نویسنده: کاوه همراز
دیگر سوال اصلی این نیست که چه کسی برندهی انتخابات اعلام میشود، بلکه پس از شروع بازشماری از سوی کمیسیون و تحریم آن از سوی عبدالله و برخی از نامزدان دیگر، حالا سؤال اصلی این است که آیا نتیجهی انتخابات بدون جنجال و جدال پذیرفته میشود؟ پاسخ منفی است؛ نخیر.
آن چه تا دیروز شک و گمان بود، از ۲۴ ساعت گذشته تبدیل به یقین شده است و آن این که، انتخابات به بحران رفته است؛ بحرانی که راه حل تکنیکی ندارد. این بحران با بازشماری حل نمیشود؛ بلکه تنها راه حل آن «بازنگری» است. بازنگری؟ بله بازنگری؛ رهبران سیاسی افغانستان اعم از دولتمداران وسیاسیون باید بپذیرند که مردم از آن چه در ۱۸ سال گذشته زیر نام دموکراسی جریان داشته ولی هیچ سنخیتی با دموکراسی نداشته است، خسته شده اند. باید بپذیرند که مردم افغانستان با عدم مشارکت در ششم میزان نشان دادند که به سیستم انتخاباتی این کشور باور ندارند. آخر کدام منطق می پذیرد که کمیشنران کمیسیون به جرم تخطی و قانونشکنی در زندان باشند؛ ولی نتایج کار شان قبول شود و کسانی که این کمیشنران مجرم برنده اعلام کرده اند، در کرسیهای پارلمان بنشینند؟
انتخابات ۲۰۱۴، افغانستان را تا مرز آغاز یک جنگ داخلی پیش برده بود و در نتیجه حکومت بدون اعلام نتایج انتخابات شکل گرفت. کمیسیون انتخابات مجموع آرا و رأی هر کاندید را شش ماه پس از تشکیل حکومت وحدت ملی اعلام کرد. چنین چیزی را کدام فرد عاقل میپذیرد؟
همهی این اتفاقها، سبب شد که مردم از انتخابات و مدیریت کمیسیون ناامید شوند و به رغم کمپاین وسیع تمامی رهبران جهادی و سیاسی و مقامهای حکومتی و صرف میلیونها دالر، ده درصد واجدان شرایط هم به پای صندوقهای رأی نیایند. واضحترین نتیجهای که از انتخابات ۶ میزان گرفته شد همین بود: «نه به دموکراسی تقلبی و ظاهری.»
پس از ششم میزان جامعهی جهانی، حکومتیها و همه سیاسیون در ذهن و ضمیر شان به یک شکست جدی اعتراف کرده اند و به وضوح فهمیده اند که مردم دست آنها را خوانده اند و نمیخواهند بخشی از بازی ساختگی زیر نام دموکراسی باشند.
درست است که سیاستمداران افغانستان این شجاعت اخلاقی را ندارند که شکست شان را برای مردم اعتراف کنند؛ اما در نهان، همه خورد و خمیر اند. همه از الف تا یا؛ اما این که آن را انکار میکنند، دلیلش این است که انکار مشکلات و واقعیتها در افغانستان، منطق اصلی سیاست است. انکار واقعیت اما افغانستان را به بحران میبرد؛ بحران پشت بحران؛ عمیق و عمیقتر؛ وسیعتر و گستردهتر.
در چنین وضعیتی، حاصلی که به دست میآید، متأسفانه برداشتن یک قدم به جلو نیست، درجا زدن هم نیست؛ بلکه عقبگرد است؛ یک عقبگرد جدی، پرمخاطره و هزینهبر.
تنها راه حل در وضعیت کنونی این است که سیاستمداران افغانستان و نیز جامعهی جهانی دررویکرد شان به دموکراسی، حکومتداری و جنگ و صلح، بازنگری جدی کنند؛ بازنگری جدی نه از آن نوع که در حلقهی حامدکرزی و اطرافیان او جریان دارد: «که گمشکو گور پدر نظام و قانون اساسی و هر چیز دیگر؛ ما اندیوالا بیخی دیر شد که به ارگ نرفتیم به بهانه صلح میشه هر رقم که میشه مقصد دوباره رییس صیب و حلقهی اندیوالانش به ارگ بازگردند. نه! این بازنگری نیست؛ این رفتن به آخر قهقرا است؛ این افتادن مردم افغانستان به دام کسانی است که به هیچ اصول و ارزشی پایبند نیستند.
منظور از بازنگری این است که رهبران سیاسی افغانستان به ویژه تیمهای مدعی برد، بپذیرند که هیچ چیزی را نبرده اند؛ چون حتی برندهی این انتخابات در بهترین حالت چیزی در حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار رأی دارد؛ یعنی خیلی خیلی کمتر از تعداد مأموران حکومت، یا خیلی کمتر از اعضای ستاد انتخاباتی و کارمندان کمیسیون و ناظران این تیمها. این یک باخت جدی و همگانی است متأسفانه.
پس در این صورت بازنگری به این معنی است؛ رهبران سیاسی و متحدان بینالمللی اذعان کنند که راهی جز یافتن یک راه حل سیاسی ندارند. این راه حل سیاسی الزاما به معنای جورآمد دوبارهی رهبران حکومت وحدت ملی نیست؛ بلکه به معنای جلوگیری از بروز بحرانی است که آن سرش ناپیدا است. ده بار هم که تمامی اوراق و صندوقها بازشماری شوند، چون مکانیزمها مخدوش و تفسیر و تأویلپذیرند، هر تیم در بخشی از کار یک دلیل برای نپذیرفتن و در نتیجه متوقف کردن روند کار پیدا میکند.
از این کمیسیونها و این مکانیزمها چیزی قناعتبخش و فیصلهکن در نخواهد آمد. چشم دوختن طرفین بر ابزارهای فشار بر یکدیگر نیز محاسبهی غلطی است. اگر ثبات و همگرایی فکر کند که رهبران به اصطلاح احزاب را باخود دارد و بار دیگر مانند ۲۰۱۴ مردم را به خیابانها خواهند کشاند، خیال باطل است. در همایشهای انتخاباتی مردم به خاطر پول و پلو میآمدند؛ چنان چه دیده شد، آنهایی که در همایشها شرکت کردند، اگر رأی میدادند، نتیجه بیش از یک میلیون رأی می شد.
در مقابل حکومت هم نمیتواند، با استفاده از زور و یا به کارانداختن نیروهای امنیتی فضا را چنان خفه کند که آب از آب تکان نخورد؛ چنین محاسباتی اشتباه است؛ اشتباهی که دامن خود آنها را خواهد گرفت.