت موقت شود عواقبش بد است؛ به این معنا که ممکن حالت سراسیمگی و فروپاشی به وجود بیاید. اگر چیزی هم به وجود میآید درنتیجهی مذاکرات و تفاهم باشد. ضمانت اجرایی داشته باشد، نظام حفظ شود، نیروهای امنیتی حفظ شود و یک حالت غیرقابلکنترل به وجود نیاید.
به همین دلیل خوب است که بیشتر سرش بحث شود و عمیقاً سرش دقت شود؛ اما ناگزیری این است که ما و شما باید به یک راهحل تن بدهیم. آقای غنی مانع شده نمیتواند. طوری که پنج هزار زندانی آزاد شد؛ بالاخره زیر فشار اذهان عامه، زیر فشار امریکا و جامعهی بینالمللی، بازهم تن میدهند و نمیتوانند مقاومت بکنند.
یک بحث دیگر در مورد نقض توافقنامه دوحه است؛ طالبان امریکا را متهم به نقض توافقنامه میکنند؛ برعکس امریکا میگوید که این طالبان است که توافقنامه را نقض کرده، زیرا روابط خود را با شبکه القاعده قطع نکرده؛ به نظر شما کدام طرف ناقض توافقنامه است؟
حال دیده میشود که بیشتر طالبان موافقتنامه را نقض کردهاند به دلیل اینکه جنگ را شدت دادند. رابطهی خود را با القاعده و داعش نیز قطع نکردهاند بلکه یک همکاری و هماهنگی بسیار تنگاتنگ دارند و زیاد متحد به صلح نیستند.
امریکا به تعهدات خود تا فعلاً عمل کرده است؛ اما تعهداتی است که به نفع مردم افغانستان نیست به نفع حکومت فعلی نیست. با اینهمه بیشتر طالبان مقصرند تا امریکاییها.
برآیند توافقنامه امریکا- طالبان، آغاز گفتگوهای میان افغانی بود که آغاز شد؛ اما دیده میشود که دور دوم گفتوگوها به بنبست خورده، به نظر شما طالبان از گفتوگوها فرار میکنند یا هیئت دولت بیکفایت است؟
یکی از موارد همین مسئلهی است که نتیجه نداد. مذاکرات قطعاً آغاز نشده است سر آجندا اصلاً بحث نکردهاند فقط یکچیزی مراسم افتتاحیه گرفته شده است بالاتر از آن هیچ دستآوردی وجود ندارد.
این ناشی از این است که طالبان کارشکنی میکنند. طالبان میخواهند که در میدان جنگ دستآورد داشته باشند، میخواهند قدرت نظامی خود را ثابت بکنند که گویا در جنگ دست بالا دارند و در میدانهای جنگ برنده هستند.
مذاکرات تا حال بینتیجه باقی مانده و موارد قابلبحث همین است. با این حال هیئت بیکفایت نیست. به بیشتر به این برمیگردد که طرف مقابل چقدر علاقمندی به بحث دارد. در حل قصهی افغانستان، آنها به جنگ میاندیشند. به بُعد نظامی میاندیشند به جبهات میاندیشند تا به مذاکره. به همین اساس این هیئت در انتظار طرف خود است. دولت میگوید که ما آمادهی بحث هستیم اما طرف مقابل آمادهی بحث نیست و این عزت و جایگاه دولت را هم زیر سوال برده است در این مذاکرات.
اما متأسفانه حکومت هم مسئولانه عمل نمیکند مثل همین موافقتنامهای که ما بحث کردیم؛ مثل مواردی دیگر و یا رهایی زندانیان، بجای اینکه لویهجرگهی غیرقانونی را دایر بکند میتوانست همان مسئله را به شوراها روان بکند تا شوراها تصمیم بگیرند.
به ما که نظارت پارلمانی بر اساس قانون داریم و بحثهای آزاد را در این مورد برگزار میکنیم.
حرف آخر؛
امید دارم که بعد از ۴۲ سال جنگ، اختلاف و کشمکش در افغانستان، به این نتیجه رسیده باشیم که جنگ راهحل نیست. باید تمام گروههای قومی و سیاسی به این نتیجه رسیده باشیم که باید از راه مذاکره معضل افغانستان را حل بکنیم.
حامیان گروهها هم باید به این نتیجه رسیده باشند که از طریق جنگ و از طریق گروههای نیابتی نمیتوانند اهداف خود را در افغانستان برآورده بسازند. فقط از طریق روابط متقابل مشروع میتوانند که منافع خود را تضمین بکنند و آیندهی اقتصادی خود را و آیندهی سیاسی خود را در منطقه به دست بیاورند.
باید حکومتی را که همهی اقوام افغانستان در آن سهیم باشد به وجود بیاوریم. تا هنوز حکومتی که بهوسیلهی ارادهی مردم به وجود آمده باشد و لااقل هشتاد درصد مردم در آن نقش داشته باشند، وجود نداشته است.