اشاره: قرار است انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، در ششم میزان سال جاری خورشیدی برگزار شود که کمتر از یک ماه به برگزاری آن فرصت نمانده است. تا کنون یک ماه از کارزارهای انتخاباتی گذشته است؛ اما اکثر نامزدان انتخاباتی نتوانسته اند که برنامههای شان را بهدلیلهای مختلف از جمله ناامنی در ولایتهای افغانستان، برای مردم معرفی کنند. از سویی هم گفتوگوهای صلح سبب شده است که برخی از نامزدان باور خود را نسبت به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری از دست دهند.
روزنامهی صبح کابل، در مورد نگرانیهای موجود پیش روی انتخابات ریاستجمهوری، چالش امنیتی و مسألهی صلح، با رحمتالله نبیل، یکی از نامزدان انتخابات ریاستجمهوری افغانستان گفتوگو کرده است.
او در مورد ناامنی کنونی افغانستان میگوید که این وضعیت برآیند سیاستهای خودخواهانهی برخی از مقامهای پیشین حکومت وحدت ملی است که میخواستند داعش را به خاطر جلب حمایت امریکا در افغانستان، بزرگ کنند؛ اما این مسأله سبب شد که کشورهای همسایه برای از بین بردن تهدید داعش علیه کشور شان، دست به حمایت طالبان بزنند.
کارزارهای او برای انتخابات ریاستجمهوری پیش رو ادامه دارد؛ اما به مسألهی صلح و گفتوگوهای جاری در این مورد خوشبین نیست.
روزنامهی صبح کابل این گفتوگو را با آقای نبیل در کابل انجام داده است.
صبح کابل: آقای نبیل شما نام تیم انتخاباتی تان را «امنیت و عدالت» گذاشته اید؛ اگر از امنیت آغاز کنیم، به نظر شما چالشهای اساسی در بخش امنیت در افغانستان چیست، چه عاملهایی سبب شده که ناامنیها در کشور رشد کند؟
نبیل: ما امنیت را به عنوان یک «پکیج» یا بسته میبینیم که تنها به بمبارد و بخش نظامی خلاصه نمیشود. ما در ملتسازی، در همزیستی و حس مالکیت در بین اقوام و اقشار مختلف کشور مشکل داریم؛ چهل سال است که قریه، محراب و منبر با ما نیست. به هردلیلی که بوده یا اشتباه ما بوده یا اشتباه آنها. ما باید قریهها را هم به خاطر مسایل امنیتی و هم به خاطر مسایل اقتصادی با خود داشته باشیم. علما همواره به عنوان یک شمشیر علیه ما استفاده شده؛ ما باید به آنان توجه کنیم. حس مالکیت مسألهی دیگری است. زمانی که حس مالکیت میان اقوام و اقشار کشور ضعیف میشود، در واقع حس وطندوستی تضعیف میشود؛ ما نباید سیاستی را در پیش بگیریم که قشری از جامعه حس مالکبودن کشور را از دست دهند.
صبح کابل: اما شما میدانید که جنگ افغانستان پیچیدهتر از این چیزها است؟
نبیل: در مورد جنبههای دیگر جنگ افغانستان نیز میگویم؛ جنگ در افغانستان، جنگ استخباراتی است؛ اما ما هیچگونه هزینهای در این بخش نکرده ایم. بر عکس ما به دفع نظامی سرمایهگذاری کرده ایم. دیدگاه ما این است که وقتی جنگ استخباراتی است، باید دفعش هم استخباراتی باشد؛ هم در داخل و هم در خارج. مسألهی ناامنیهای کنونی افغانستان، به چند مسأله بر میگردد؛ اول این که یک تعداد سیاسیون زیاد ما متأسفانه در هجده سال گذشته، به طالب به دید قومی دیدند؛ وسیلهی استراتیژیک قومی دیدند. دوم، ساختارهای امنیتیای که فعلا ما داریم و تعبیهی قوتهایی است که بر اساس ضرورت کنونی نیست؛ بر اساس تشکیلاتی است که از سابق مانده و ما اولویتبندی نکرده ایم. ما در جنگ چریکی لایحههای تصمیمگیری خود را اضافه کرده ایم، نیروهای امنیتی خود را بیشتر سیاسی کرده ایم، ما روی سرعت عمل خود کار نکرده ایم؛ وقتی که قوماندان کندک اطلاع به دست میآورد که سر آنان حمله میشود، او این جرأت را ندارد که خودش دست به عملیات بزند؛ چون مورد مؤاخذه قرار میگیرد. او مجبور است که این گزارش را به قوماندان لوا بدهد؛ قول اردو، لوی درستیز، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و سر انجام رییس جمهور.
پیش از ۲۰۱۴، نیروهای ما قوت عمل داشتند؛ اما سرعت عمل نداشتند. طالبان برعکس سرعت عمل داشتند؛ اما قوت عمل نداشتند. این گروه، پس از آن که در سال ۲۰۱۴ دیدند که نیروهای خارجی از افغانستان بیرون شدند، روی قوت عمل خود کار کردند و قوت عمل خود را قدرت بخشیدند؛ اما برعکس ما قوت عمل خود را نیز تضعیف کردیم و سیاسی ساختیم و در یک وقت نامناسب یک تعداد کدرهای باتجربه را به تقاعد سوق دادیم و با این کار در واقع مدیریت متوسط نیروهای امنیتی را تضعیف کردیم. درست است که تعدادی باید متقاعد میشد؛ اما یک تعداد کاملا جوان بودند که در سن ۴۵ و ۵۰ تقاعد داده شدند.
شورای امنیت هیچ وقت نتوانست که یک پلان پنجسالهی تهدیدات پنجساله را پالیسی امنیتی و استراتیژی امنیتی بسازد که ما در پنج سال آینده با چه تهدیداتی روبهروی استیم. هر چیزی که خارجیها به ما بگویند، ما همان را قبول کرده ایم.
صبح کابل: در افزایش ناامنی و رشد طالبان در افغانستان در کنار عاملهای داخلیای که شما اشاره کردید، چقدر عاملهای خارجی دخیل بود؟
نبیل: بدون شک که عاملهای خارجی در جنگ افغانستان دخیل است. ما میتوانیم حضور امریکا را در افغانستان به چند دوره تقسیم کنیم؛ دور نخست حضور امریکا، یک دورهی خوبی بود که ما صاحب قانون اساسی شدیم، حکومت مؤقت آمد و انتخابات صورت گرفت؛ اما وقتی که در عراق جنگ شد، توجه امریکا به عراق شد. در افغانستان پول گزافی برای دولتسازی پمپ شده بود؛ اما این پول برای حکومتسازی و نهادسازی مصرف نشد. کرزی صاحب هم به جای ساختن نهادها، برای ساختن افراد تلاش کرد و سرمایهگذاریاش بیشتر روی افراد و اشخاص بود تا به نهادها. این مسأله آغازی بود برای نهادینهشدن فساد در افغانستان.
امریکا دوباره زمانی به افغانستان توجه کرد که در سال ۲۰۰۹ وضعیت افغانستان وخیم شد و آن وقت بسیار ناوقت شده بود؛ چون طالبان در اواخر ۲۰۰۴ و اوایل ۲۰۰۵ دوباره منسجم شده بود و پاکستان دوباره با آنان روابط ساخته بود.
پس از سال ۲۰۱۴ که حکومت وحدت ملی به میان آمد و امریکاییهای بخش اعظمی از نیروهای شان را از افغانستان بیرون کردند. در اوایل حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۵، زمانی که من رییس امنیت ملی بودم، من به گزارشی دست یافتم که شاخهی پیشاور سازمان استخباراتی پاکستان (ISI) به اسلامآباد گزارش داده بود که آنان یک برنامهی سهبعدیای را برای افغانستان در نظر گرفته اند و در حال عملی کردنش اند. در این گزارش، بسیار واضح به سه نکته اشاره شده بود؛ نخست این که با ایجاد قطعهی سرخ، باید اردوی افغانستان به یک جنگ فرسایشی برده شود. دوم اختلاف میان سیاسیون در داخل حکومت و با بیرون باید بیشتر شود و این کار باید از طریق دوستان ما در داخل نظام افغانستان صورت گیرد. سوم باید میان اقوام افغانستان اختلافات دامن زده شود. من این مسأله را با شورای امنیت در آن وقت در میان گذاشتم که چنین برنامهای از سوی پاکستان در جریان است و ما باید برای دفعش کار کنیم.
اما متاسفانه وضعیت حکومت به نوعی بود و به اندازهای به اختلافات داخلی درگیر بود که نتوانست روی این مسائل تمرکز کند؛ سه حکومت موازی حتا چهار حکومت موازی در داخل حکومت وجود داشت، یک بخش آن تیم خود آقای غنی، بخش دیگرش تیم آقای عبدالله، بخش سومی تیم آقای اتمر و بخش چهارمی هم تیم آقای کرزی که در حکومت باقی مانده بود. پس طبعا پاکستان از همان ابتدا به چهار مورد آمادگی گرفت؛ ساختن جای امن برای طالبان، سربازگیری، حمایت مالی و انگیزهدادن.
صبح کابل: شما گفتید که ایجاد اختلاف میان اقوم افغانستان یکی از سه محور برنامهی «آی.اس.آی» بود که در سال ۲۰۱۵ برای افغانستان طراحی شده بود، آنها چقدر در این برنامهی شان موفق شدند؟
نبیل: ما اسنادی از «آی.اس.آی» به دست آوردیم که ۳۰ نفر از شبکهی حقانی، مختص برای این آموزش دیده بود که جنگ قومی را میان اقوام در افغانستان راه بیندازد. در اسنادی که در اختیار ما قرار گرفته بود، نام افراد، تعداد شان و هدف شان بهگونهی واضح ذکر شده بود. ولایت زابل، منطقهای که در آن فاجعهی تبسم رخ داد، نیز در مکتوب «آی.اس.آی» ذکر شده بود. ما پیش از این که واقعهی تبسم رخ بدهد، این گزارش را با حکومت شریک کردیم.آنان نقاط حاد افغانستان را برای رسیدن به این مقصد شان، هدف قرار دادند؛ به طور مثال غزنی، چون منطقهای است که اقوام مختلف در آن زندگی میکند، ارزگان، میدان وردک نیز به همین طور؛ اما چون در کابل نزدیک است، کمتر میتوانند آنجا فعالیت کنند.
صبح کابل: شما همواره در گفتههای تان از توطئههای بزرگی یاد کرده اید که علیه امنیت افغانستان در جریان است؛ اما چرا شما هیچگاهی در این مورد واضح حرف نزده اید، این دسیسهها چیست؟
نبیل: برآیند این دسیسهها همین وضعیت کنونی است که شما شاهدش استید؛ گروهی که به نام داعش در حال حاضر در افغانستان فعالیت میکند، اصلا داعش سوریه و عراق نیست. این داعش زادهی توطئههای پاکستان در مراوده با برخی از افراد و اشخاص در داخل حکومت بود. حکومت افغانستان و به ویژه حنیف اتمر، مشاور پیشین امنیت ملی، کوشش کرد که داعش را بزرگنمایی کند که امریکا را به این قناعت بدهند که سرباز خود را بیشتر کند؛ چون آنان به اردو و پولیس افغانستان باور نداشتند و فکر میکردند که این اردو در وقت مجاهدین ساخته شده است و همهی آنان مجاهدین است و در همین ترس و هراس بودند.
درسال ۲۰۱۴، زمانی که نیروهای امنیتی افغانستان برای انتخابات آمادگی میگرفت، پاکستان در ماه جون همین سال، عملیاتی را راهاندازی کرد و یکتعداد زیادی گروههای تروریستی را راه دادند که داخل افغانستان شوند؛ راه چترال و تمام راههای دشوارگذر نورستان و کنر و پکتیکا را که دولت در آن جاها تسلط کمتری داشت بهروی گروههای تروریستی باز شد. گروههای تحریک اسلامی اوزبیکستان، ترکستان شرقی، جندالخلیفه، جندالله و امثال آنها همه به داخل انتقال داده شد. زمانی که بالای تحریک طالبان پاکستان (TTP) عملیات صورت گرفت، یک تعداد آنها به این طرف به نقاط صفری آمدند، یک تعداد شان هم به پاکستان تسلیم شدند؛ برخی آنها کشته شدند و تعدادی هم گم شدند. در چنین شرایطی طالبان «اوروگزی اجنسی» که بسیار سرسخت مخالف پاکستان بودند، در منطقهی نازیان افغانستان جابهجا شدند. بعد از در سفری که مقامهای حکومت افغانستان به اسلامآباد داشتند، پاکستان از آنها خواست که اگر کابل مخالفان پاکستان را در مناطق نازیان و برخی مناطق مرزی از بین ببرد، اسلامآباد در بخش امنیت با کابل همکاری میکند. حکومت افغانستان بسیار امتیازهایی از اسلامآباد گرفت و از جمله تفاهمنامهی امنیتیای که توسط آقای اتمر با پاکستان به امضا رسید. با این حال افغانستان و امریکا یکجانبه شروع کردند به بمباردمان علیه مخالفان پاکستان در نازیان، لعلپور، در گشته و کنر. در چنین شرایطی پاکستان دوباره مراجعه کرد به مخالفانش در مناطق مرزی و گفتند که اسلامآباد و کابل بهتوافق رسیده اند؛ آنان هم شما را مورد حمله قرار میدهند و ما هم؛ و این دقیقا روزهایی بود که تازه نام داعش در افغانستان بالا شده بود. پاکستان از مخالفانش خواست که با آنان وارد یک معامله شود؛ گفتند که از طرف ما روی تان را به طرف افغانستان برگردانید و در مقابل، ما شما را حمایت میکنیم. پاکستانیها تمام سلاحهایی که از قطارهای ناتو از مسیر تورخم و پیشاور دزدی و خریده بودند، به این گروه دادند و از آنها خواستند که پرچم داعش را بلند کنند و در چنین زمانی نواز شریف در سفرش به کابل اعلام کرد که دشمن افغانستان، دشمن پاکستان است.
پاکستان از داعش خودساختهاش استفاده کرده و در آن لشکر البدر و لشکر طیبه را شامل کرد. کنر، نورستان و امثال آن را زیر کنترل گرفت که بتواند به طرف کشمیر نیز نفوذ داشته باشد. بعدا پاکستانیها با بسیار مهارت به روسیه و چین اعلام کردند که امریکا برای شما چنین گروهی ساخته است و نشانههای آن نیز معلوم است که آنان با سلاحهای امریکایی میجنگند. این مسأله سبب شد که روسها، ایرانیها و تاجیکها، برای از بین بردن داعش با طالبان ارتباط بگیرند؛ چون آنان باور دارند که طالبان در دوردستهای افغانستان از قدرت بهتری برخوردار اند که پس از استفعای آقای اتمر از چوکی مشاوریت امنیت ملی، ما شاهد فاش شدن تفاهمنامهای بودیم که میان آقای اتمر و علی شمعخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به امضا رسیده بود. در این تفاهمنامه، آمده بود که تهران به خاطر جلوگیری از نفوذ داعش به طرف ایران، میتواند با طالبان در غرب افغانستان همکاری کند و پس از آن که حرفهایی در مورد کمک ایران با طالبان بلند شد، علی شمعخانی به حکومت افغانستان اعلام کرد که بر اساس این تفاهمنامه به طالبان سلاح و مهمات داده است. پس شما میدانید که در کل این خودخواهی داخلی و نداشتن یک دید وسیع و استراتیژیک امنیتی، ما را به اینجا رساند.
صبح کابل: روزنامهی صبح کابل در گفتوگوهایی که با چند فرماندهی محلی طالبان انجام داده، آنان بر خلاف سران شان که در مذاکرات صلح شرکت کرده اند، به صلح باور ندارند؛ آنها برای خود شان به نام طالب منبعهای درآمد ساخته اند و صلح برای شان معنی ندارد. پس به نظر شما در این گفتوگوهای صلح کدام طالب شامل است؟
نبیل: یک تعداد طالبانی که از مساجد افغانستان بوده اند، تنها اینها شامل گفتوگوهای صلح اند؛ اما ماشین جنگی طالب از هم نمیپاشد. طالبان مساجد افغانستان مانند ملابرادر و کسانی که از این مساجد بوده اند، آنان را میآورند به نظام شامل میکنند؛ اما ماشین جنگی طالبان نه تنها که از هم نخواهد پاشید، بل منسجمتر هم خواهد شد. ما خود ما وقتی از خلیلزاد در مورد این که آیا شبکهی حقانی هم در این گفتوگوها شامل است پرسیدیم؛ اما برای ما جوابی نداد. شما میدانید که استراتیژیکترین وسیلهی پاکستان حتا نسب به طالبان کویته، شبکهی حقانی است. چون آنان روابط عمیقتری با تروریستان خارجی دارند؛ به دلیلی که تروریستان خارجی چندین سال در وزیرستان بوده اند، نه در کویته. با این حال فرمان و حکم سراج حقانی در ولایتهای مانند بدخشان معتبرتر از حکم ملا هبتالله است. در حال حاضر تعیینات جدیدی که در والیها و فرماندهان نامنهاد طالبان صورت گرفته است، اکثر آنان افراد شبکهی حقانی استند. پس با این لحاظ، ماشین جنگ باقی میماند. ما صلح میخواهیم؛ اما من به صلح و گفتوگوهای جاری، خوشبین نیستم.
صبح کابل: شما در یکی از مصاحبههای تان گفتید، زمانی که رییس امنیت ملی بوده اید، در خیلی از جلسههایی که میان حکومت افغانستان و سران استخبارات پاکستان صورت میگرفت، شما با اصرار آقای اتمر اجازهی شرکت نمییافتید. سوال من این است که آیا آقای اتمر تمایلی به پاکستان دارد؟ و چنین سیاست و مشورههای او، به ضرر سیاست خارجی افغانستان تمام نمیشد؟
نبیل: شدیدا }به پاکستان}تمایل دارد. آقای غنی فکر میکرد که با آمدن آقای اتمر در پست مشاوریت امنیت ملی، او میتواند روابط کابل و اسلامآباد را بهبود کند؛ اما شما میدانید که او چه کرد؛ روابط خود را با هند خراب کرد و پیشنهاد این کشور را برای اهدای چرخبالها رد کرد و برعکس رفت با پاکستان معاهدات مختلفی را به امضا رساند. از آن جمله معاهدهی سیم خاردار که حالا بحث روی آن داغ شده است. تلفونهای محرم میان اتمر و رییس «آی.اس.آی» گذاشته شد. آقای اتمر از روز نخستی که در حکومت آمده بود، برنامهاش، ریاستجمهوری و کاندیداتوری بود. به این لحاظ نهایت تلاش خود را میکرد که با کشورهای تأثیرگذار منطقه، روابط مخفی ایجاد کند؛ با کشورهای عربی، روسیه، ایران و با پاکستان بسیار روابط عمیقی ایجاد کرد. آقای غنی با او روی کدام مورد خاصی اختلاف نداشت؛ اما وقتی فهمید که پشت سر، قبر او را کنده و معاملاتی را در خفا از او انجام داده است، خواهان استعفای اتمر شد. حتا در کشیدن اتمر از حکومت، امریکا نیز دست داشت. وقتی که امریکاییها از دیدارهای آقای اتمر با سردار قاسم سلیمانی، رییس سپاه پاسداران ایران، مقامهای چین، مقامهای روسیه و امثال آن باخبر شدند، خود امریکاییها بالای اتمر بدگمان شدند. در غیر آن برخی از وزیران دیگر در کابینه استند که باوجود اختلافهای شدید با آقای غنی، امریکاییها نمیخواهند که آنها از حکومت بیرون کشیده شوند؛ اما آقای غنی به اتمر تا ساعت ۴ بعد از ظهر وقت داد که استفعایش را بنویسد در غیر آن به دادستانی معرفی میشود.
صبح کابل: گفته میشود که شما رابطهی نزدیکی با سران جنبش روشنایی دارید. سران این جنبش آقای اتمر را در انفجار دهمزنگ که تظاهرات جنبش روشنایی هدف قرار گرفت، متهم میکنند، شما چقدر با آنان موافق استید؟
نبیل: اتمر خیلی کارهای مرموز میکرد؛ در این شکی نیست. دیدگاهش طوری بود که در چنین قضایا، هم مداخلات داشت و هم صلاحیت. من میدانم که اتمر اعتقاد به چنین خشونتهایی داشت. یکی از نمونههایش «کابل تکسی» است. این صفحه تنها یک طنز نوشته بود؛ اما اتمر طی یک مکتوب رسمی به عنوان مشاور امنیت ملی، خواهان دستگیری این فرد شد. چنین مصداقها و خوی و خواصی که آقای اتمر داشت، چنین چیزی بعید نیست؛ اما چون من آن زمان در حکومت نبودم، قضاوتی در این موردِ خاص نمیتوانم.
صبح کابل: در مورد نامههای تان هم میخواهم بپرسم. شما در نامهای به دوست تان امرالله صالح، معاون تیم انتخاباتی آقای غنی، از او خواسته اید که به تیم شما بپیوندد. اگر او دوست نزدیک شما است، پس چرا به تیم دیگری پیوست؟
نبیل: این سوالی است که باید از خود آقای صالح پرسیده شود؛ چون جمعی از ما به شمول آقای صالح، چند روز پیش از قرار گرفتن او به عنوان وزیر داخله، روی روند صلح کار میکردیم و قرار بود که نشست مشترک مطبوعاتی بگیریم و در مورد صلح و زوایای پنهان آن صحبت کنیم؛ اما روز شنبه خبر شدیم که آقای صالح وزیر شده است.
صبح کابل: آقای صالح با دید امنیتیای که داشت، فکر میکنید در تیم انتخاباتیای که رفته است، راه خود را ادامه داده بتواند؟
نبیل: فکر نمیکنم؛ به خاطری که آقای غنی یک فکر انحصارطلبانه دارد که هیچکس در تصمیمگیریهای او شریک نباشد.
صبح کابل: شما نامهای هم به آقای عبدالله نوشته بودید. داکتر عبدالله توانسته است از تیم به هم ریختهی حنیف اتمر کسانی را چون محمد محقق به تیم خود جذب کند. این تیم اکثر آنان مجاهدین استند. برداشت شما از چنین تیمی با پیشینهی اختلافاتی که این افراد در دوران جهاد و حتا در نظام جدید کشور داشتند، چیست؟
نبیل: به باور من این تیم روی منافع کلان و ارزشها جمع نشده است؛ به همین خاطر است که محقق و هیچ یکی از این بزرگان به شمول عبدالله، نتوانستند جایگاه خود را پیدا کنند. حرف من این است که چنین تیمهایی به خیر افغانستان نیست؛ چون همین حالا افغانستان را مثل توتهی کیک تقسیم کرده اند.
صبح کابل: رهبران جهادی افغانستان در هر دو دوره از حکومت افغانستان؛ چه در دوران حکومت آقای کرزی و چه در حکومت وحدت ملی، نقش و پایگاه محکمی داشتند. نظر به این فعالیتها، تصور تان از تیم «صلح و اعتدال» که تشکیلات کاملا جهادی دارند چیست؟
نبیل: این تیم انتخاباتی خلاص شد. رفتند. حتا حالا دفترهای شان بسته است. آقای اتمر چند روز پیش که اعضای تیم خود را برای برخاستن دوباره جمع کرده بود، اعضای تیمش گفته بود که بیشتر از این خود را نشرماند و از نامزدی انصراف دهد.
صبح کابل: شما در نشستهای صلح با طالبان در مسکو و قطر دعوت شده بودید؟ از دید شما اشتراک سیاسیون افغانستان در این نشست، چقدر به نفع یا ضرر روند صلح بود؟
نبیل: این مسأله سبب شد که در مجموع به مردم افغانستان ضرر برسد. این روند، طالبان را بیشتر مشروعیت داد؛ اما ما هیچچیز به دست نیاوردیم. طالبان بیشتر منحیث یک گروه تروریستی اصلی؛ اما به ظاهر یک گروه منسجم معرفی شدند. این مسأله همچنان باعث پاشیدگی بیشتر سیاسیون در داخل کشور شد و از این روند طالبان بیشترین نفع را بردند. تیم ما در این نشستها دعوت شده بود؛ اما شرکت نکردند. این بدان معناست که ما نباید برای تضعیف نظام به هر کاری دست بزنیم، نظام از اشرف غنی نیست، از ما و شما است.
صبح کابل: چقدر در مورد موافقتنامهای که قرار است میان امریکا و طالبان امضا شود، میدانید و آن را چقدر به نفع مردم افغانستان میدانید؟
نبیل: همین حقیقت کافی است که مردم افغانستان به عنوان قربانی اصلی جنگ، از این موافقتنامه بیخبر استند. به نظر تان ضرر کلانتر از این برای افغانستان چیست.