اشاره: ورزش افغانستان جدا از مشکل در ساختار، برنامه، امکانات، زیرساختها، فساد، سوء مدیریت و … در بعد فنی، تخصص و سواد نیز پایش میلنگد؛ اما بوده اند کسانی که با تمام وجود و بدون چشمداشت، سالها برای رشد و پیشرفت ورزش، تلاش کرده اند که در ابعاد فنی و تکنیکی با آگاهی از علم روز ورزش و آن که ورزش تنها میدانی برای قهرمانی نه که فضایی برای پهلوانی و فرهنگ نیز است.
یکی از آنها که بنیانگذار تکواندوی نوین در افغانستان است، استاد «عبدالناصر هوتکی» است که حق بزرگی بر گردن ورزش و به خصوص افتخارهای تکواندوی این سرزمین دارد. پای در دل این مرد بزرگ ورزش و فرهنگ افغانستان نشستیم.
صبح کابل: شما حق مسلّم استادی به گردن ورزش افغانستان دارید؛ کمی از دور شروع کنیم، چطور شد وارد ورزش شدید؟
هوتکی: دقیق به یاد ندارم؛ دوازده یا سیزده سال داشتم که پا به دنیای پرماجرای ورزش گذاشتم. نزدیک به یکسال در باشگاه (کِلَب) تعلیم و تربیه، بوکس تمرین کردم؛ اما مثل بسیاری دیگر، بروسلی بزرگ موجب شد که علاقهمند ورزشهای رزمی شوم. تا جایی که به یاد دارم، از همان زمان، تکواندو را دوست داشتم.
صبح کابل: مانعی برای ورود به تکواندو نبود؟
هوتکی: با تأسف، خانواده مخالف بود؛ اما بر حسب تصادف یا خوشاقبالی، روزی در خانهی یکی از خواهرخواندههای مادرم «کبرا حسینی» با مهمانان جوان و تازه از اروپا آمدهی ایشان آشنا شدیم که هر دو «کاراتهکا» بودند. آنها با اصرار حاضران کمی نمایش دادند، به خودم گفتم، این همان چیزی است که میخواهم. با پادرمیانی دوستان، خانواده اجازه داد که کاراته کار کنم. باشگاههای زیادی را دیدم. کلب استاد «اوریا خیل، همایون و حیدری». در این میان از شیوهی تمرین، نظم، انظباط و فضای باشگاه استاد «اکبر حیدری» در کارتهی پروان خوشم آمد. چنین شد که وارد تکواندو شدم.
صبح کابل: در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
هوتکی: تا کمربند سرخ، در باشگاه استاد حیدری ادامه دادم؛ بعد نظر به دشواری اوضاع، مثل هزاران هموطن دیگر، به ایران رفتم. تا آنزمان سبک تکواندوی ما سبک «یانگ» بود؛ اما در ایران، این سبک تغییر کرده و تکواندویی که به آن «پومسه» میگویند. در پومسه که به فرم تکواندو نیز گفته میشود، تمرینهایم را شروع کردم. هر چند، آن زمان سطح تکواندوی افغانستان خوب بود؛ اما در ایران، تقریبا از ابتدا شروع کردم و به ترتیب، کمربندهای زرد، سبز، آبی و سر انجام نخستین افغانی بودم که «دان یک» گرفتم.
صبح کابل: چه زمانی دوباره به افغانستان بازگشتید و چه کارهایی انجام دادید؟
هوتکی: در ۱۳۶۶هجری شمسی، به کشورم بازگشتم و برای نخستین بار، تکواندوی پومسه یا شیوهی نوین تکواندو را پایهگذاری و معرفی کردم.
صبح کابل: هدف تان پایهگذاری تکواندوی نوین بود؟
هوتکی: معتقدم استادی و استاد بودن، مسؤولیت بسیار سنگینی است. هر چند در افغانستان استاد زیاد داریم؛ اما راستش در ابتدا دو دل بودم. به خودم میگفتم آیا در سطحی استم که این کار را کنم یا نه؟ برای همین، ابتدا تمام باشگاهها را دیده و فهمیدم، چیزهای زیادی در چنته دارم که به درد تکواندوی ما میخورد. دو سال بعد دوباره به ایران رفتم و «دان دو» گرفتم و آهسته آهسته، ادامه دادم و تا پیش از سقوط حکومت داکتر «نجیبالله» در چند ولایت نمایندگیهای تکواندوی نوین را باز کردم.
صبح کابل: پس از تغییر نظام سیاسی، چه شد؟
هوتکی: وقتی مجاهدین آمدند، عدهای با هدایت استاد «یوسف دلدار»، فدراسیون تکواندو را راجستر و برای آن تشکیل ساختند که با همکاری همهی استادان کابل و نقش اندک من، فدراسیون در کمیتهی ملی المپیک و ریاست عمومی تربیت بدنی ثبت و راجستر شد. فعالیتهای ما رسمی شد و نزدیک به سه سال سرمربی تیم ملی تکواندوی افغانستان، سپس مدتی معاون فنی فدراسیون و یک دورهی چهارساله رییس فدراسیون تکواندو بودم. در زمان تغییر و دوران «کرزی» از کسی حمایت کردم که رییس فدراسیون باشد و من در پست سکرتر جنرالی، مدتی با فدراسیون تکواندو همکاری کردم.
صبح کابل: کمی در بارهی کارهای دیگر و خصوصیات شخصی تان بگویید؟
هوتکی: (میخندد) به شوخی میگوید: «وله، آدم بسیار خوبی استم». متولد کابل و ۵۲ سال دارم. از لیسهی حبیبیه فارغ شدم و چون فرصت درس خواندن برایم کم بود، وارد بازار کار شدم. تجربهی کاری زیادی دارم. علاقه داشتم طب بخوانم و شهریار خود باشم که نشد، برای درس خواندن در ادبیات ثبت نام کردم که باز هم نشد. شرایط برایم اینگونه بود. وقتی ۴۲ساله بودم از دانشگاه کاردان، لیسانس اداره و مدیریت گرفتم. جدا از آن، از همان ابتدا من کورسهای زیادی در بخشهای «سافت ویر، دیزاین، مایکروسافت و…» خوانده و فعالیت کردهام.
صبح کابل: با ادبیات و رسانه هم کاملا دمخور بودهاید.
هوتکی: بلی، با ادبیات و رسانه پیوند ناگسستنی دارم. چون ماما و مادرم، شاگرد استاد صوفی «عبدالحق بیتاب» بودند، از همان کودکی، با ادبیات انس داشتم، بعد وقتی با «منیژه باختری»، دختر استاد «واصف باختری» وصلت کردم، علاقهام به ادبیات بیشتر شد. در زمینههای چاپ و ویرایش کتابهای مختلف، با ایجاد بنیاد انتشارات «پرنیان» کار کرده ام. چون به رسانه نیز علاقهمند بودم، اندک فعالیتی در این زمینه داشته و از جمله در پستهایی، مدیر مسؤول مجلهی ورزش، صاحب امتیاز و مدیرمسؤول نشریهی تخصصی «پومسه»، صاحب امتیاز و مدیر مسؤول نشریهی «ورزندگی»، سردبیر بخش ورزش روزنامهی «هشت صبح»، مسؤول گروه ورزش و بعد مسؤول گروه کاری جدید تلویزیون ملی در زمان ریاست «نجیب روشن»، مدیر مسؤول خبرگزاری «بست باستان» و رییس تلویزیون «هیواد»، بودهام.
صبح کابل: به عنوان استاد مسلم تکواندو، چرا این همه سال از آن دور بودید؟
هوتکی: ورزش، نه تنها علاقه که عشق شدیدم است. از همان اول تا امروز با ورزش، به خصوص تکواندو زندگی کردهام. زد و بندها و صفبندیهای ناصواب در تربیت بدنی و المپیک موجب شد که از تکواندو دور شوم. کسانی که «الفبای» تکواندو را به آنها یاد داده و حمایت شان کردم تا رشد کنند و رییس شوند، وقتی آمدند، نخستین کار شان مخالفت با من بود.
صبح کابل: دلیل این مخالفتها چه بود؟ ورزشی یا غیر ورزشی؟
هوتکی: چون آبشخور اینها و رییس تربیت بدنی از یک سازمان جهادی بود، در تبانی با یکدیگر، فضای فعالیت را برایم تنگ کرده و حتا در سالنها، مسلح گماشتند تا جلو ورود مرا بگیرند. وقتی فضا را چنین دیدم، بهتر دیدم که کوچه بدل کنم. حوصله و توان مبارزه با آنها را که به هیچ اصول اخلاقی، پایبند نبودند، نداشتم. بارها اخطار دادند، در پی آن شدند تا مرا بکشند و جو سیاسی هم به سود شان بود، برای این کنار رفتم!
صبح کابل: چرا تکواندو به عنوان ورزش غیر بومی در افغانستان موفق شد و رشتههای دیگر نشدند؟
هوتکی: این سوال را در چند مرحله پاسخ میدهم و این که چرا تکواندوی امروز ما موفق نیست.
مرحلهی نخست: تکواندو از بزرگترین مرکز آکادمیک کشور یعنی دانشگاه کابل فعالیتش را شروع کرد. در ابتدا دانشجویان و یا استادان دانشگاه کابل، وارد این ورزش شدند؛ برای همین، در کنار تکنیک، تاکتیک و هنر تکواندو، چیزهای مثل، رعایت اخلاق، نزاکتهای اجتماعی، احترام متقابل که از ویژهگیهای هنرهای رزمی شرق (هنرهای رزمی به اصطلاح پدر و مادردار) است، یاد گرفتند.
مرحلهی دوم: کسانی بودند که به عنوان آدمهای تحصیلکرده، همواره تلاش داشتند که از آخرین دستآوردها و تغییر در تکواندو، آگاه باشند.
مرحلهی سوم: ایران یکی از ستون پایههای تکواندوی جهان و نزدیک به ما است. این نزدیکی، داد و ستدی که بوده؛ در رشد تکواندوی ما تأثیر داشته است. یکی، ما استادان بسیار خوب، مثل استاد «اکبر حیدری» داشتیم که نگاه شان به تکواندو، تنها ورزشی نه که فرهنگی- ورزشی بود. اینها دلایل رشد و درخشش تکواندوی ما استند.
صبح کابل: گفتید چرا تکواندوی امروز ما موفق نیست، در این رابطه بفرمایید؟
هوتکی: در این اواخر، مشکل در تکواندوی ما بسیار زیاد بوده است که بخشی از آن، به ندانمکاری و بیکفایت بودن مسؤولان ورزش و بخش دیگرش مربوط به رقابتهای ناسالم در فدراسیون است. در این بین آقای «ربانی ربانی» رییس پیشین فدراسیون، بیشترین نقش را در ایجاد نفاق و شقاق داشته است.
صبح کابل: اما؛ برخی معتقدند که ایشان معمار کسب مدال از المپیک استند؟
هوتکی: درست است که در زمان او دو مدال از المپیک گرفتیم؛ اما گذر زمان ثابت کرده است که ما ستاره داریم؛ اما تیم نداریم. برای این، مدال را ربانی نه که «روحالله نیکپا» گرفته است. بر میگردیم به این که نیکپا از کجا یاد گرفته است؟ باید گفت، در موفقیت او، دهها نفر سهم داشته اند. استادان ایرانی او، عباس حسینی، بشیر ترهکی، منسن هاک و… اینها موجب شدند که روحالله نیکپا، روحالله شود. ربانی، فقط زمینهساز سفر شده است؛ اما افتخارها را به گروگان گرفته که گویا او مسبب همه چیز بوده است. گیریم همهی مدالها و افتخارها از آن او باشد، یک مدال المپیک ارزش آن را ندارد که برای آن، تمام ساختارهای تکواندو را از بین ببریم که دوستان همین کار را کرده و پروسهی تیمسازی را فدای چند ستاره، کردند.
صبح کابل: کشورهای دیگر نیز از ستارههای شان حمایت میکنند؟
هوتکی: من هم نمیگویم از ستارهها حمایت نشود؛ اما روند باید شفاف و واضح باشد. در ایران شاهد بودم که یک آدم ناشناخته، قهرمان نامی را شکست داد که دیگر پیراهن تیم ملی حق او بود؛ در این جا چنین نبوده است. ساختاری در فدراسیون ایجاد کرده بودند که همه نسبت به یکدیگر، بیاعتماد و بر ضد یکدیگر باشند. رقابت را از درون شیاپچانگ، به زد و بندهای سیاسی و حزبی بدل کردند که دود اولش به چشم خود شان رفت تا برای تمام عمر، از فعالیت محروم شوند و قربانی بعدیاش تکواندو بود.
صبح کابل: با توضیحی که شما دادید، این پرسش به وجود میآید که افتخارهای تکواندوی ما، بیش از آن که معطوف به برنامه بوده باشد، یک جرقه بوده است؟
هوتکی: نه، موافق نیستم. روحالله و نثار جرقه نه که حاصل تلاش جمعی بودند. چون دهها نفر در سطح این دو داشتیم و اگر سیستم به آنها مجال میداد، رشد میکردند. حالا نیز ورزشکاران خوبی داریم. یکی از کارهای خوب دوران آقای «ربانی» این بود که چون او و رییس تربیت بدنی و المپیک، از یک سازمان جهادی بودند، با فشار از طرف معاون اول ریاستجمهوری، تمام سفرهای تکواندو اجرا میشد. با وجودی که از پول سفر، آب و شیر ورزشکاران میزدند و به ورزشکار نمیدادند؛ اما چون خودش هم همیشه در سفر بود، زمینه برای درخشش ورزشکاران نیز فراهم میشد.
صبح کابل: پس برای رشد ورزشکاران، بیش از هر چیزی، رابطه با رییس دستگاه ورزش مهم است؟
هوتکی: بلی. در ورزش ما همیشه رابطه بر ضابطه حاکم بوده است. البته اگر زمینهی آموزش فراهم شود و در ادارهی ورزش سیستم منظم ایجاد شود، میتوان به رشد ورزش امیدوارم بود. در فدراسیون تکواندو سلیقهها بیشتر تصمیمگیرنده بوده است. صرف نظر از این که تقصیر چه کسی است، دو ورزشکار ما «رومان عباسی و وهاب زازی» با وجودی که مستعد بودند، به دلیل اختلافها از تیم ملی کنار رفتند. چرا «محمود حیدری» از تکواندو دور است؟ به جای این که روی ورزشکاران مان سرمایهگذاری کنیم تا افتخارآفرین شوند، با سلیقهگرایی، آنها را از ورزش دور میکنیم.
صبح کابل: این روزها تکواندوی افغانستان روی کاکل مهاجران میچرخد (میچلد)، در این باره چه نظر دارید؟
هوتکی: تکواندوی مهاجران ستون اصلی تکواندوی افغانستان است؛ چون استادهای صادقی مثل استاد «خاشعی»، استاد «محمد میرزایی» و … با شوق و علاقهی زیاد کار میکنند. چون از زد و بندهای معمول فدراسیون دور اند، مجال برای رشد و کار دارند. شناختی که من از تکواندو و پتانسیل آن در افغانستان دارم که اگر بالفعل شود، میتوانیم تکواندوی خوبی داشته باشیم. اگر ۹۵ درصد انرژی خود را بر ضد توطئهها و زد و بندهای معمول هزینه نکنیم، با ساختارگرایی و نظم، دوباره رشد خواهیم کرد.
صبح کابل: چرا برای رشد و نجات تکواندو آستین بالا نمیزنید؟
هوتکی: چند مسأله است. در ایران این روزها میگویند، مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه. فدراسیون تکواندوی افغانستان نباید میراثی باشد. چیزی که من عملا نشان دادم. گفتند که دوباره برای فدراسیون نامزد شوم که گفتم، دندانهای ریاستیام را کشیده ام؛ اما همیشه در خدمت تکواند و ورزش خواهم بود.
صبح کابل: از تکواندو، به کل بدنهی ورزش برسیم. مشکل ورزش ما چیست؟
هوتکی: میگویند، شتر را گفتند کوپالت کج است، گفت کجایم راست است که کوپالم باشد. ما افغانها، چیزی داریم که افتخار مبهمی است که آنهم پنجهزار سال تاریخ است. سالهایی که کودک بودم همین بود و حالا باید حداقل پنج هزار و ۵۲ شده باشد. با این افتخار بزرگ، هیچ وقت ظرفیت و توانمندی دولت و نهادسازی را نداشتهایم. چیزهای نیمبندی که تا فرجام دوران ظاهر خان و داوودخان بود، با حزب دموکراتیک از ریشه خراب و سپس در دوران حزب، چیزهایی به وجود آمد که دوران مجاهدین نقطهی پایان بر آن گذاشت و برای همین، ما چیزی به نام ساختار یا نهاد نداریم. وقتی خود دولت به ساختار و نهاد باور نداشته باشد، ورزش رکن بسیار فرعی و غیر ضروری نزد زمامداران خواهد بود. البته این یک نگاه کلی است. عدم تفکر و آگاهی نیز همیشه سد سدیدی پیش روی رشد ورزش بوده است.
صبح کابل: اداره و مدیریت ورزش ما هم که همیشه با حرف و حدیث همراه بوده است؟
هوتکی: به غیر از «وحید اعتمادی» که رییس نیکنام و صادق بود، دیگر آدم خوب در رأس ورزش ما نیامده است. همانگونه که گفتم، چون نهاد و توانمندی ساختن آن را نداریم، همیشه سلامتی، شادی، نشاط، زندگی مردم و ورزش برای سیاستمداران ما فرعی بوده و همیشه بیکفایتترین، ناتوانترین و در بسیاری موارد فاسدترین افراد در رأس ورزش ما بوده اند. عدهای با پروندهسازی، مهارت و شارلاتان بازی، با سندفروشی، سعی کردند خود را نیکنام و خوب جلوه دهند و چون افغانستان یک کشور استبدادزده است، برخی مردم باور کردند. ورزش ما همیشه تکیهگاه آدمهای فاسد و چاپلوس، کوتولههای نان به نرخ روز خور بوده است که هر روز یکی را امروز پدر ورزش میگویند و دیگری را مادر و فردا خواهر ورزش.
صبح کابل: اما، در برخی موارد شنیده شده است که چهرههای سیاسی علاقهمند حضور در رأس ورزش نبوده اند؟
هوتکی: آره، در زمان طالبان «شکور مطمئن» با افتخار گفت که حکم خد را در زمین خدا جاری کنید. من همان زمان کارمند المپیک بودم و میدیدم که دست و پای مردم را قطع کرده و گردن میزدند. کسی آن زمان به نام «قلمالدین» که حالا عضو یکی از جریانهای برجستهی سیاسی است، رییس امر به معروف و نهی از منکر طالبان بود که ریش و موهای زیر بغل مردم را اندازه میگرفت، وقتی رییس تربیتبدنی شد، گفت که چند شب است که نخوابیدهام. برای آن که مسؤولیت بیست الی سی هزار بیبندوبار را به من داده اند. یا آقای «سید حسین انوری» از قوماندانهای حرکت اسلامی که غیر از نظامیگری چیزی در چنته نداشت، وقتی به او ریاست تربیتبدنی را پیشنهاد دادند، با فخرفروشی گفت که مرا اینقدر کم نزنید. در کشورهای دیگر رییسهای جمهور شان اگر فرصت کار در ورزش داشته باشند، با افتخار تمام آن را پذیرفته و کار میکنند؛ اما در افغانستان یک قوماندان از ریاست ورزش خجالت میکشد. برای همین است که ورزش همیشه در حاشیه بوده و جلو تجاوز افراد فاسد را کسی نگرفته و به دوسیههای آنها نیز رسیدگی نمیشود.
صبح کابل: چرا ورزش ما همیشه شبیه سهامی خاص اداره شده است؟
هوتکی: ورزش مثل سایر چیزها سهمیه است. فدراسیونها نیز سهمیهبندی شده است. ورزشها و فدراسیونهایی داریم که کاملا قومی اند که مربوط یک گروه، یا ملیت خاص است. برای همین، تا حالا رییسهای بیشتر فدراسیونها، تربیت بدنی و المپیک از یک گروه سیاسی یا جهادی نمایندگی میکنند که گاهی دموکرات، گاهی متحجر و گاهی هم مخلوط میشود. فقط افراد تغییر میکنند؛ اما چرخه فقط میان همینها جریان دارد.
صبح کابل: دلیل اصلی نابسامانیای که اشاره کردید چیست؟
هوتکی: چون هیچ چیزی روی اصول و دارای سلسله مراتب نبوده است؛ برای همین، یکی که جنرال نظامی است، یا کسی که گویا چهل سال پیش، یک روز دوبندهی کشتی پوشیده و افراد از این دست را که سلسله مراتب را در ورزش و مدیریت نه که در نظامیگری پیموده اند، به ورزش میآیند، همه چیز از بین میرود. از چنین آدمهایی که هیچ تخصصی در ورزش و مدیریت آن ندارند، چگونه میتوان انتظار کار خوب داشت. میگویند، مردم از گرسنگی در حال مرگ بودند و این خبر را به پادشاه رساندند، پادشاه گفت اینها که نان ندارند، چرا کلچه نمیخورند.
صبح کابل: شما زمانی راهکار رشد و طرح نجات ورزش ارائه کرده بودید؟
هوتکی: اگر حمل بر خودستایی نشود، باید بگویم که من تمام مدارج ورزش را پله به پله پیمودم و با تمام دردها و زیر و بم آن آشنا استم. برای همین، ریشههای اصلی نارسایی و کاستیهای تخنیکی ورزش را پیدا کردم. راهکار بسیار ساده و مناسب داشتم که اگر ارادهی درست میبود، میتوانست که ورزش را از منجلاب بیرون بیاورد. مرحلهی اول در دورهی «کرزی» بود، طرح به ایشان رسید؛ اما چون جناب ایشان تفکر «خان خانی» داشت و نمیخواست کسی ناراحت شود؛ با حرفهای غیر واقعبینانه و شعارهای روشنفکرانه آن را مسکوت گذاشت. در مرحلهی دوم، ریسک کردم و با وجودی که تحریم شدم و ضربه خوردم؛ اما بیشتر از صد مقاله در روزنامهی «هشت صبح» نوشتم. صریح و بیپرده تمام مشکلات را گفتم. تهدیدم کردند، فشار آوردند و مجبور شدم که روزنامه را ترک کنم. جالب بود، کسی که ادعای دموکرات و روشنفکری داشت، با همکاری سیاسیون و یک خانم وکیل (صبرینا ثاقب) که با واسطه به پارلمان آمده بود، مرا مجبور کردند که دیگر ننویسم. به این ترتیب مرحلهی دوم هم مسکوت ماند. مرحلهی سوم در زمان اشرفغنی بود. یک طرح جامع و مانع ۶۰ صفحهای برای نجات ورزش آماده کرده و به ایشان رساندم. دو روز بعد از دفتر رییسجمهور زنگ زدند که ایشان میخواهد مرا ببیند. این همزمان شد با جنجالهای غنی با عبدالله که باز هم نشد. مرحلهی چهارم زمانی بود که معاون تربیت بدنی بودم. جالب بود که دزدها با پررویی از پیش روی من خرسوار رد میشدند. دهها نفر دزدی میکردند و مرا نیز تعارف میکردند. بسیار سعی کردم با رییسجمهور تماس بگیرم؛ اما حامیان دزدان ورزش دور رییسجمهور حلقه زده بودند و هیچ وقت حرفهای من به رییسجمهور نرسید. برای همین مجبور شدم استعفا کنم. با وجودی که تمام مسائل را ریشهیابی کرده و بدون جایگزینی افراد، مسائل مالی، طرحهای آینده، گسترش و همگانی شدن ورزش را میشد اجرا کرد، عطای کار برای ورزش را به لقایش بخشیدم.
صبح کابل: مواد طرح تان چه بود؟ میتوانید به چند بخش آن اشاره کنید؟
هوتکی: بسیار چیزها بود که مورد توجه رییسجمهور هم قرار گرفت. یکی از چیزهایی که یادم است، ذکر کرده بودم، برداشته شدن فرهنگ معافیت در ورزش است. تا دیگر کسی نتواند بر دهها نفر تجاوز کند و راست راست راه برود، پروندههایی که در محاکم است باید بررسی شود. تا نشود متجاوز آزاد و دیگری برای یک نوشته، سالها در زندان باشد.
صبح کابل: چرا ورزش ما هیچ وقت نظاممند و ساختارگرا نشد؟
هوتکی: چون پیش از آن که ورزشهای مدرن بیاید، ساختار ورزش ما با ورزشهای بومی و سنتی شکل گرفت. آنها نیز برای ورزش تعیین تکلیف کردند که ساختارها مثل ذهنیت سلطنتی از بالا به پایین شکل گرفت. در دوران اعتمادی، کارهای خوبی شد، در زمان حزب دموکراتیک خلق، ورزش نیز مثل سایر بخشها ایدئولوژیزده شد؛ اما بازهم با وجودی که ورزش ما با کشورهای امپریالیستی رابطه نداشت، زمینههای رشدش فراهم بود. این ارتباط با کل نظام دارد، مثلا در سینما، تیاتر، موسیقی و ادبیات ما چقدر عقب مانده استیم، این در بارهی ورزش نیز صدق میکند. وقتی «سلیم شاهین» نمایندهی سینمای ما باشد، همین گونه آدمها نیز ورزش ما را میچرخانند.
صبح کابل: در رابطه با پژوهش و علم ورزش ما چرا رشد نکرد؟ مثلا رابطهی دانشکدهی تربیت بدنی با ادارهی ورزش کاملا قطع است؟
هوتکی: در نظام کمونیستی، چون یک نهاد دولت- ملت وجود داشت که لازم و ملزوم یکدیگر بودند، بیشتر کسانی که فارغ تربیتبدنی بودند، در ورزش کار میکردند؛ اما این از هم پاشید. حالا در دانشکدهی تربیت بدنی همان نصاب تعلیمی ۵۰ سال پیش را دارند. تمام دانش و آگاهی شان از ورزش به اندازهی دانستن ابعاد زمینهای فوتبال و بسکتبال است. نصابی که شاید صدها بار تغییر کرده باشد؛ اما مرغ ما یکپا دارد. روزی تلاش کردم تا تکواندو، شامل نصاب تحصیلی تربیت بدنی شود؛ اما با چیزهایی روبهرو شدم که تا آخر عمر برایم یک جوک است. دو نفر کادر داشتیم که تمام رشتههای رزمی را «کَنفو» میگفتند، حتا همان «کانگفو» را نیز درست نمیدانستند، چه رسد به این که رشتههای رزمی را تفکیک کنند و یا تفاوت ورزشهای المپیکی و غیر المپیکی را بدانند.
صبح کابل: چرا فساد همیشه روی ورزش ما چمبره زده است؟
هوتکی: چون دزدی در خون بسیاری است و ما عرضه و توانمندی ساختارگرایی و شفافیت را نداریم. هزاران میلیون دالر به افغانستان آمد و ما هنوز نتوانسته ایم تذکرهی دیجیتلی داشته باشیم. کمیسیون انتخابات را بنگرید که با دیجیتل چه کرده است. فدراسیونهایی داریم که اعاشه و اباطهی دوهزار نفر را میگیرند. اگر به آنان بگویی اینها را آماده کن تا دیده شوند، شاید ۱۵۰ نفر را آماده نتوانند. خوب، اگر ساختار، سیستم و شفافیت بیاید، دزدهای ورزش، چطور دزدی کنند؟
صبح کابل: داد و فغان از آن است که بودجهی ورزش کم است؟ آیا بودجه کم است، یا مدیریت بودجه ضعیف و ناتوان است؟
هوتکی: ببنید، وزارتخانههای ما نیز فغان از بودجه داشتند؛ بعد وقتی پول آمد، ظرفیت مصرف وجود نداشت. چون مصرف بودجه سواد و برنامهریزی کار دارد که اینها نداشتند. مشکل ورزش نیز بیش از آن که کمبود بودجه باشد، سوء مدیریت بودجه و دزدیهای سازمانیافته است. معمولا در ادارههای ما همه آنقدر به دزدی و ساختن راه برای موجه نشان دادن این دزدی مصروف اند که وقت برای کارهای دیگر نمیماند. بودجه و پول ورزش اگر به جای بلندمنزل و موترهای ضد گلوله برای ورزشکار هزینه شود، نمیگویم کار بزرگی میشود؛ اما مشکلات بسیاری حل خواهد شد. اگر فدراسیونها مثل کرکتبورد ظرفیت جذب بودجه را داشته باشد، مشکل حل خواهد شد. اگر بازرگانان پشتون از کرکت حمایت میکنند، چرا بازرگانان دیگر اقوام هم از ورزشی که دوست دارند حمایت نمیکنند؟ گپ اصلی، عدم ظرفیت، توانمندی و مدیریت بودجه است که ما نداریم؛ اگر داشته باشیم، یک تعداد زن، بلندمنزل، آرگاه و بارگاه و … از کجا کنند. اگر ورزش فقیر است و چیزی ندارد، چرا رهایش نمیکنید؟ روز اول که به ورزش آمدید بایسکل نداشتید، حالا به ریش قارون میخندید!
صبح کابل: چه نوع فسادهایی در ورزش وجود دارد؟
هوتکی: انواع و اقسام فساد. اگر منظور تان فساد اخلاقی است که بهتر است از «اشپیگل و بیبیسی و سی ان ان، نیویورکتایمز و…» بپرسید. چون آنقدر ماشاءالله در این زمینه مشهور استیم که حتا خواجه حافظ شیرازی نیز از داستانهای تجاوز بر ورزشکاران مظلوم افغان باخبر است.
صبح کابل: منظورم فساد مالی است.
هوتکی: فساد مالی مراحل گوناگون دارد. مثلا یکی از آن همین مسکوت ماندن پروندههای فساد ادارهی ورزش در دادستانی است. زمانی که من سکرترجنرال فدراسیون تکواندو بودم، یک کسی رییس بود، به تهران سفر کردیم که میتوانید از «بادام گل ملتزم» و «ایمل بابه کرخیل» بپرسید. در آن سفر به هرکدام ما نفری ۷۵۰ دالر میدادند. هزینهی هوتل نیز به عهدهی میزبان بود. وقتی بازیکنان پول خود را خواستند، جناب رییس صددالر از ۷۰۰ دالر را داد و گفت بقیهاش پول ملت است. بچهها به شوخی میگفتند، شاید رییس، نام پسر خود را «ملت» گذاشته که میگوید، پول ملت است.
صبح کابل: انواع دیگر دزدی و فساد ورزش؟
هوتکی: عصریه، جیبخرج و پول سفر ورزشکاران. مثلا هزنیهی رفتن به یک سفر طی مراحل شده، اسناد قلابی ساخته میشود، از وزارت مالیه پول گرفته میشود؛ در حالی که سفر اصلا وجود خارجی ندارد. اینها که دزدیهای کوچک و روزمره است، اصل ماجرا در قراردادها است؛ مثلا قرار بود که برای تیمهای ملی البسه وارد شود. از جایی (مثلا چین) قیمت گرفته میشد، قیمت هر کرمیچ سه هزار افغانی و همین گونه سایر لوازم، بعد همان کرمیچ در بازار کابل ۵۰۰ افغانی بود. سپس مشخص میشد که قراردادی، بچهی رییس المپیک است. یک شبکهی فساد وجود داشت که همه حق میگرفتند، برای همین رییس تربیت بدنی و المپیک چیزی به رییس فدراسیونها گفته نمیتوانست؛ چون شریک بودند. یک کسی که بعدا سرپرست کمیتهی المپیک هم شد، اعضای خانوادهاش را به نام ورزشکار به اروپا برد. دهها نفر دیگر را همین روئسا از ایشان پول گرفتند و به اروپا قاچاق کردند. باز هم اینها فساد کوچک و کم اند. چوکیهای المپیک را ده بار جور کردند و پول گرفتند. حجم دزدی به مردم معلوم نمیشود؛ اما از میلیونها دالر بیشتر است.
صبح کابل: مسألهی فساد چقدر در رأس اهرم ورزش، نهادینه شده است؟
هوتکی: در بارهی سه رییس المپیک برای تان میگویم. زمامداران ما همانگونه که در بیشتر زمینهها از مرحله پرت استند، در ورزش نیز کاملا از ماجرا دور بودند و کسانی را به ورزش معرفی کردند که در نوع خود شان اعجوبه بودند؛ مثلا یکی از رییسها، بچهخواندهی رهبر طالبان بود، دیگری بچهخواندهی استاد «ربانی» بود. جالب است که معرفیکنندگان اینها به ورزش، تصور شان این بود که این آدمها، قهرمان و همهکارهی ورزش اند که پشت همهی قهرمانان دنیا را به خاک مالیده اند. یکی دیگر که شارلاتانترین آدم در تاریخ ورزش بود که فیسبوک چلونکی هم دارد؛ فیسبوک چلونکیهایی که به او لقب پدر ورزش را داده اند. حق هم دارند؛ چون به اندازهای که او به مادر ورزش آسیب زده، کسی دیگری نزده بود. او که تمام تجربهاش در ورزش، دویدن و میلهبازی بود، با وقاحت ادعا داشت که در سه رشتهی ورزشی عضو تیم ملی بوده است.
صبح کابل: پس چرا با این همه ناهنجاری، به اندازهی کافی رسانهای و رسوا نشدند؟
هوتکی: من روزی یک مقاله با عنوان «صارا گشت» (صحراگشت) نوشتم؛ چون در اداره یک تشناب بود که مخصوص رییس بود و کارمندان بدبخت باید صحراگشت میرفتند. شما از اینها میخواهید که ورزش را بسازند؟ یک چیزی هم نوشته بودم به نام «اشپلاقی که شنیده نشد»، میخواستم به عنوان یک کتاب چاپ کنم که نشد. طرح دیگر مصاحبه با خودم بود که آن هم نشد. حالا برخی مطالب در فضای مجازی نشر میشود که دوستان فکر میکنند کار من است، هر چند با همهاش موافقم؛ اما از من نیست. چون وقتی حکومت گوش شنوایی نداشته باشد، انتقاد بیفایده است. در ایران، وقتی از کسی انتقاد میشود، آنقدر زیر فشار قرار میگیرد که یا استعفا میدهد و یا از مردم پوزش میخواهد؛ اما اینجا نه، چون شرم و حیا و قانون نیست، هنوز او از مردم طلبکار میشود.
صبح کابل: برگردیم به تکواندو، از نظر اداری وضع فدراسیون با گذشته چه تفاوتهایی دارد؟
هوتکی: در گذشته همه چیز را به گروگان گرفته و میگفتند شما خوش باشید که اجازه میدهیم ورزش کنید. فکر میکردند که شقالقمر کرده اند. نگاه شان همیشه از بالا به پایین و از زاویهی عقاب به موش بود. کسانی داشتیم که هر چیزی میگفتیم، برای آن که غلظت مسلمانی شان را به رخ بکشند، میگفتند، باور کنید که با وضو و طهارت استم. همینها موفق نشدند، هیچ کاری برای ورزش انجام دهند. روزگاری، کسی در فدراسیون تکواندو بود که «دان سه» داشت. معیارش این بود، کسی میتواند رییس فدراسیون باشد که «دان سه» باشد، بعد او «دان چهار» شد و گفت کسی میتواند رییس شود که «دان چهار» باشد، همینطور دان پنج و …
صبح کابل: اسناد یا سند «کوکیوان» هم زمانی ماجرا شده بود؟
هوتکی: بلی، با تأسف، سند کوکیوان زمانی، ابزار فشار بود. از کسانی که خوش شان نمیآمد، راه شان را میبستند. به شکلی کوکیوان را تیکه گرفته بودند. مسؤولان فعلی فدراسیون، با کمک «من سن هاک» کار خوبی که کردند این بود که به تیکهداری کوکیوان در افغانستان پایان دادند. حالا هر کسی میتواند، اگر شرایطش را داشته باشد، سند مهم کوکیوان را بگیرد. باید بگویم که ماستر کوریایی، حق بزرگی به گردن تکواندوی ما دارد که باید قدرش را بدانیم.
صبح کابل: در فرجام اگر خاطرهی جالبی دارید، بفرمایید.
هوتکی: اول باید بگویم، خاطرات خوبم از ورزش بیشتر از خاطرات بدم است. مردم برای اندک کارهایی که در ورزش کردهام به من لطف دارند. لطفی که ورزش به من کرد، این بود که از این مسیر، دوستان بسیار خوبی پیدا کردم؛ اما یک خاطرهای که همیشه مرا آزار میدهد و موجب شد که پسرم «مصطفا هوتکی» ورزش و تکواندو را رها کند بازگو میکنم.
یادم میآید، «بشیر ترهکی»، مربی فعلی تیم ملی، تماس گرفت که مسابقه است و خواهش کرد که بروم. گفتم، فضا مناسب نیست، اگر اجازه باشد که نیایم. اصرار کرد و رفتم. وارد سالن که شدم، به پاس استاد- شاگردی همه آمدند و احترام گذاشتند. جناب رییس که ناراحت از این مسأله بود، به افراد نظامی گفت تا اجازه ندهند، روی چوکیای که برایم تدارک شده بود، بنشینم. روی چوکی بعدی که میخواستم بنشینم، باز هم نظامیها گفتند، نه. چهار بار چوکیام را عوض کردم و پیش مردم و پسرم که همراهم بود، چنان کوچک شدم که بیصدا و بدون اشک، گریستم!
به گفتهی استاد باختری، «نفرین ور نسزد ورنه سزاوار درودیم». به خودم گفتم، اگر لطف نمیکنید، شایستهی چنین برخوردی نیستم. به پسرم گفتم اگر یک عمر در ورزش زحمت بکشی، شاید روزگاری، چیزی در حد من شوی و او از آن پس، با وجودی که مستعد بود، تکواندو را رها کرد. میگویند، چوب خدا صدا ندارد. این آقای رییس که الفبای تکواندو را نزد من یاد گرفته است، پس از این همه نامرادی در حق من و تکواندو، هم از فدراسیون طرد شد و هم مادامالعمر از فعالیت در تکواندو و ورزش در سراسر جهان محروم شد.